بسم الله الرحمن الرحیم
سه وصیت بزرگ رسول الله صلی الله علیه وسلم
الله تعالی به رسول الله صلی الله علیه وسلم بلاغت و فصاحت و حسن کلام را عطا کرد. و سخنانش را کوتاه و پرمعنا قرار داد. به طوری که کلامش در نهایت زیبایی و کمال قرار دارد.
در این جا به بررسی یکی از وصیت های کوتاه و پر معنای ایشان می پردازیم. که تمام خوبی ها را در خود جای داده است.
در حدیثی آمده است که ابو ایوب انصاری رضی الله عنه می گوید: "أنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَی النَّبیِّ صلی الله علیه وسلم فَقَالَ: عِظْنِی وَأَوْجِزْ، - وفی روایة عَلِّمْنِی وَأَوْجِزْ - فَقَالَ ـ علیه الصَّلاة والسَّلام ـ: «إِذَا قُمْتَ فِی صَلَاتِکَ فَصَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ، وَلَا تَکَلَّمْ بِکَلَامٍ تَعْتَذِرُ مِنْهُ غَدًا، وَأَجْمِعِ الیَأسَ مِمَّا فِی یَدَیِ النَّاسِ»"[1] ترجمه: مردی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: با کلامی کوتاه مرا پند و اندرز ده – و در روایت دیگر آمده است، به من چیزی را با کلامی اندک یاد ده – پس فرمودند: زمانی که برای نماز خواندن بر می خیزی به گونه ای نماز بخوان که گویا آخرین نمازت است، و سخنی را به زبان نیاور که فردا به خاطر آن مجبور شوی عذرخواهی کنی، و قلبت را از امید داشتن و دل بستن به آنچه که در دست مردم است خالی گردان.
در این حدیث شریف سه وصیت بسیار گرانبها وارد شده که تمام خوبی ها و خیرها را در خود جای داده است. هر کس آن را درک کند و به آن عمل نماید، خیر دنیا و آخرت را به دست آورده است.
وصیت اول: توصیه اش برای نماز و توجه داشتن به آن است. به طوری که آن را به بهترین وجه اداء نماید. که گویا آخرین نمازش است.
وصیت دوم: حفظ کردن زبان و نگه داشتن آن از سخنان بیهوده.
وصیت سوم: دعوتش به سوی رضایت و قناعت داشتن و تعلق قلبش فقط به الله و امید نداشتن به مردم.
در وصیت اول رسول الله صلی الله علیه وسلم، نماز گزار را دعوت می کند که نمازش را به گونه ای اداء کند که گویا نماز وداع است. این امر برای همه روشن است که شخصی که می خواهد وداع کند در اقوال و افعال خود بسیار سنجیده عمل می کند و تمام حواسش را جمع می کند، که در اوقات دیگر چنین سنجیده عمل نمی کند. و این در مسافرت ها مشخص است. و فرق بسیار زیادی است بین مسافری که مودع است – یعنی به سفری می رود که امید بازگشت از آن نیست – با مسافر عادی که به سفری می رود که امید برگشتن از آن وجود دارد. پس شخص بدرود کرده شده سعی می کند کارهایش را به بهترین وجه انجام دهد. لذا اگر شخص نماز گزار این را در نظر داشته باشد که این نماز، آخرین نماز وی است و فرصت دیگری ندارد در این صورت وی نمازش را با تمامی سعی و تلاشش اداء می کند و آن را به بهترین وجه انجام می دهد. و تمام تلاشش را به کار می گیرد که سجده، رکوع، واجبات و مستحبات آن را به بهترین نحو اداء نماید.
لذا شایسته است که بنده ی مؤمن این وصیت را هنگام ادای تمامی نمازهایش به خاطر آورد. به طوری که درک کند، این آخرین نمازش است و بعد از آن فرصت دیگری برایش نیست. اگر به چنین احساس و درکی برسد در این حالت نمازش را به بهترین وجه اداء خواهد کرد. و کسی که نمازش را به خوبی اداء کند، نمازش وی را به سوی انجام خوبی ها سوق می دهد. و از انجام بدی ها باز می دارد. قلبش را با ایمان تعمیر می کند. و در این هنگام شیرینی و لذت ایمان را می چشد. نماز روشنایی چشمش قرار می گیرد. و با آن انس گرفته و راحتی و سعادت را به ارمغان می آورد.
در وصیت دوم به نگه داشتن زبان دعوت می دهد. زیرا زبان خطرناک ترین عضو بدن برای انسان محسوب می شود. تا زمانی که کلمه از دهان شخص خارج نشود، شخص صاحب آن کلمه است. اما زمانی که کلمه خارج شود، کلمه صاحب شخص می شود و آن شخص باید مسؤولیت آنچه را که گفته، تحمل کند و به گردن گیرد. به همین دلیل است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: "سخنی را نگو که فردا به خاطر آن مجبور شوی عذر خواهی کنی". یعنی سعی و تلاشت را در نگه داشتن و حفظ زبانت به کار گیر و از گفتن هر کلمه ای برحذر باش. تا فردا مجبور نباشی به خاطر آن عذر خواهی کنی. اگر کلامی را به زبان نیاوری تو صاحب آن خواهی بود ولی اگر آن را بگویی تو مِلک آن کلمه خواهی شد.
در حدیثی معاذ بن جبل رضی الله عنه می فرماید:[2] گفتم ای رسول الله! من را از عملی با خبر ساز که باعث دخول من به بهشت و دوری از آتش جهنم شود. فرمود: «به راستی که از چیز بزرگی سؤال کردی! و همانا آسان است برای کسی که الله آن را آسان نماید: الله را عبادت کن و با وی چیزی را شریک قرار نده، و نماز را به پا دار و زکات را بپرداز، و رمضان را روزه بگیر، حج خانه ی الله را به جای آور». سپس به او فرمود: «آیا تو را به درهای خیر راهنمایی نکنم؟ روزه سپر است، صدقه، گناهان و خطایا را خاموش می کند همان طور که آب آتش را خاموش می کند، و همچنین نماز شخص در نیمه ی شب» سپس این آیه را تلاوت نمود: {تتجافی جنوبهم عن المضاجع} (پهلوهایشان از بسترهایشان جدا می شود.) تا اینکه رسید به {یعلمون}(می دانند) [سجده:16-17]؛ سپس فرمودند: «آیا تو را از اساس کارها و ستون آن و قله یا اوج آن با خبر سازم؟»، گفتم: بلی، ای رسول الله. فرمود: «اساس کار، اسلام است و ستون آن، نماز است، و قله یا تاج آن جهاد است.» سپس فرمود: «آیا می خواهی معیار همه ی این ها را بدانی؟» گفتم: بله، ای رسول الله. پس زبانشان را گرفتند و فرمودند: «این را نگه دار» گفتم: ای پیامبر الله! مگر ما به خاطر آنچه که می گوییم مؤاخذه می شویم؟! فرمودند: «مادرت به داغت بنشیند، ای معاذ، آیا مردم را چیزی جز محصول زبان هایشان بر صورتشان با بینی شان در جهنم می اندازد. – یعنی آیا چیز دیگری هست که مردم را با ذلت به جهنم بیندازد، جز سخنانشان ؟!»
پس زبان، خطر بسیار زیادی برای صاحبش دارد. در حدیثی دیگر از رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد شده است که فرمود: "إِذَا أَصْبَحَ ابْنُ آدَمَ، فَإِنَّ الأَعْضَاءَ کُلَّهَا تُکَفِّرُ اللِّسَانَ فَتَقُولُ: اتَّقِ اللهَ فِینَا، فَإِنَّمَا نَحْنُ بِکَ؛ فَإِنِ اسْتَقَمْتَ اسْتَقَمْنَا، وإِنِ اعْوَجَجْتَ اعْوَجَجْنَا"[3] ترجمه: زمانی که فرزند آدم صبح می کند، تمام اعضای بدن در برابر زبان سر فرود می آورند و با خواهش به زبان می گویند: تقوای الله را در حق و ما پیشه کن، چرا که ما متعلق به تو هستیم، اگر مستقیم باشی ما نیز مستقیم خواهیم بود و از تو تبعیت می کنیم، و اگر از راه راست کج روی ما نیز به دلیل متعلق بودن به تو به کجی می رویم.
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: "سخنی را نگو که فردا به خاطر آن مجبور شوی عذر خواهی کنی"، سخنی جامع و در نهایت کمال است که تمامی این معانی را در بر گرفته است. و شخص را به سوی محاسبه ی خودش دعوت می کند. و می خواهد در آنچه که به زبان می آورد اندیشه و تفکر کند. و آنرا مورد بررسی و محاسبه قرار دهد، پس اگر خیر بود آن را بیان کند، و اگر شر بود از گفتنش بپرهیزد. و اگر نداند که آن کلام خیر است یا شر، از گفتن آن امتناء ورزد تا زمانی که حکم آن برایش مشخص شود، و این راهی است برای دوری از شبهات. به همین دلیل است که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: "مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله والیَوْمِ الآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیَصْمُتْ"[4] ترجمه: هر کس به الله و روز قیامت ایمان دارد؛ پس یا خیر و نیکی را به زبان آورد و یا سکوت کند.
بسیاری از انسان ها کلام هایی را به زبان می آورند که خطرهای بسیار زیادی دارند ولی از گفتن آن ابا و پروایی ندارند؛ و عواقب بدی را در دنیا و آخرتشان به دنبال خواهد داشت. انسان عاقل کسی است که سخنش را می سنجد و مراقب آن است. و کلامی را به زبان نمی آورد که فردا مجبور شود به خاطر آن عذر خواهی کند. سخن رسول الله که می فرماید: "سخنی را نگو که فردا به خاطر آن مجبور شوی عذر خواهی کنی"، دو احتمال دارد. منظورشان از "فردا" یا روز قیامت است، یعنی زمانی که در برابر الله تعالی می ایستد؛ یا زمانی است که در برابر مردم قرار می گیرد و از وی می خواهند که عواقب کلامش را به عهده بگیرد، و مسؤول آن باشد.
اما وصیت سوم، در آن دعوتی است به سوی قناعت داشتن. و امیدواری قلب، فقط به الله تعالی و کمک و یاری جستن از او. و عدم چشم داشت به طور کلی از آنچه که در دستان مردم است. فرمودند: "وَأَجْمِعِ الیَأسَ مِمَّا فِی یَدَیِ النَّاس" یعنی قلبت را جمع کن و عزم و اراده ات را در قلبت به کار گیر که از آنچه که در دستان مردم می بینی کاملا نا امید باشی؛ یعنی به آنان امید نبند و تمنا و آرزوی چیزی را از آنان نداشته باش و به آنچه در نزد آنان است دل نبند، بلکه هر آنچه را می خواهی فقط از الله تعالی بخواه؛ یعنی از کسی جز او طلب یاری و کمک نخواه. و ارتباطت را با الله از طریق نماز قوی کن، زیرا نماز بهترین راه مناسب برای نزدیک شدن به الله ی مهربان است.
و اما شخص وقتی از آنچه در دست مردم است دل بکند و به آنان امید نداشته باشد؛ باعث می شود که زندگی با عزت و کرامتی را برای خویش مهیا سازد. اما کسی که به آنچه در دست مردم است دل ببندد و امیدش به آنان باشد، باعث می شود که در زندگی اش ذلیل و خوار شود. لذا امید باید به الله باشد و هرچه را می خواهد از او طلب کند، و فقط بر او توکل داشته باشد؛ الله تعالی برای او کافی خواهد بود و نیازی به دیگران نخواهد داشت. زیرا الله تعالی می فرماید: {أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ}[5] ترجمه: آیا الله برای بنده اش کافی نیست؟!
و می فرماید: {وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ}[6] ترجمه: و هر کس بر الله توکل کند، پس او برایش کافی است.
پس توفیق هر کسی به دست پروردگاری است که شریکی ندارد و یکتا و یگانه است.
[1] روایت احمد و ابن ماجه و آلبانی آن را حسن دانسته است.
[2] روایت احمد و ترمذی و ترمذی آن را حسن صحیح دانسته و آلبانی را صحیح دانسته است. "قلت یا رسول الله، أخبرنی بعمل یُدخلنی الجنة ویباعدنی من النار، قال: لقد سألت عن عظیم، وإنه لیسیر علی من یسّره الله علیه: تعبد الله لا تُشرک به شیئا، وتقیم الصلاة وتؤتی الزکاة، وتصوم رمضان، وتحجّ البیت) ثم قال له): ألا أدلک علی أبواب الخیر؟ الصوم جنّة، والصدقة تطفیء الخطیئة کما یُطفیء الماء النار، وصلاة الرجل فی جوف اللیل، ثم تلا: {تتجافی جنوبهم عن المضاجع} حتی بلغ {یعملون} [السجدة: 16–17]، ثم قال: ألا أخبرک برأس الأمر وعموده وذروة سنامه؟، قلت: بلی یا رسول الله. قال: رأس الأمر الإسلام، وعموده الصلاة، وذروة سنامه الجهاد، ثم قال: ألا أخبرک بملاک ذلک کله؟ قلت: بلی یا رسول الله. فأخذ بلسانه ثم قال: کفّ علیک هذا، قلت: یا نبی الله، وإنا لمؤاخذون بما نتکلم به؟، فقال: ثکلتک أمک یا معاذ، وهل یکب الناس فی النار علی وجوههم - أو قال علی مناخرهم - إلا حصائد ألسنتهم؟".
[3] روایت احمد و ترمذی و آلبانی آن را حسن دانسته است.
[4] روایت بخاری و مسلم.
[5] زمر:36
[6] طلاق:3
منبع: islamtape.com