حکمت خداوند از بوجود آوردن بیماری و نقایص خلقی
حکمت خداوند از بوجود آوردن بیماری و نقایص خلقی موضوع: قضا و قدر تاریخ انتشار: 2013-07-11 | بازدید: 1378

بدنیا آمدن یک کودک را به صورت کر یا کور و ...چگونه می توان با حکمت خدا توجیه کرد؟ آخر یک نوزاد معصوم چه گناهی کرده که باید به تاوان آن گناه عمری عذاب بکشد و مورد تمسخر هم سن و سالهایش قرار بگیرد و همیشه به خاطر مثلا ناشنوا یا کم شنوا بودن باید تحقیر و تمسخر هم سن و سالهایش را تحمل کند ویا اینکه مورد ترحم آنها قرار گیرد وعذاب بکشد و یا در میان آنها ناراحت و محزون باشد (چون آرزو می کند کاش او هم مثل هم سن وسالهایش سالم بود تا او را مسخره نکنند یا با دلسوزی و ترحم با او برخورد نکنند) چگونه می توان این را با حکمت خدا سازگار دانست؟ اگر بگویید: اگر این بچه سالم بدنیا می آمد گناه می کرد جنایت می کرد می گویم همان خدایی که او را آفریده می توانست به او فطرت پاک و سلیم نیز عطا کند.آیا جز این است؟

 

الحمدلله،

 

ناقص بدنیا آمدن فرزندان معنایش این نیست که بعلت جلوگیری از فساد، آنها اینچنین خلق شده اند، بلکه بر اساس حکمت خداوندیست که شاید آنرا بدانیم و یا ندانیم، و اگر اینچنین بود که بعلت فساد آینده خداوند آنها را اینچنین خلق میکند، در اینصوت اشخاصی همچون فرعون سزاواتر بود به اینکه کر و لال و گنگ و فلج خلق شوند تا مردم را به بندگی خودش با تعذیب و شکنجه وادار نکند.

 

بنابراین بدون شک خداوند بر اساس حکمت بندگانش را خلق میکند و آنها را رزق و روزی میدهد، چه حکمتش را بدانیم و چه ندانیم.

 

و در اینجا برخی از فوائد امراض و مصائب را بیان میکنیم تا یک فرد مسلمان به برخی از حکمتهای خداوند متعال پی ببرید:

 

1ـ از جمله منافع بیماری ها در انسان، پرورش و تهذیب نفس و پاکیزه داشتن آن از شرارت های موجود می باشد. { وما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم ویعفوا عن کثیر} [ الشوری : 30] یعنی: « و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیاری درمی‏گذرد.»

 

بنابراین بهتر است درصورت بروز بیماری و ناملایمات جسمی از گفتن چنین سخنانی پرهیز شود: این بلا از کجا برسر من آمد؟ تو دیگر از کجا پیدایت شد؟ چون این مشکلات جز در اثر گناه پدید نمی آیند. این موضوع که مشکلات دنیایی ما فرجام گناهان ما هستند، در درون خود مژدگانی و اخطاری را نهفته دارد. امام بخاری از ابوهریره رضی الله عنه روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند: { ما یصیب المؤمن من وصب ولا هم ولا حزن ولا أذی حتی الشوکة یشاکها إلا کفر الله بها من خطایاه } یعنی: « هیچ خستگی و مرضی، غم و اندوه و اذیت و شکنجه به مسلمان نمی رسد حتی خاری که بپایش می خلد، مگر اینکه خداوند جل جلاله در برابر آن گناهانش را می آمرزد.» و نیز آن حضرت صلی الله علیه و سلم می فرماید: {ولا یزال البلاء بالمؤمن فی أهله وماله وولده حتی یلقی الله وما علیه خطیئة } یعنی: « مردان و زنان مؤمن همیشه در جان و فرزند و مال خویش مورد آزمایش خداوند قرار می گیرند، تا به خدا بپیوندند، در حالیکه گناهی ندارند.»

 

پس هرگاه بنده ای گناه هایی داشته و چیزی نداشته باشد که کفاره ی آن ها را با آن بدهد، خداوند او را دچار غم و اندوه یا بیماری می کند. این مژدگانی و بشارتی است برای ما که تلخی زودگذر دنیا بسیار بهتر است از تلخی و شکنجه ی همیشگی آخرت. یکی از سلف صالح گفته است: اگر دشواری های این دنیا نبود چون مفلسانی به قیامت وارد می گشتیم.

 
2ـ از جمله فواید دیگر بیماری ها: آنچه از لذت ها و خوشی هایی که در آخرت به دنبال خواهد آمد به مراتب بیشتر و برتر از درد و رنج بیماری است. چرا که تلخی دنیا، شیرینی آخرت است و بالعکس. برای همین رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرماید: { الدنیا سجن المؤمن وجنة الکافر } یعنی: « همانا دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.» همچنین می فرماید: { تحفة المؤمن الموت } یعنی: «مرگ هدیه ای است به مؤمن.» [ رواه ابن أبی الدنیا بسند حسن ] و چنانچه بیماری یا مصیبتی بر بنده ای وارد شود و اوخداوند را سپاس گوید برای او در بهشت خانه ای ساخته می شود و پاداشی در انتظار او خواهد بود. ترمذی به صورت مرفوع از جابر بیان کرده است: { یود الناس یوم القیامة أن جلود کانت تقرض بالمقاریض فی الدنیا لما یرون من ثواب أهل البلاء } یعنی: «مردم در روز قیامت آرزو می کنند که کاش در دنیا با قیچی هایی پوست هایشان را تکه و پاره می کردند وقتی که پاداش های اهل بلا و مصیبت را مشاهده می نمایند.»

3ـ فایده ی دیگر بیماری و مریض شدن: خداوند به فرد بیمار نزدیک می کنند که نوعی نزدیکی خاص می باشد. خداوند متعال می فرماید: {ابن آدم، عبدی فلان مرض فلم تعده، أما لو عدته لوجدتنی عنده}یعنی: « ای فرزند آدم، بنده ام فلانی مریض شده و تو به عیادتش نرفتی، ولی اگر تو او را عیادت می کردی، حتماً مرا نزدش می یافتی!» [رواه مسلم عن أبی هریرة ] در حدیث قدسی دیگری می فرماید: {أنا عند المنکسرة قلوبهم } یعنی: «من نزد دل های شکسته ی آنان هستم.»

4ـ فایده ی دیگر بیماری برای انسان: با آن میزان صبر و شکیبایی فرد سنجیده می شود. چنانچه گفته می شود: اگر امتحانی در کار نبود هرگز برتری و فضیلت صبر آشکار نمی گشت. جایی که صبر و شکیب باشد به همراه آن همه ی خیر و نیکی را می یابیم و با از دست رفتن آن خیر و نیکی به طور کامل رخت برمی بندد. خداوند متعال شکیبایی بنده و ایمانش را می آزماید، حال یا طلا از آب درمی آید و یا خس و خاشاک. گفته اند که: آن را بگداختیم و می پنداشتیم که نقره است و لیکن دمیدن در آتش کوره از تفاله ی آهن است. هدف از این گفته آن است که: بهره ی انسان از بیناری اش همان چیزهای نیک یا بدی است که در مواجهه با آن ابراز می دارد.

 

از حضرت انس رضی الله عنه بطور مرفوع روایت شده که می گوید: { إن عظم الجزاء من عظم البلاء ، وإن الله إذا أحب قوماً ابتلاهم ، فمن رضی فله الرضا ، ومن سخط فله السخط} یعنی: « همانا پاداش بزرگ در برابر ابتلای بزرگ است و چون خداوند گروهی را دوست بدارد آنها را آزمایش می کند و آنکه راضی شود به "ابتلای خدا" خدا از او راضی می شود و هر که ناخشنود شود، خداوند از او ناخشنود گردد.»

 

وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد غم و انده او را بسیار می گرداند و زمانی که بنده ای را دشمن بدارد دنیا را بر وی می گستراند، بویژه زمانی که دینش تباه گردد. بنابراین فردی که با ایمان و استوار شکیبایی می ورزد، نام او در میان صابران نوشته می شود و اگر وی راضی باشد نامش در دیوان خرسندان نوشته می شود و چنانچه شکر و سپاس بجای آورد هرآنچه که خداوند برایش مقدر ساخته باشد برای او خیر خواهد بود. در صحیح مسلم در حدیثی از حضرت صهیب رضی الله عنه آمده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: {عجباً لأمر المؤمن ، إن أمره کله خیر ، ولیس ذلک لأحد إلا للمؤمن ، إن أصابه سراء فشکر الله فله أجر ، وإن أصابته ضاء فصبر فله أجر ، فکل قضاء الله للمسلم خیر } یعنی: «کار مؤمن شگفت است، و این کسی را نیست مگر مؤمنان را، که چون سختی بدو رسد و شکر گوید او را پاداش است و » و در روایت امام احمد آمده است: { فالمؤمن یؤجر فی کل أمره } یعنی: «مؤمن برای هر امری پاداش داده می شود.»

 

بدون تردید انسان مؤمن باید در ناگواری ها به قضا و قدر الهی راضی باشد. بارالها ما را چنان نما که چون به ما بخشیده شود شکر گوییم و چون گناهی از ما سرزند آمرزش طلبیم و در دشواری ها شکیبایی گزینیم. آنکه خداوند از نعمت صبر و شکرگوئیش محروم بدارد چه بداحوال باشد؛ هرگاه به تلاطم و دشواری افتد درجا به سوی زشت ترین منزلگاه ها سیر کند و چون دهشی بیند و خوشی سرپیچد و راه گم کند و هرگاه آزموده شود نالد و تندی نماید.


5ـ از دیگر بهره های ناخوشی و بیماری و اتمام نعمت بر بنده از جانب خداوند: آن است که دشواری ها و تنگناهای زندگی او را در بیم و هراس افکند تا وی نیز به یگانگی خداوند متعال و توحید او پناه برد و قلب خود را به پروردگار بندد و از صمیم قلب او را بخواند. پاک و منزه است خداوندی که از دل بلا و مصیبت دعا را بیرون آورده و به دهش و عطای خویش شکر و سپاس را آشکار می سازد. وهب بن منبه می گوید: بلا و مصیبت از آن جهت بر آدمی وارد می شود تا او را به دعا و خواندن آفریدگارش وادارد، خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: {وإذا أنعمنا علی الإنسان ونئا بجانبه وإذا مسه الشر فذو دعاء عریض}[فصلت : 51] یعنی: «و چون انسان را نعمت بخشیم روی برتابد و خود را کنار کشد و چون آسیبی بدو رسد دست به دعای فراوان بردارد.»

 

به این ترتیب فرد به زاری، توکل و دعای خالصانه روی می آورد که بر ایمان و یقینش می افزاید و نعمت توبه را برای وی حاصل نموده و شیرینی ایمان را می چشد، که البته همین خود از برطرف شدن بیماری اولی تر می باشد.

 

آنچه اهل توحید و یکتاپرستی، که صبر پیشه نموده و نزد کاهن و ساحری نرفته و از قبر یا فرد بزرگی طلب حاجت نمی کنند، والاتر از آن است که بیان ژرفای آن در سخن بگنجد. مؤمنان همگی دارای سعادت بزرگی هستند؛ چنانچه دچار بیماری یا تنگدستی از جانب خداوند یگانه گردند هرگاه درخواستی داشته باشند تنها از خدای خویش می طلبند و چون کمکی بخواهند آن را از خداوند تمنا می کنند، آنگونه که بر حضرت ایوب علیه السلام گذشت: { وأیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر وأنت أرحم الرحمین } [ الأنبیاء : 83] یعنی: «و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان!»
 

بنگرید به عظمت بلا و مصیبت هایی که بر ایوب علیه السلام وارد آمد، همه ی ثروت و خانواده ی خویش را از دست داد، به چنان بیماری گرفتار شد که تمام بدنش بجز زبان و قلبش از کار افتاد و با این همه شب و روز درحال حمد و سپاس خداوند بود و روز شبش را با رضایت از پروردگار خود سپری می کرد؛ چرا که می دانست همه چیز به دست خدا است، از درد و ناخوشی پیش کسی ناله و شکایت می کرد و با عباراتی مخلصانه خدایش را فراخواند و گفت: {إنی مسنی الضر وأنت أرحم الراحمین} یعنی: «که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان!» خداوند نیز بلا را از وی دور ساخت و وی را اینگونه ستود: { إنا وجدناه صابراً نعم العبد أنه أواب} [ص:44] یعنی: «ما او را شکیبا یافتیم چه نیکوبنده‏ای به راستی او توبه‏کار بود.»


6ـ فایده ی دیگر بیماری ها: پیدایش انواعی از تعبد و بندگی در وجود انسان است. در دل های آدمی اشکال متفاوتی از تعبد و بندگی خداوند رخ می نماید همچون ترس و خشیت و پی آمدهای آن. انگیزه ی انجام چنین عباداتی دارای اسباب و علل خاص خود هستند. چه بسیار تنگنا و دشواری هایی که موجب پیدایش استقامت فرد و گریز او به سوی خداوند و دور گشتن وی از خطا و گناه شده است. درعوض چه بسیار کسانی که تا صحت و سلامتی شان را از دست نداده اند متوجه خداوند نشده و پس از آن به کنکاش در دین خویش و نماز و نیایش پرداخته اند، با این اوصاف، آیا بیماری فرد برای او چیزی جز نعمت و موهبت بوده است؟ قرآن کریم: {ومن الناس من یعبد الله علی حرف فإن أصابه خیر اطمأن به وإن أصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا والآخرة } [ الحج : 11] یعنی: « و از میان مردم کسی است که خدا را فقط بر کناره [و بدون عمل] می‏پرستد پس اگر خیری به او برسد بدان اطمینان یابد و چون بلایی بدو رسد روی برتابد، در دنیا و آخرت زیان دیده است.»

 

بر بنده است تا در حالت تیره روزی خداوند را بندگی کند همچنان که در خوشی و نیک بختی باید او را بپرستد، باید او را در آنچه خود دوست نمی دارد بندگی کند همچنان که در انچه خود دوست می دارد بندگی اش می نماید. بندگی انسان ها در سختی و تنگنا حاصل می شود و درجات اشخاص در این مورد با هم یکی نخواهد بود، براساس منزلت آنان نزد خداوند متعال؛ کسانی که اهل بهشتند در دنیا هدایای مشکلات و گرفتاری ها را پی در پی دریافت می کنند تا آنکه پاک و زلال از این دنیا رخت برمی بندند. روایت می شود که آنگاه که عروه بن زبیر دچار خوره در پایش شده بود گفت:{ اللهم کان لی بنون سبعة فأخذت واحداً وأبقیت ستة، وکان لی أطراف أربعة فأخذت طرفاً وأبقیت ثلاثة، ولئن ابتلیت لقد عافیت، ولئن أخذت لقد أبقیت } یعنی: «بارالها! من هفت پسر داشتم، تو یکی را از من گرفتی و شش پسر دیگر را باقی گذاشتی، چهار دست و پا داشتم و یکی را برگرفتی و سه تای دیگر را وانهادی، اگر مبتلا ساختی عافیت نیز داده ای و اگر گرفته ای باقی نیز نهاده ای!»، سپس نگاهی به پای خود که قطع شده بود در تشت انداخت و گفت: { إن الله یعلم أنی ما مشیت بک إلی معصیة قط وأنا أعلم} یعنی: «خداوند نیک می داند که من با تو هرگز به سوی معصیتی راه نپیمودم و من نیز می دانم.»

7ـ دیگر بهره ی بیمار شدن انسان مسلمان: آن است که خداوند بواسطه ی آن تکبر، خودپسندی و غرور را از انسان بیرون افکند. ولی اگر کسی همواره بر یک احوال باشد و بدون مشکل و گرفتاری بماند پا را فراتر نهاده و سرمی پیچید و آغاز و پایان را از یاد می برد. اما خداوند متعال بیماری و رنجوری ها، آفات و خارج گشتن چرک و پلیدی و بوی ناخوشایند و بلغم و ... از بدنش، ناراحتی گرسنگی و ناخوشی بیماری بر وی وارد آمده و کنترل نفع و ضرر، یا مرگ و زندگی و نه برخاستن از مرگ خویش را ندارد، گاه می خواهد از چیزی سردربیاورد و نمی تواند، می خواهد مطلبی را به خاطر آورد و فراموشش می کند، گاه درپی چیزی است و همان باعث نابودیش می شود و از چیزی می گریزد درحالیکه همان مایه ی نجات اوست، حتی در هیچ ساعتی از شبانه روز خود را از اینکه خداوند آنچه از توان دیدن و شنیدنی که وی ارزانی داشته است را بازپس گیرد یا عقلش را بزداید و یا آنکه تمام آنچه در دنیا به آن دل بسته است را از او بگیرد در امان نمی بیند. او بر چیزی از خود یا دیگران قدرتی ندارد، پس اگر خویش را بشناسد چه چیزی خوار و حقیرتر از او است؟ پس چگونه او را شاید که بر خدای خویش و بر آفریدگان وی تکبر نماید و حال آنکه جز نادانی و جهل با خود ندارد؟

 

این حال و روز کجا و تکبر و بزرگ منشی کجا؟ اما همانطور که پیشینیان گفته اند: ناسپاس ترین کسان به نعمت های پروردگار، فقیری است است که خداوند او را توانگر ساخته باشد. این عادت انسان های فرومایه است که چون منزلت یابد باد به غبغب اندازد و فخرفروشد. به همین سبب است که خداوند بیماری و مصیبت ها را بر بنده اش چیره گرداند و انسان بیمار هرکس که باشد قلبی شکسته دارد. قلب وی باید که شکسته شود، حال اگر فردی با ایمان باشد و قلب بشکند، در تیجه ی بیماری سودی که برده است همانا شکستگی و فروافتادن نفس وی و نزدیکی خداوند باری تعالی بدوست، و این خود بزرگ ترین فایده است.
 

پروردگار متعال در حدیث قدسی فرموده است: { أنا عند المنکسرة قلوبهم } یعنی: « من نزد دل های شکسته ی آنان هستم.» این است آن رازی که در اجابت دعاهای این سه دسته نهفته است: مظلوم، مسافر و روزه دار. به دلیل شکستن قلبهای تک تک آن ها؛ غربت شخص مسافر و دلشکستگی اش، درهم شکستن و فرنشاندن نفس شوکت نفس و خوار نمودنش یا درباره ی بیمار و فرد مظلوم نیز همینطور است. بنابراین هرگاه خداوند اراده ی خیر برای بنده اش نماید او را داروی مصیبت و ابتلاء بنوشاند تا او را از بیماری های ویرانگر رهایی داده و با پاک شدن وی از آن او را سلامتی دوباره بخشد. پس می توان فهمید که این رنج و بیماری برای حمایت از ما است، پاک است آن خدایی که با مصیبت هایش رحم و مهربانی ورزد و با نعمت هایش می آزماید.
8ـ از جمله فواید دیگر بیماری: انتظار بیمار برای گشایشی از جانب خداوند. از جمله برترین عبادت ها انتظار گشایش از جانب پروردگار است. حالتی که قلب بنده را به خداوند یگانه پیوند می دهد. این موضوعی ملموس و قابل مشاهده درباره ی بیماران و مصیب دیدگان می باشد. مخصوصاً اگر بیمار موردنظر از معالجه ی خویش از جانب کل مخلوقات مأیوس شده و از همه نا امید شده باشد و تنها به خداوند دل بسته باشد. چنین کسی می گوید: پروردگارا! مرا با این بیماری جز تو کسی نمانده است. چرا که شفای او تنها اذن به خداوند متعال به دست می آید، و بزرگ ترین سببی است که بدان می توان نیازها را برآورد. تعریف می کنند که اطباء مردی را باخبر ساختند که علاج وی غیرممکن است و هیچ راهی برای نجات او وجود ندارد. آن مرد به بیماری سرطان مبتلا بود. خداوند به او الهام کرد تا در سحرگاهان دعا کند و بعد از آن وی شفا یافت. از لطائف اسرار توأم بودن فراخی و گشایش با شدت و سختی است در زمانی که وی از همه جا بریده و امید خویش را به همگان از دست داد، آن زمان است که گشایش و فراخی می آید. پس هرگاه که بنده ای از مخلوقات نا امید گشته باشد و به خدای خویش بپیوندد آنگاه است که گشایش و فرج فرامی رسد. چنین بندگی جز با چنین فشار و دشواری به دست نمی آید: {حتی إذا استیئس الرسل وظنوا أنهم قد کذبوا جاءهم نصرنا } [ یوسف : 110] یعنی: « تا هنگامی که فرستادگان [ما] نومید شدند، و [مردم] پنداشتند که به آنان واقعا دروغ گفته شده، یاری ما به آنان رسید.»

9ـ از فواید دیگر بیماری: نشانه ی اراده ی خیر خداوند بر فرد مبتلا می باشد. از حضرت ابوهریره رضی الله عنه بصورت مرفوع روایت شده: {من یرد الله به خیراً یصب منه } [ رواه البخاری] یعنی: « کسی که خداوند ارادهء خیر به او داشته باشد، او را به مصیبتی گرفتار سازد.» مفهوم حدیث آن است که خداوند کسی را که خیرش را نخواهد به مصیبتی گرفتار نسازد تا آنگاه که به سوی پروردگارش بازگردد.

 

در مسند امام احمد از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که: {مر برسول الله صلی الله علیه وسلم أعرابی أعجبه صحته وجلده ، قال : فدعاه فقال له: متی أحسست بأم ملدم؟ قال: وما أم ملدم؟ قال: الحمی، قال: وأی شیء الحمی؟ قال: سخنة تکون بین الجلد والعظام ، قال : ما بذلک لی عهد ، وفی روایة : ما وجدت هذا قط ، قال: فمتی أحسست بالصداع؟ قال: وأی شیء الصداع؟ قال: ضربات تکون فی الصدغین والرأس، قال: مالی بذلک عهد، وفی روایة: ما وجدت هذا قط، قال: فلما قفا ـ أو ولی ـ الأعرابی قال: من سره أن ینظر إلی رجل من أهل النار فلینظر إلیه } [ وإسناده حسن ] یعنی: «یک روز یک اعرابی از نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم گذشت و چابکی و سلامتی او آنحضرت صلی الله علیه و سلم را به شگفت آورد. پیامبر صلی الله علیه و سلم او را فراخواند و فرمود: چه وقت احساس تب کرده ای؟ پاسخ داد: تب دیگر چیست؟ فرمود: گرمای بدن. گفت: این گرما چگونه است؟ فرمود: گرمایی است در پوست و استخوان. گفت: روزگاری است که چنین چیزی نداشته ام. [در روایتی دیگر می گوید: هرگز چنین چیزی مرا نبوده است.] فرمود: پس کی بوده است که احساس سردرد نموده باشی؟ گفت: سردرد چیست؟ فرمود: ضربانی است در شقیقه ها و در سر انسان. گفت: چنین چیزی را روزگاری است نداشته ام. [در روایتی دیگر می گوید: هرگز چنین چیزی مرا نبوده است.] وقتی که اعرابی دور شد، فرمود آنکه خواهد مردی از اهالی دوزخ را ببیند برود و او را بنگرد.» بنابراین انسان کافر کالبدش سالم و قلبش مریض است و انسان مؤمن بالعکس.


10ـ بیماری فایده ی دیگری نیز دارد: چنانچه بنده ای بر راه و شیوه ی درست برود و عبادت کرده و در آسودگی اش خداوند را بشناسد، هرآنچه از اعمال صالح که وی در حالت تندرستی می کرده است برای وی درصورت ناتوانی اش در اثر بیماری محفوظ می ماند، و این گرامیداشت و برتری بسیاری است از جانب خداوند متعال. این چیزی بالاتر از پوشانیدن گناهان و کفاره ی آن هاست، حتی اگر بیهوش گشته یا عقلش زایل شود تا وقتیکه درپیوند با خداوند بوده است برای او اعمال صالح نوشته می شوند. خداوند را در آسودگی ات بشناس تا تو را در سختی و فشار بشناسد. درادامه گناهانش کاهش یابد و چنانچه عقلش زایل گردد، گناهی بر وی نوشته نشود اما اعمال صالحی، که در سلامت و تندرستی انجام می داد، همچنان یادداشت می شوند. در مسند امام احمد از عبدالله بن عمرو نقل شده که پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرموده اند: { ما من أحد من الناس یصاب بالبلاء فی جسده إلا أمر الله عز وجل الملائکة الذین یحفظونه ، فقال : اکتبوا لعبدی کل یوم ولیلة ما کان یعمل من خیر ما کان فی وثاقی } یعنی: «کسی از مردم نیست که مبتلا به بیماری و مرضی در جسمش گردد مگر آنکه خداوند عزوجل به فرشتگان محافظ وی امر کند: برای بنده ی من هر روز و شب هرآنچه را که از اعمال خیر در پایبندی اش به من انجام می داد بنویسید.»

11ـ فایده ی دیگر بیماری: چنانچه بنده ای در بهشت دارای منزلت و جایگاهی باشد و با اعمالش نتواند بدان دست یابد خداوند او را به بدنش مورد ابتلا قرار می دهد. ابن حبان در صحیح خود از حضرت ابوهریره رضی الله عنه آورده است که می گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: {إن الرجل لیکون له عند الله المنزلة فما یبلغها بعمل ، فما یزال یبتلیه بما یکره حتی یبلغه إیاها} یعنی: «فرد ممکن است نزد خداوند جایگاهی داشته باشد که با اعمالش بدان دست نمی یابد و خداوند همچنان بدانچه نمی پسندد مبتلا می سازد تا بدان پایه و منزلت برسد.» سلام بن مطیع :می گوید: "اللهم إن کنت بلغت أحداً من عبادک الصالحین درجة ببلاء فبلغنیها بالعافیة" یعنی: «الهی! اگر کسی از بندگان صالحت را بواسطه ی بلا و مصیبت به درجه ای می رسانی، مرا با سلامتی و عافیت بدان برسان.»

12ـ فایده ی دیگر بیماری: انسان بدینوسیله قدر عافیت و صحت را بیشتر می داند. اگر در آرامش و سلامت پرورده شده باشد درد و رنج مبتلایان را درک نمی کند و قدر نعمت خویش را نمی شناسد. با گرفتار مصیبت شدن، فرد تمام آرزو و هدفش بازگشتن به همان حالت نخست خواهد بود. اگر بیماری نمی بود، قدر سلامتی را کسی نمی دانست و چنانچه شب فرانمی رسید قدر روز را نمی دانستند و اگر این اضداد و تفاوت ها نمی بودند بسیاری از نعمت ها ناشناخته می ماندند. به این ترتیب هر بیماری با دیدن کسی که حالش از وی بدتر است خدا را شکر می گوید و هر توانگری کسی را می بیند که از وی داراتر است و هر تنگدستی کسی را می بیند که از وی دست تنگ تر است. میزان صحت و سلامتی بندگان به نسبت بیماری آن ها چقدر است، با تمام فواید و بهره هایی که وی از آن بی اطلاع است. خداوند متعال می فرماید: { وعسی أن تکرهوا شیئاً وهو خیر لکم } [ البقرة :216] یعنی: « و بسا چیزی را خوش نمی‏دارید و آن برای شما خوب است.» برای همین روایت می کنند که وقتی خداوند ذریه ی آدم را پراکنده ساخت وی درمیان ایشان توانگر و بی چیز و خوبروی را دید و اشخاص سالم را مانند خویش و مبتلایان را نیز بر شکل خویش مشاهده نمود، پیامبران را دید که بر شکل آنان و همچون چراغ بودند و گفت: پروردگارا! آیا بین بندگانت تساوی برقرار ننموده ای؟ فرمود: من دوست دارم که سپاس گفته شوم. زمانی که بنده ای فرد مبتلایی را می بیند می گوید: سپاس خدای را که من را از آنچه تو بدان مبتلا هستی عافیت بخشید. به این ترتیب خداوند به شرط سپاس گفتن او را از آن بلا سالم می دارد و اگر فرد مبتلا نیز صبر پیشه نماید، به پاداشی بزرگ دست می یابد.

 
شگفت آن است که وقتی بنده ای به دنیای خویش می نگرد کسانی ار می نگرد که از وی بالاترند و اما وقتی که در دینداری کسانی را می نگرد به اشخاصی می نگرد که از وی پایین تر باشند و می بینی که می گوید: ما از دیگران بهتریم. ولی درمورد دنیا چنین نمی گوید.

 

کسی که درد بیماری ها را چشیده باشد در پی آن قدر و قیمت صحت و سلامت را درمی یابد. نسبت بیماری او در برابر سلامتی اش چه میزان است. روایت می کنند که فضیل دختر کوچکی داشت و کف دستان آن دختر به یک بیماری مبتلا شد، یک روز از دخترش پرسید: دخترکم! کف دستت در چه حال است؟ گفت: پدر جان خوبم! قسم به خدا که اگر خداوند  اندکی از من را مبتلا ساخته، بسیار آن را سالم داشته است. کف دستم را مبتلا نموده و سایر بدنم را عافیت بخشیده است، پس شکر و سپاس او را است بدین سبب.

13ـ فایده ی بعدی بیماری و درد و رنج: نیکی و مهر پروردگار بر بنده اش می باشد. چرا که خداوند او را برای رحمت و مهربانی آفریده است، چنانچه می فرماید: {ما یفعل الله بعذابکم إن شکرتم وءامنتم } [ النساء: 147] یعنی: « اگر سپاس بدارید و ایمان آورید خدا می‏خواهد با عذاب شما چه کند؟»


اما بیشتر افراد از خداوند و حکمت هایش بی خبرند. با این حال پروردگار به خاطر نادانی، ناتوانی و نقصانشان به آنان رحمت می آورد. در آثار بیان شده که هرگاه بلایی بر سر بنده بیاید و خداوند را فرابخواند و در اجابت آن درنگ شود، مردمان می گویند: خدایا آیا بر او رحم نمی آری؟ و خداوند می فرماید: { کیف أرحمه من شیء به أرحمه؟ } یعنی: «چگونه به خاطر چیزی بر او رحم آورم که بدان بر او رحم آورده ام؟» به عنوان مثال وقتی پدری فرزندش را به نوشیدن داروی تلخ مجبور می سازد و فرزند می گرید و مادرش می گوید: بر او رحم نمی کنی؟ درحالیکه عملکرد پدر دقیقاً مصداق رحم آوردن بر فرزند است، مثال برتر ازآن خداوند است. بنابراین بنده نسبت به پروردگارش به سبب ابتلایش بدگمان نشود بلکه بداند که این احسان و نیکی خداوند بر اوست.


14ـ فایده ای دیگر از جمله فواید بیماری: آن باعث پدید آمدن بهبودی و سلامتی از بسیاری از بیماری ها بوده و چنانچه آن دردها نبودند این عافیت حاصل نمی شد. این درباره ی بسیاری از بیماری ها صدق می کند؛ مثلاً تبی که اکنون به تب مالاریا معروف می باشد، در آن منافع زیادی برای بدن وجود دارد که تنها خدا می داند. از جمله آنکه باعث دفع مواد زائد و جریان یافتن برخی مواد فاسد و بیرون رفتن آن ها که دوایی بر آن کارگر نیست از بدن می گردد.

 

بعضی از پزشکان متبحر می گویند: بسیاری از بیماری ها که بروزاتی چون تب به همراه دارند بهبودی را به بیمار مژده می دهند، در این حالت تب برای او از نوشیدن دواهای بسیار سودمندتر است. از جمله بیماری هایی که بروز تب باعث بهبودی فرد بیمار می شود می توان تراخم، لرز و سکته، که نوعی بیماری است که به کج شدن فک و صورت بیمار می انجامد. گذشته از فایده ی مذکور از جمله بهترین بیماری ها برای پوشاندن بیماری ها و کفاره ی آن ها است. در صحیح مسلم از جبران نقل شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم نزد ام سائب رفت و پرسید: " ترا چه شده است؟" پاسخ داد: تب دارم، که خدا آن را برکت ندهد. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: {لا تسبی الحمی فإنها تذهب خطایا بنی آدم کما یذهب الکیر خبث الحدید } یعنی: « تب را دشنام مده که تب گناهان فرزند آدم را می برد همانطور که کوره ی آهنگر چرک و زنگار و ریم آهن را می برد.» و در مسند امام احمد با سند صحیحی آمده است: { حمی یوم کفارة سنة } [ عن ابن عمرو ] یعنی: «تب کفاره ی یک سال است.» و در بخش ادب صحیح بخاری از حضرت ابوهریره رضی الله عنه آمده است: { ما من مرض یصیبنی أحب إلی من الحمی } یعنی: «هیچ بیماری نزد من خوش تر از تب نیست.» برای آنکه در تمام اعضاء و مفاصل که عدد آن ها 360 مفصل می باشد داخل می گردد و می گویند در بدن انسان تاثیری را می گذارد که به هیچ ترتیب و مگر تا یک سال بعد از آن بطور کامل از میان نمی رود.

15ـ فایده ی دیگر بیماری: دادن هشدار به انسان است: {ولقد أخذناهم بالعذاب فما استکانوا لربهم وما یتضرعون}[ المؤمنون:76] یعنی: «و به راستی ایشان را به عذاب گرفتار کردیم و[لی] نسبت به پروردگارشان فروتنی نکردند و به زاری درنیامدند.»، {وأخذناهم بالعذاب لعلهم یرجعون } [الزخرف: 48 ] یعنی: « و به عذاب گرفتارشان کردیم تا مگر به راه آیند.» بنابراین خداوند او را به دردی مبتلا نساخت مگر برای آنکه او را بترساند تا بلکه به سوی پروردگارش بازگردد. امام ابوداود از عامر بصورت مرفوع روایت کرده است که: { إن المؤمن إذا أصابه سقم ثم أعفاه منه کان کفارة لما مضی من ذنوبه وموعظة له فیما یستقبل، وإن المنافق إذا مرض ثم أعفی کان کالبعیر عقله أهله ثم أرسلوه فلم یدر لم عقلوه ولم أرسلوه } یعنی: «وقتی رنج و ناتوانی که بر یک مؤمن وارد آمده و سپس از آن خلاص می شود برای وی کفاره ی آنچه از گناهان که پیشتر مرتکب شده باشد است و پند و موعظه ای است برای آینده ی او، زمانی هم که یک منافق بیمار شود و سپس بهبود یابد همچون شتری است که صاحبش او را ببندد و سپس رهایش سازد و او هیچ نمی داند که برای چه او را بستند و چرا رهایش ساختند.»

16ـ از فوائد بیماری: خداوند بواسطه ی آن شکر و سپاسگزاری را خارج می سازد. وقتیکه بنده ای بعد از سلامتی که داشته دچار بیماری شود و پس از نزدیکی و قربت دچار فراق و هجران گردد از جان و دل مشتاق عافیت و آرامش خواهد بود و درنتیجه به واسطه ی دعا و نیایش در معرض وزش نفحات خداوندی قرار گیرد که چیزی جز دعا قضا و قدر را بازنمی گرداند، پس باید که به خداوند توسل جسته و مانند اشخاص نادان خود را مجبور به تحمل آن ننموده و نگوید: لزومی ندارد که از او چیزی بخواهم که او خود بر حال من آگاه است! چرا که خداوند خود بندگانش را به جهت بزرگداشتش به درخواست از وی دستور داده است و اگر از وی درخواست نشود خشم گیرد. زمانیکه خداوند بنده ای را سلامت دوباره بخشید و آن را بدو بازگرداند فرد قدر آن نعمت را خوب خواهد دانست و با اشتیاق سپاس خواهد گفت شکر و سپاسی کسی که بیماری را می شناسد و با آن بوده و درد و رنج آن را چشیده باشد و نه شکر آنکس را که تنها تعریف آن را شنیده و درد آن را نشناخته باشد. چنانچه مشهور است: "آشناترین مردمان به مصایب مصیبت دیده ترین آنان اند." آنگاه که پروردگار متعال درد و فشار بیماری، فقر یا ترس را از روی بنده برداشت و او را به فراخی امنیت، عافیت و توانگری برساند شور و نشاط و شکر و محبتش به پروردگار به دلیل شناختن او وضعیت خویش چند برابر گردد، اما حال و وضعیت آنکه در راحتی و توانگری پرورده شده و جز آن را نشناسد آنگونه نخواهد بود.

 
17ـ دیگر فایده ی بیماری: آگاهی بنده از میزان حقارت و نیازمندی اش به آفریدگار می باشد. موجودات زمین و آسمان ها همگی محتاج او هستند، همگی نیازمندان او هستند و از همه بی نیاز است. چنانچه بیماری هایی را بر بندگانش مستولی ننماید خویش را از یاد خواهند برد، برای همین پروردگار کاری کرد تا بیمار شوند و نیازمند تا تکرار موقعیت های نیازمندی و عجز باعث فرونشاندن نشانه های ادعای وی می گردد، همان ادعای خدا بودن. چنانچه آن ها را بدون حس نیازمندی و ناداری رها می ساخت، گستاخ گشته و ادعای ربوبیت می کرد چرا که در نفس انسان مشابهتی با ربوبیت وجود دارد و برای همین خداوند خواری بندگی رابر وی چیره ساخت که خود بر چهار نوع است: خواری نیازمندی، خواری فرمانبری، خواری محبت، چون انسان عاشق همواره خوار و ذلیل معشوق خویش است، و ذلت معصیت. در هرحال زمانی که شخص بیمار می شود هرکس که باشد فقر و نیازمندی خویش را به خداوند به خوبی احساس می کند.

 

شاید بگویی: این شواهد بیانگر آن است که بلا و مصیبت در دنیا بهتر از نعمت و رفاه است، پس آیا از خداوند طلب بلا و مصیبت نماییم؟ پاسخ منفی است، هیچ لزومی به این کار نیست. درعوض پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم هنگامی که اهل طائف ایشان را بیرون کردند اینگونه دعا نمود: {إن لم یکن بک غضب علی فلا أبالی، ولکن عافیتک أوسع لی} یعنی: «چنانچه خشم تو بر من نباشد مرا باکی نیست، لیکن عافیتت برایم فراختر است.» و نیز روایت شده است که وقتی که حضرت عباس رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم خواست تا به او دعایی را بیاموزد، آنحضرت فرمود: {سل الله العفو والعافیة ، فإنه ما أعطی أحد أفضل من العافیة بعد الیقین} یعنی: «از خداوند عفو و سلامت درخواست نما چون پس از ایمان چیزی بهتر از عافیت به کسی بخشیده نشده است.» و حسن [بصری] می گوید: خیری که در ان شری نباشد همان عافیت و آسودگی همراه با شکر و سپاس است، چه بسیار نعمت داده شدگانی که شکرگزار نیستند و این به قدری آشکار است که نیازی به شاهد و دلیل آوردن ندارد.

سزاوار است که از خداوند سبحان نعمت کامل در دنیا و دور کردن بلا و مصیبت را درخواست کنیم. لیکن چنانچه بنده ای دچار بلا و مصیبتی گشت برای او بهتر است که صبر نموده و به قضای الهی راضی باشد

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com

 

    منبع: اسلام پرسش و پاسخ

 

نصیحت و حکمت

زید بن خالد جهنی رضی الله عنه گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «َمنْ فَطَّرَ صَائِمًا کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ، غَیْرَ أَنَّهُ لا یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِ الصَّائِمِ شَیْئًا‏».

یعنی: «هرکس روزه داری را افطار دهد همانند اجر (روزه) او می برد، بدون آنکه از اجر روزه دار چیزی کم شود».

ترمذی (807) وابن ماجه (1746) و ألبانی در "صحیح الترمذی" (647) آنرا صحیح دانسته است.

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.