
دوازه دلیل مبنی بر اینکه در کتابهای آسمانی گذشته، نام رسول الله صلی الله علیه و سلم ذکر شده است.
امام ابن قیم الجوزی رحمه الله
حمد و ستایش از آن خداوند است و با درود و سلام بر پیامبر خدا ، اما بعد .. در حقیقت از رسول الله صلی الله علیه و سلم در کتابهای آسمانی گذشته نام برده شده است و این مساله از وجوه مختلف فهمیده می شود :
1- خبر دادن کسی که قطعا نبوتش ثابت شده است به اینکه در کتابهای پیامبران پیشین از او نام برده شده است .
در حقیقت کسی که در راستگوییش هیچ شکی نیست این خبر را داده است و باید او را تصدیق کرد چرا که با توجه به قرائنی که وجود دارد ذاتا تکذیب کردنش محال است ، این در صورتی است که تنها راه اثبات این مساله ، خبر دادن خود او باشد ، پس چگونه خواهد بود اگر دلائل زیاد دیگری بر صحت این خبر وجود داشته باشد ؟
2- اینکه بزرگترین دلیل بر راستگویی و صحت نبوتش را خبر دادن کتب پیشین ، عنوان کرده است ، و این امر تنها از جانب کسی ممکن خواهد بود که به نسبت آن اطمینان کامل و قطعی داشته باشد .
3- اینکه عابدان مسیحی و علمای یهود که حق را بر باطل ترجیح داده و مسلمان شده اند ، گفته های رسول الله صلی الله علیه و سلم را تایید کرده اند .
4- منکرین و تکذیب کنندگان نبوت پیامبر صلی الله علیه و سلم ، هر گز قادر نشده اند که بشارت و اخباری که در مورد مبعوث شدن پیامبری بزرگ آمده است را انکار کنند و صفات او و امتش و محل بعثت و چگونگی آن را تکذیب نمایند ، بلکه تنها این را عنوان نموده اند که پیامبر موعود ، کسی غیر از محمد صلی الله علیه و سلم است ، و این تکذیب جز سوار شدن بر اسب غرور و پیمودن وادی سردرگمی توسط علمای آنها چیزی دیگری نمی باشد .
5- بسیاری ازاین معاندان و منکران در جمع دوستان و نزدیکانشان عنوان نموده اند که این همان پیامبر موعود است و می گویند که با این وجود قصد دشمنی نمودن با او را دارند .
6- خبر دادن رسول الله صلی الله علیه و سلم به اینکه در کتابهای آسمانی گذشته از او نامبرده شده است تنها یکی از نمونه خبرهاییست که بیان نموده است ، از دیگر خبرهایی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم ذکر کرده است در مورد پیامبران و قومشان و حوادثی که برای پیامبران گذشته و امتشان رخ داده است ، همچنین در مورد مبدا و معاد و دیگر خبرهایی که پیامبران گذشته هم بدان خبر داده اند ؛ می باشد ، که پیروان ادیان گذشته ، صحت همه ی اینها و مطابقتش با آنچه که در کتابهایشان ذکر شده را به خوبی می دانند که این نوع اخبار بسیار است و تا الان در هیچکدام از این اخبار ، رسول الله را تکذیب نکرده اند و این در حالی است که آنها منتظر فرصت هستند که کوچکترین اشتباه یا سهوی را از حضرت صلی الله علیه و سلم مشاهده نمایند تا آن را علم کرده و از آن به منظور راندن مردم از اسلام استفاده نمایند ، اما تا بحال پیش نیامده است که یکی از آنها بگوید که محمد در مورد فلان چیز که در کتاب ماست خبر داده است اما در این مورد دروغ گفته است و آنگونه نیست ، بلکه همگی در این اخبار او را تصدیق نموده اند و با این وجود اصرار دارند که از او پیروی نشود . این از بزرگترین دلائل راستگویی آن حضرت در اخباری است که داده است و اگر دلیلی غیر از این نبود هم کفایت می کرد .
7- رسول الله صلی الله علیه و سلم به دشمنانش از مشرکین که کتابی نداشته اند این خبر را داده است و به دشمنانش از اهل کتاب و همچنین به پیروان خود این خبر را بیان نموده است ، اگر خبری خلاف واقع بود منجر به پیروزی مشرکین بر او می شد چرا که آنها از اهل کتاب می پرسیدند و اهل کتاب هم آن را انکار می کردند ، همچنین نقطه ی قوتی برای اهل کتاب بود و دعوت حضرت به نسبت پیروانش هم تحت الشعاع قرار می گرفت و باعث می شد از او رویگردان شوند . به هر حال اگر واقعیت نداشت به هیچ وجه بیانش موجه نبود و به این منزله بود که انگار بر دروغگو بودن خود گواهی می دهد که چنین امری از هیچ عاقل و حتی دیوانه ای قابل تصور نخواهد بود .
بنابر این صدق آنچه را که بدان خبر داده است ثابت می شود و اگر همین یک دلیل بود هم کفایت می کرد چه برسد به اینکه دلائل دیگری هم وجود دارد ؟!
8-اگر فرض کنیم که آنها ، بشارت پیامبران به مبعوث شدن محمد صلی الله علیه وسلم و صفات آن حضرت را ندانند بازهم این دلیل نمی شود که پیامبران واقعا به او بشارت نداده باشند چرا که اینگونه نیست که تمام گفته های انبیاء به متاخرین رسیده باشد و بدان آگاهی داشته باشند ، این نکته ای است که ضرورتا فهمیده می شود .
چه بسی گفتاری وجود دارد که موسی و عیسی گفته اند اما یهودیان و مسیحیان به آن اشراف ندارند ، بنابراین وقتی کسی که دلیل قطعی بر راستگوییش هست خبری می دهد ، جهل یهودیان و مسیحیان بدان ، دلیلی بر رد و تکذیب آن مدعا نیست .
9- ممکن است در نسخه هایی غیر از این نسخه هایی که در دستان اینهاست ، بشارت به محمد صلی الله علیه و سلم بوده باشد اما از نسخه ای که در اختیار اینهاست آن بشارت حذف شده باشد . و اینکه می گویند : (( نسخه های تورات در شرق و غرب جهان یکی است )) دروغی آشکار است ، چون توراتی که به دست مسیحیان است با توراتی که در اختیار یهودیان و سامریان است تفاوت دارد ، و نسخه های انجیل هم با هم فرق دارند و یکی نیستند ، لذا این ادعایشان که نسخه های تورات و انجیل در شرق و غرب یک توع است و هیچ تفاوتی با هم ندارد )) دروغ و خلاف واقعی است که هیچ عاقلی نمی تواند آن را بپذیرد . این توراتی که در اختیار یهودیان است زیادت و نقصان و تحریف هایی در آن صورت گرفته است که بر هیچ کارشناسی پوشیده نیست و آنها قطعا می دانند که در تورات نازل شده بر موسی و انجیلی که بر عیسی نازل شده است هر گز نبوده است . چطور می تواند داستان به صلیب کشیدن حضرت عیسی و اینکه چه حوادثی بر او گذشته و در چه روزی این حادثه رخ داده و اینکه بعد از سه روز از قبر بیرون آمده است ، در انجیل باشد ؟نهایت انچه را که می توانیم بگوییم این است که اینگونه سخنان ، مربوط به یاران حضرت عیسی علیه السلام است که با انجیل همگون ساخته اند و همه را انجیل نامیدند ، کما اینکه می دانیم نزد آنها چهار انجیل وجود دارد که هر کدام با دیگری فرق دارد .
یکی دیگر از افتراها و دروغ هایشان این است که گفته اند (( توراتی که در اختیار اینها و در دستان یهود و سامریان است هیچ تفاوتی با هم ندارد و یکی است )) این در حالی است که مسیحیان اعتقاد ندارند که انجیل از جانب خداوند نازل شده است ومی گویند کلام پروردگار نیست و همه ی گروههای مسیحی اجماع دارند که آن ،چهار کتاب تاریخی است که چهار شخص معروف در زمان های مختلف به رشته ی تحریر در آورده اند : انجیلی که متی آن را تالیف کرده است مربوط به نه سال بعد از عروج مسیح به سوی آسمان بوده است و در سرزمین یهودیان شام به زبان عبری نوشته است . و انجیلی که مرقس هارونی آن را نوشته است: که مرقس از شاگردان شمعون بوده و بعد از بیست و سه سال از بالا رفتن عیسی به آسمان به زبان یونانی در سرزمین انطاکیه روم نوشته شده است . و می گویند : در اصل شمعون آن را تالیف کرده است اما بعدا اسم خودش را از اول کتاب حذف و به شاگردش مرقس نسبت داده است .
و انجیل لوقا که شاگرد شمعون بعد از کتاب مرقس تالیف کرده است .و انجیلی که یوحنا شاگرد مسیح بعد از شصت و اندی سال از عروج مسیح به زبان یونانی نوشته است .
و اسم انجیل بر هر کدام از این کتابهای چهارگانه اطلاق می شود و تفاوت ها و زیادت و نقصان های زیادی بین این کتب وجود دارد و تفاوت های بین کتاب تورات سامری و تورات هایی که نزد یهودیان و مسیحیان است نیز بر همگان کاملا مشهود است . لذا این ادعای کذب که (( همه ی نسخه های تورات و انجیل در شرق و غرب یکسانند و با هم تفاوتی ندارند )) از بزرگترین افترا و دروغ است و علمای زیادی ، تفاوت های موجود بین نسخه های تورات و انجیل را بر شمرده اند و اگر اطاله ی کلام نمی شد و مطالب مهمتری را در صدد بیانش نبودیم ، حتما مقدار زیادی از تفاوت ها را بیان می نمودیم .
هم کتابشان را تحریف کرده اند و هم صفات رسول الله صلی الله علیه و سلم را کتمان کرده اند { و خداوند تبارک و تعالی به این خاطر آنها را توبیخ نموده است آنجا که می فرمایند : ((ای اهل کتاب چرا دیده و دانسته حق را به باطل میآمیزید و آن را کتمان میکنید؟ ))آل عمران 71 و درجایی دیگر می فرمایند : ((کسانی که آیات روشن و رهنمودهایی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان کردهایم، پنهان میدارند، خداوند و لعنتگران بر آنان لعنت میفرستند)) البقره 159 و در جایی دیگر می فرمایند : ((کسانی که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده، پنهان میدارند و بدان بهای ناچیزی به دست میآورند، آنان جز آتش در شکمهای خویش فرو نبرند. و خدا روز قیامت با ایشان سخن نخواهد گفت، و پاکشان نخواهد کرد، و عذابی دردناک خواهند داشت. )) البقره 174 و در جایی دیگر می فرمایند : ((ای اهل کتاب، پیامبر ما به سوی شما آمده است که بسیاری از چیزهایی از کتاب [آسمانی خود] را که پوشیده میداشتید برای شما بیان میکند، و از بسیاری [خطاهای شما] درمیگذرد. قطعاً برای شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است. )) المائده 15 .
اما در مورد تحریف ، خداوند تبارک و تعالی در چندین جا ، آن را بیان فرموده است ، که به پنج صورت بوده است : اول اینکه حق را با باطل ملتبس نموده اند بگونه ای که تشخیص داده نشود که کدامیک حق و کدامیک باطل است .
دوم اینکه : حق را کتمان کرده اند ،
سوم اینکه آنرا مخفی می نموده اند ،
چهارم اینکه گفتار را از مواضعش تحریف می کرده اند ، که خود شامل دو نوع می شود : الف- لفظ آن را تحریف کرده اند ب- معنایش را تحریف نموده اند ، و پنجم اینکه : زبانشان را طوری می چرخانده اند که بر شنونده التباس پیش بیاید و کلام نازل شده با غیر آن مشتبه شود .
باید دانست که همه ی این کارها را بخاطر اهدافی انجام می داده اند . وقتی با پیامبر صلی الله علیه و سلم به دشمنی برخاستند و نبوتش را منکر شده و تکذیب نمودند و با ایشان وارد جنگ شدند ، تصمیم گرفتند صفاتش را که در کتابهایشان آمده کتمان کرده و آنها را به اشتباه تاویل نمایند ، و تا جایی که توانستند این کار را انجام دادند ، اما بخاطر تنوع و کثرت صفات ، موفق نشدند ، همه را کتمان نمایند لذا به تاویل روی آوردند و طوری دیگر معنا نمودند و آن صفات را مربوط به کسی دانستند که وجود خارجی ندارد .
10- اینکه علمای اهل کتاب صحت نبوت پیامبر صلی الله علیه و سلم را تاییدکرده اند ، بنابر این تکذیب و انکار کافران معاند و دروغگو بعد از آن هیچ تاثیری نخواهد داشت ، خداوند تبارک و تعالی می فرمایند : ((و کسانی که کافر شدند میگویند: «تو فرستاده نیستی.» بگو: «کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد.»))الرعد 43 ، و درجایی دیگر می فرمایند : ((بگو: «به من خبر دهید، اگر این [قرآن] از نزد خدا باشد و شما بدان کافر شده باشید و شاهدی از فرزندان اسرائیل به مشابهت آن [با تورات] گواهی داده و ایمان آورده باشد، و شما تکبّر نموده باشید [آیا باز هم شما ستمکار نیستید؟] البته خدا قوم ستمگر را هدایت نمیکند.» ))الاحقاف 10 . و می فرمایند : ((و البته از میان اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و بدانچه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالی که در برابر خدا خاشعند، و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمیفروشند. اینانند که نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری! خدا زودشمار است. ))آل عمران 199 .و می فرمایند : ((زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانیاند که تکبّر نمیورزندو چون آنچه را به سوی این پیامبر نازل شده، بشنوند، میبینی بر اثر آن حقیقتی که شناختهاند، اشک از چشمهایشان سرازیر میشود. میگویند: پروردگارا، ما ایمان آوردهایم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس..)) المائده 82-83 . و می فرمایند : ((کسانی که قبل از آن، کتاب [آسمانی] به ایشان دادهایم، آنان به [قرآن] میگروندو چون بر ایشان فرو خوانده میشود، میگویند: «بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پیش از آن [هم] از تسلیمشوندگان بودیم.». آنانند که به [پاس] آنکه صبر کردند و [برای آنکه] بدی را با نیکی دفع مینمایند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند، دو بار پاداش خواهند یافت. ))القصص 52-54 .
و هرگاه یک نفر از اینگونه افراد بر صدق رسول الله صلی الله علیه و سلم گواهی دهد ، شهادت تمام کفار جهان بر خلاف آن هیچ تاثیری نخواهد داشت ، حال چگونه خواهد بود که تعداد مویدین آن حضرت صلی الله علیه و سلم از میان علمای اهل کتاب ، بسیار بیشتر از منکرین اویند ؟! و نکته ای دیگر اینکه هر گاه کسی از بندگان صلیب و امت مورد خشم الهی بگوید که او از علمای اهل کتاب است ، لزوما به منزله ی واقعیت داشتن آن گفته نیست.
وقتی که تصور عموم مسلمین در مورد عالم نامیدن کسی ، لزوما به منزله ی تایید آن نیست ، پس چه برسد به تصورات غیر مسلمانان . در حقیقت علمای اهل کتاب کسانی هستند که به رسول الله صلی الله علیه و سلم ایمان آورده و او را تصدیق نمایند ، حالا اگر علمایی از آنها باشند که بدانند اما با این وجود نبوت آن حضرت را انکار نمایند این مساله هیچ تاثیر منفی در گواهی علمای عاملشان در مورد صدق پیامبر اسلام نخواهد داشت.
11- اگر فرض کنیم که هیچ صفت یا نشانه ای از رسول الله صلی الله علیه وسلم در کتابهای امروزی اهل کتاب وجود نداشته باشد ؛ این بدان معنا نیست که در کتابهای گذشتگان آنها هم نباشد ،بلکه گویای این مطلب است که آنها ، کتاب واقعی را تحریف و تبدیل و کتمان کرده و هر آنچه را که دوست داشته اند نوشته وسپس گفته اند که این از جانب خداوند است ، پس از آن، این کتابهای تحریف شده مشهور گشته و آیندگان آن را به ارث بردند و بر اساس تبلیغات، جزء کتابهای معروفشان شده است و کتاب صحیح و واقعیشان در تاریک خانه ها باقی مانده است بگونه ای که امکان دسترسی به آنها به هیچ وجه میسر نبوده است ، سامریها هم ، مواردی از تورات را تغییر داده ، و بعد از آن نسخه های تغییر یافته ، نزدشان معروف شده بگونه ای که تنها تورات را همان نسخه قلمداد می کرده اند ، همچنین توراتی که نزد مسیحیان بوده است اینگونه در معرض تحریف قرار گرفته است . آری اینچنین ادیان و کتب آسمانی دچار تغییر شده اند و اگر خداوند تبارک و تعالی ، شخصا حفاظت از قرآن را عهده دار نمی شد و تضمین نمی کرد که امت بر گمراهی جمع نخواهد شد ، یقینا قرآن هم به این بلا دچار می گشت ، خداوند تبارک و تعالی می فرمایند : ((به تحقیق ما قرآن را نازل کردیم و یقینا از آن محافظت خواهیم کرد. ))
12- محال است کتابهای آسمانی گذشتگان ، در مورد این خبر بسیار بزرگ چیزی نگفته باشند ، خبری که از ابتدای خلقت و تا قیام قیامت امری بزرگتر از آن نبوده و نخواهد بود ، چرا که این امر جهان را 180 درجه تغییر داد و مشرق و مغرب عالم را متاثر ساخت و طی قرون متمادی استمرار داشته و خواهد داشت تا زمانی که زمین کاملا تحت سیطره ی آن قرار گیرد . چنین خبری باید همه ی پیامبران در خبر دادن بدان با هم متفق باشند . وقتی خبر دجال که شخص دروغگویی است و در آخر الزمان خارج می شود و مدت چهل روز در زمین می ماند ؛ در خبر همه ی پیامبران وجود دارد و از نوح گرفته تا پیامبر خانم صلی الله علیه و سلم بدان خبر داده اند ، چگونه ممکن خواهد بود که کتابهای آسمانی از اول تا آخر در مورد امر به این مهمی سکوت اختیار کرده باشند ، امری که عظیم تر از آن چیزی وجود نداشته و نخواهد داشت ؟! این آن چیزی است که عقل هیچ عاقلی آن را نمی پذیرد و با حکمت پروردگار در تضاد است ، باید دانست که خداوند تبارک و تعالی هیچ پیامبری را مبعوث ننموده است مگر اینکه از او پیمان گرفته که به محمد ایمان آورده و او را تصدیق کند ، همانگونه که خداوند تبارک و تعالی می فرمایند : ((و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستادهای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. آنگاه فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کردیم.» فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.» )) آل عمران 81 .
ابن عباس می گوید : هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه از او پیمان گرفته شده است که اگر محمد مبعوث شد و او زنده بود ، به او ایمان آورده و تصدیقش نماید و به آن پیامبر امر شده که از امتش تعهد بگیرد که اگر به هنگام بعثت محمد زنده بودند به او ایمان آورده و از رسول الله پیروی نمایند .
منبع : هدایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری /وب سایت ابن قیم
منبع: islamtape