عشق
عشق موضوع: جوانان تاریخ انتشار: 2016-05-14 | بازدید: 1928

عشق

 

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی أشرف الأنبیاء والمرسلین نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

قلب سالم، قلبی است که در آن لذت کامل و سرور حقیقی را نمی یابد مگر در محبت الله سبحانه و تعالی و تقرب جستن به او و دوری کردن از هر محبوبی جز او.

 

این محبت، حقیقت شهادت توحید (لا اله الا الله) است.

از بزرگترین اموری که باعث فساد قلب و دوری آن از الله متعال می شود بیماری عشق است. آن بیماری است که صاحبش را به سوی هلاک می کشاند و از راه های نیک دور می گرداند و او را فریب می دهد و گمراه می کند پس از آنکه هدایت شده بود.

 

عشق، ذلتی است برای نَفْس، زنگاری است بر قلب، خواری و بدختی ای است در دنیا و عذابی است در آخرت.

بیماری است که با آن روح، ذوب می شود. راحتی و خوشنودی ای در آن وجود ندارد بلکه مانند دریایی خروشان و پرتلاطمی است که ساحلی ندارد و هرکس وارد آن شود، غرق می گردد.

 

عشق چیست؟

آیا عشق اونواع گوناگونی دارد؟

آیا آن امری اختیاری است یا اضطراری؟

و سؤالات بسیار زیاد دیگری که در این مقاله به طور مختصر جواب آن ها را داده ایم.

 

تعریف عشق:

عین، شین، قاف؛ این واژه به معنای تجاوز حد محبت است[1].

ابن منظور گفته است: "عشق: زیاده روی و افراط در حب و گفته شده: آن به معنای اعجاب به محبوب است"[2].

آن را به این دلیل عشق می نامند زیرا باعث پژمرده شدن و افسرده شدن قلب از شدت هوی و هوس و خواهش نفسانی می شود همان طور که اگر عَشَقه، قطع شود پژمرده می شود. عشقه: درختی است که در ابتدا سرسبز است سپس باریک و نازک شده تا اینکه پژمرده می شود.

 

ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: "آن طور که معروف است این واژه در لغت برای محبتی به کار می رود که از جنس نکاح و ازدواج باشد. مانند: حب شخصی نسبت به زن یا نوجوانی برای استمتاع و لذت بردن از او. این واژه را برای محبت انسان نسبت به فرزند، نزدیکان، وطن، مال، دین و غیره استفاده نمی کنند. همچنین آن را برای دوست داشتن صفات یک شخص، مانند: دوست داشتنش بخاطر علم، دین، شجاعت، کرم، احسان و غیره اش که دارد، به کار نمی برند. بلکه معروف این است که واژه ی عشق به معنای مبحت نکاح و مقدمات آن است. پس عاشق می خواهد با نگاه کردن به معشوقش، شنیدن کلامش، بوسیدن، در آغوش گرفتن و یا آمیزش جنسی با او لذت ببرد"[3].

 

از این سخن به دو فایده ی مهم پی می بریم:

 

  •  
  •  

 

انواع عشق:

عشق بین دو طرف اتفاق می افتد: عاشق و معشوق. ممکن است هر دوی آنان نسبت به یکدیگر علاقه داشته باشند و یا ممکن است عشق از یک طرف باشد.

 

با در نظر گرفتن دو طرف در عشق، آن را می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

 

نوع اول: عشق مرد نسبت به زن: این نوع عشق بسیار زیاد است. اگر نوع مباح آن را بیان کنیم می توان به علاقه ی بین مرد با همسرش یا علاقه ی سید با کنیزش می توان اشاره کرد تا زمانی که به درجه ی عبودیت نرسیده باشد یا اینکه به خاطر معشوقش مرتکب گناه و ترک طاعات نشود در دایره ی مباح قرار دارد.

 

نوع دوم: عشق زن نسبت به مرد: این نیز مانند نوع اول بوده و دارای حالت های جایز و حرام است. از حالت های حرام آن داستان همسر عزیز مصر با یوسف علیه السلام است که در قرآن، سوره ی یوسف ذکر شده است. که در نهایت یوسف علیه السلام به دلیل پاک دامنی و عفتش رفتن به زندان را بر این عشق حرام ترجیح داد.

 

نوع سوم: عشق مرد نسبت به مرد دیگر: چنین عشقی در نزد الله، منفور است و باعث جلب خشم و غضب وی می شود. آن زیان بارترین امر برای عاشق و معشوق در دنیا و آخرت به شمار می رود. این عشق نوعی سرنگونی فطرت و انحراف طبیعت و میل و رغبت است. چنین عشقی در قوم لوط علیه السلام منتشر شده بود که به این جریمه ی بزرگ ناشی از عشق میان مردان بود گرفتار خشم و عذاب الله تعالی شدند. که در قرآن کریم این عشق آنان را به مستی توصیف می کند و می فرماید: {سوگند به جان تو – پیامبر -  که آنها در مستی خود سر گردانند}[4].

 

نوع چهارم: عشق زن نسبت به زن دیگر: این مانند نوع قبلی اش جرم، ذلت، پستی و نفرت محسوب می شود. سبب رئیسی در به وجود آمدن این نوع عشق، دلبستگی و اعجاب است که به چنین فساد وحشتناک و رذیلت اخلاقی نفرت انگیز می کشاند.

 

نشانه هایی که دلالت بر عشق دارند عبارتند از:

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

 

عشق اختیاری است یا اضطراری؟

همیشه از کسانی که مبتلا به عشق شده اند می شنویم که می گویند که ما توانایی ترک کردن محبوب مان را نداریم و مرگ برای ما آسان تر از جدا شدن از اوست.

 

در اینجا این سؤال پیش می آید: آیا عشق اختیاری است یا اضطراری؟

آنان گمان می کنند که عشق قضا و قدری است که به دست الله تعالی بوده نه به دست مخلوق.

 

اما حق چیزی است که ابن قیم و دیگر علماء ذکر کرده اند: مبادی و اسباب عشق امری اختیاری است که خود شخص مکلف آن است. عاشق خودش عمدا به سوی معشوقش نگاه می کند، به او فکر می کند و او را ملاقات می کند. چون این اسباب از عاشق سرمی زند پس خودش مسبب این امر است. این مانند مستی ای است که از خوردن شراب به وجود می آید؛ زیرا خوردن هر مست کننده ای در ابتدا امری اختیاری است اما آنچه که پس از آن مانند از دست دادن عقل و درک، امری اضطراری است. پس زمانی که سبب آن در ابتدا با اختیارش انجام شده، در آنچه که پس از آن برایش پیش می آید معذور نیست.

 

زمانی که در نگاه کردن استمرار کند و در فکر کردن به او پافشاری کند باعث دلبستگی به او می شود سپس عاشقش می گردد؛ این امر به دست و اختیار خوش بوده پس در گرفتار شدن به عشق، خودش مقصر و خطاکار است.

 

خطر عشق:

برخی از عاشقان ادعا می کنند که عشق باعث عظمت و بزرگی نَفْس و علو روح می شود و آن را امری مثبت و ایجابی قرار می دهند درحالی که حقیقت این است که سلبیات آن بیشتر از ایجابیاتش می باشد.

 

ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: (آنچه که از عشق باقی می ماند، مانند: نقص عقل و علم، فساد خلق و دین، روی گردانی از مصالح دین و دنیا، چندین برابر است درحالی که نوع پسندیده و محمود آن، این ها را ضمانت می کند. صادق ترین و بهترین گواه و شاهد بر این امر اخبار و احوال امت ها و مردم است.  این امری است که نیازی به بررسی و تجربه ندارد، کسی که آن را تجربه کرده یا شاهد آن بوده به اندازه ی کافی معتبر است. هیچ عشقی وجود ندارد مگر اینکه ضررش بزرگتر از منفعت آن است)[5].

 

از جمله ضررها و سلبیات عشق:

 

1.     عشق شاید باعث شود صاحبش مرتکب کفر ورزیدن به الله تعالی شود.

ابن قیم رحمه الله در مورد عشق می فرماید: (و آن دارای اقسامی است: قسمی که ممکن است کفر باشد مانند کسی که معشوقش را همان طور دوست می دارد که الله تعالی را دوست دارد. پس چگونه خواهد بود اگر محبتش بزرگتر از محبت الله در قلبش باشد؟! صاحب چنین عشقی قابل بخشش و مغفرت نیست زیرا این امر، بزرگترین شرک است و الله تعالی کسی را که به او شرک ورزد نمی بخشد. نشانه ی این عشق کفری و شرکی این است که: عاشق، رضایت و خوشنودی معشوقش را بر رضایت و خوشنودی الله مقدم قرار دهد و اگر در نزدش حق معشوقش و حق و طاعت الله، تعارض پیدا کند، حق معشوقش را بر حق پروردگارش مقدم می دارد و رضایت او را بر رضایت الله، ترجیح می دهد. برای معشوقش تا جایی که توان دارد تلاش می کند اما برای پروردگارش کمترین تلاش را هم نمی کند. تمام وسع و توانش را برای رضایت معشوق و اطاعت و تقرب به او به کار می برد درحالی که برای پروردگارش باقی مانده ی وقتی را که برای معشوقش قرار داده بود، می گذارد. اگر در بیشتر عاشقان، تأمل کنی می بینی که وضعیت آنان دقیقا با این حال مطابقت دارد. حال آنان را در یک کفه ی ترازو قرار ده و توحید و ایمانشان را در کفه ی دیگر بگذار سپس آن را با رضایت الله تعالی و رسولش و مطابق با عدل وزن کن!

 

و شاید هم برخی از عاشقان به طور صریح بیان کرده اند که در نزدشان رسیدن به معشوق، محبوبتر از توحید پروردگارشان است، همان طور که یکی از آنان گفته است:

یَتَرَشّفْنَ مِنْ فَمی رَشَفَاتٍ *** هُنّ فیهِ أحْلی مِنَ التّوْحیدِ

چشیدن جرعه ای از آن برای دهانم شیرین تر از توحید است.

و دیگری می گوید:

رِضَاکِ أَشْهَی إِلَی فُؤَادِی *** مِنْ رَحْمَةِ الْخَالِقِ الْجَلِیلِ

رضایت تو در قلبم، لذیذتر از رحمت خالق باشکوه است.

هیچ شکی نیست که این نوع عشق از بزرگترین شرک است. بسیاری از عاشقان به طور مستقیم می گویند که در قلب شان جایی برای چیز دیگری جز معشوقشان باقی نمانده است. بلکه معشوقش حاکم قلبش شده و او بنده مخلصی از تمام جهات برای اوست. این شخص به عبودیت مخلوق راضی شده و آن را بر عبودیت خالق ترجیح داده است. همانا عبودیت، کمال حب، طاعت و خضوع است و این شخص نیروی حب و خضوع خود را ذلیل معشوقش کرده است. براستی که حقیقت عبودیتش را تسلیم او کرده. فساد چنین امر بزرگی هرگز با فساد عمل فاحشه برابری نمی کند. زیرا عمل فاحشه، گناه بزرگی برای فاعلش به حساب می آید و حکمش مانند گناهان همانند آن است اما فساد این عشق، شرک است! به همین دلیل برخی از شیوخ می گفتند: اگر به عمل فاحشه ای ابتلا شوم برایم محبوبتر ازاین است که به عشقی مبتلا شوم که قلبم او را بپرستد و از الله، به خود مشغول کند)[6].

 

2.     به کارگیری هر وسیله ای برای رسیدن به معشوق:

عاشق برای وصول به معشوقش از هیچ وسیله ای دریغ نمی کند و ممکن است از شیاطین و جن از طریق سحر و جادو کمک بگیرد. این امری است که وجود دارد و میان مردم شناخته شده است. پس برای رسیدن به معشوق، جادویی را که باعث خضوع معشوق به او شود را به کار می گیرد که هرگاه بخواهد به نزدش می آید، از او پنهان نمی شود، او را منع نمی کند و این طاعت بزرگی است زیرا سحر، کفر ورزیدن به الله تعالی است.

 

3.     مشغول شدن عاشق، به ذکر مخلوق و از یاد بردن ذکر الله:

عشق باعث می شود که عاشق از یاد الله و حب او غافل شود. زیرا حب خالق و عشق به مخلوق در قلب، یکجا جمع نمی شود بلکه باید یکی از آن بر دیگری پیروز شود. برای همین برخی از اصحاب عشق شیطانی را می بینی که خود را بنده ی معشوق قرار داده و در حضور و غیابش به طور صریح بیان می کنند که او بنده اش است. این را می توان در میان ترانه های خوانندگان دید. معشوقش قلب، روح، مال او را فرا می گیرد و تمام هم و غمش فقط اوست و جایی برای ذکر و یاد الله باقی نمی گذارد. حتی اگر به نماز بایستد زبانش خالق را فرا می خواند در حالی که قلبش معشوقش را به فریاد می خواند. گرچه صورتش به متوجه به قبله است اما قلبش متوجه معشوقش است. از خدمت کردن به خالقش متنفر است و زمانی که به نماز می ایستد گویا که بر اخگری از آتش ایستاده زیرا نماز بر او سنگینی می کند اما زمانی که به خدمت کردن به معشوق می رسد با شادی و خوشحالی و با حضور قلب و بدنش به نزدش حاضر می شود، زیرا خدمت کردن به معشوقش را قلبش سنگینی نمی کند.

 

4.     عذاب قلب عاشق:

زمانی که کسی چیزی را بیشتر از الله، دوست داشته باشد پس باید عذاب داده شود.

اگرچه عشق برای صاحبش لذت بخش است اما آن بزرگترین عذاب برایش بشمار می آید. قلب عاشق، اسیری در قبضه ی معشوقش است و آن را به هر طرف که بخواهد حرکت می دهد و عاشق نیز مانند طفلی از او استجابت می کند اما به خاطر مست بودن از عشق، چیزی را احساس نمی کند.

 

5.     مشغولیت عاشق به معشوقش و دور ماند از مصالح دین و دنیایش:

هیچ بیشتر از عشق خیالی باعث از بین رفتن دین و دنیای شخص نمی شود. به دلیل پر بودن قلب عاشق از عشق محبوبش جایی برای رضایت الله نمی یابد و به این ترتیب دینش را از دست می دهد. اما مصالح دنیایی نیز تابع مصالح دینی است. پس زمانی که از مصالح دینی اش دور شود من باب اولی از مصالح دنیایی اش دورتر خواهد شد.

 

  •  

 

7.     خراب شدن سیرت عاشق در میان مردم:

سیرت شخص عاشق در بین مردم خراب شده و بر سر زبان ها می افتد و مردم داستانش برای لذت بردن برای یکدیگر تعریف می کنند و گاهی ممکن است بر آن دروغ و افترا ببندند تا داستان را به شکل زیبایی جلوه دهند تا جایی که گاهی وقت ها ممکن است او را به فعل فاحشه و زنا متهم کنند.

 

8.     گاهی اوقات ممکن است معشوق از عاشق سوء استفاده کند:

معشوق ممکن است با بهره گیری از این رابطه و علاقه ی حرام، از عاشق سوء استفاده کند و اموال و دارایی اش را به دست آورد. تاجایی گاهی اوقات ممکن است عاشق برای برآورده کردن خواسته ی معشوقش به سوی دزدی و قرض گرفتن روی آورد و به این دلیل وارد زندان شود.

 

9.     عشق، ممکن است شخص را به سوی قتل و ارتکاب جرایم بکشاند:

عاشق ممکن است هر شخصی را که می خواهد به معشوقش نزدیک شود را به قتل برساند. چنین امری باعث وایران شدن بسیاری از خانواده ها شده است.

 

10.                        عدم توفیق دست یافتن به نهایت نیک:

یکی از مفاسد عشق، عدم دست یابی به خاتمه ی نیک است مگر اینکه الله تعالی او را شامل رحمت و مغفرت خویش قرار دهد. زمانی که شخص در بهترین حالت از حضور ذهن و قوت و ادراک کامل قرار دارد ممکن است فریب شیطان را بخورد پس چگونه خواهد حال کسی که از یاد و ذکر الله تعالی دور شده است؟!

 

چگونه خواهد بود زمانی که مرگش فرا رسد، تمام نیرویش را از دست بدهد، قلبش مشغول به درد جدایی باشد، کید و حیله ی شیطان به سویش هجوم بیاورد و تمام قدرت و توانش را به کار گیرد تا با به دست آوردن آخرین فرصتش، او را از دنیا خارج کند؛ آیا شخص عاشق از چنین اموری هنگامی که در ضعیف ترین لحظه قرار دارد در امان خواهد بود؟!

این جاست که الله تعالی می فرماید: {الله، کسانی را که ایمان آوردند با گفتاری ثابت - کلمه ی توحید - در زندگی دنیا و آخرت پایدار و ثابت قدم می دارد و ستمکاران را گمراه می سازد و الله، هر چه بخواهد، انجام می دهد}[7]. عاقبت عاشقی که اسیر شهوات و گناهان شده و قلبش از یاد الله غافل گشته و مشغول خدمت کردن به معشوقش شده بود چگونه خواهد بود؟!

 

 

11.                        فساد عقل:

عشق، ممکن است باعث فساد عقل شود. می بینی که مردم در باغی است و عاشق در باغ دیگر. دائما به معشوقش فکر می کند و نمی تواند از عقلش استفاده می کند و نه کسی از او بهره می برد.

 

 

اسباب وقوع در عشق:

1.     روی گردانی قلب از محبت الله:

علماء گفته اند: (عشق، حرکت قلب تهی و فارغ است)[8].

منظور این است که اگر در قلب، محبت الله باشد عشق نمی تواند وارد آن شود. کسانی به آن مبتلا می شوند که قلب هایشان از محبت الله خالی است. ابن قیم رحمه الله می فرماید: (از بزرگترین ضررها بر بنده بی کاری و عدم اشتغال است. زیرا نَفْس، بی کار نمی ماند اگر به آنچه که به فایده اش است مشغول نشود، به اموری که به ضرر اوست مشغول می گردد)[9]. اگر محبتی قوی از الله در قلبش نباشد پس باید محبت شخص دیگری وارد آن شود. اگر آن را مشغول طاعت نکنی مشغول معصیت می شود.

 

2.     کمبود محبت:

برخی از مردم، دچار کمبود عاطفه و محبت هستند. آنان ممکن است به دلایل زیادی در کودکی از محبت پدر و مادر بدور بوده اند. چنین اطفالی بیشتر از هر کسی گرفتار چنین عشقی می شوند. زیرا از این راه می خواهند به اشباع عاطفی دست یابند.

 

3.     گوش دادن به ترانه ها و دیدن فیلم های بی بند و بار و خواندن داستان ها و رمان های رمانتیک:

زیرا چنین اموری مردم را به سوی عشق و فحشا می کشاند و مرض عشق را در میان آنان انتشار می دهد.

 

4.     ضعف شخصیت و تقلید:

فرد عاشق، دچار ضعف شخصیت است. او نمی تواند عواطف و احساساتش را کنترل کند و بدون هیچ گونه تفکیری به آن گرفتار می شود. اما اگر دارای شخصیتی قوی می بود و توانایی کنترل خود را داشت می توانست آن را رد کند.

 

5.     غیاب الگو و سرمشق نیک و صالح:

به دلیل عدم وجود الگو و سرمشق مناسبی که جوانان را به سوی حب الله تعالی، رسول الله صلی الله علیه وسلم، صالحین فرا بخواند تا این عاطفه و محبت جای درستش تخیله شود، قلب شان به سوی حب خیالی و عشق حرام کشیده می شود.

 

6.     فراغت:

فراغت یکی دیگر از مشکلات این زمانه به شمار می آید. به همین دلیل بسیاری از جوانان، خود را مشغول گناهان و معصیت ها می کنند بخصوص زمانی که جوانان در جامعه ای غنی زندگی کنند که نیازی به کار و عمل ندارند. پس آنان وقت زیادی برای عشق و شیفتگی می یابند.

 

7.     پیدایش و گسترش انواع زینت ها:

به دلیل انتشار زینت ها در این عصر که هر شخص خودش را با آن می آراید یکی از اسباب وقوع در عشق می شود. چنین آراستگی ها و زینت ها باعث اسیر شدن قلب در زندان عشق می شود.

 

8.     عدم حفظ جوارح:

یکی دیگر از اسباب وقوع در عشق عدم حفظ جوارح است که باعث می شود قلب آدمی گرفتار عشق و هوی و هوس شود. زیرا شخص با دیدن یا شنیدن عاشق می شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "الله برای هر شخص، نصیبی از زنا تعیین کرده است. پس زنای چشم، نگاه کردن، زنای زبان، سخن گفتن و زنای نفس، آرزو کردن و خواستن است و این شرمگاه است که آنرا تصدیق و یا تکذیب می‏ کند"[10]. ببین چگونه رسول الله صلی الله علیه وسلم ابتدا با نگاه کردن، سخنشان را آغاز کرده اند.

 

همچنین شنیدن نیز راهی است برای گرفتار شدن به عشق. از طریق گوش دادن به ترانه ها و.. . رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "هیچ زنی نباید به بدن زن دیگری نگاه کند و یا آنرا لمس نماید و سپس او را نزد شوهرش، توصیف کند زیرا این مانند این است که گویا شوهرش به آن زن، نگاه می ‌کند"[11].

 

  •  

تا عاشق او نشود، زیرا قلب با شنیدن نیز عاشق می گردد.

 

راه های پیش گیری از وقوع در عشق:

 

  •  

 

  •  

 

  •  

 

  •  

 

علاج و درمان عشق:

علاج عشق به حسب اینکه عاشق به چه مرحله ای از آن رسیده متفاوت است.

 

از جمله راه های درمان عشق:

  •  

 

عاشق باید از مکان معشوقش دور شود و در جای دیگری ساکن شود که در آن معشوقش را نبیند. سعی کند مکان زندگی یا کارش را تغییر دهد. همچنین باید فریب شیطان را نخورد و از به نصیحت های نادرست عاشقان دیگر بی توجه باشد. همچنین معشوق نیز در اینجا نقش مهمی برای علاج عاشق دارد و آن اینکه باید از عاشق دوری کند و از مکان اقامتش دور شود تا جایی که دیگر خبری از او به عاشق نرسد و اثری از او نیابد تا هرگز او را نبیند و صدایش را نشنود و بتواند کم کم او را فراموش کند.

 

معشوق نیز این درد دوری و جدایی را نیز حس می کند و عذابش بیشتر و بیشتر خواهد شد، اما باید به او گفت: صبر کن، همانا پیروزی همراه صبر است.

ممکن است بگوید: نزدیک است که بمیرم. باید به او گفت: اگر بمیری در نزد الله، اجر و پاداش خواهی داشت زیرا تو خودت را از وقوع در حرام منع می کنی و اگر زنده بمانی پس از آن زندگی شرافتمندانه ای خواهی داشت.

همچنین مسأله ی مهمی که باید به آن توجه کرد، دروی کردن از آخرین نگاه و دیدار است. زیرا برخی از آنان زمانی که امر بر آنان سخت و شدید می شود می گویند: بگذارید او را فقط برای یک لحظه ببینم و اندکی با او بنشینم. باید گفت شود: اگر با تو بنشیند و او را ببینی دوباره به همان حالت اولیه بازخواهی گشت.

 

معشوق باید تقوای الهی را پیشه کند و خود را از طریق عاشق دور کند، زیرا در غیر این صورت ممکن است عاشق از دست برود و این ظلمی است در حق او. بلکه باید تمام تلاش و کوشش را برای رهایی عاشق از این حالت به کار گیرد و همکاری لازم را داشته باشد.

 

  •  

 

  •  

 

و اگر معشوقش مرد است به خودش بگوید: این علاقه همان علاقه ی قوم لوط است که الله تعالی آن ها را لعنت کرد و گرفتار عذابی سخت و هلاک کننده ای نمود که هیچ کسی را آنگونه عذاب نداده بود: {پس ما دیدگانشان را کور کردیم}[14]، {آن شهر را زیر و رو نمودیم و با سنگ هایی گِلی، پی در پی سنگ باران کردیم}[15] و می فرماید: {پس هنگام طلوع، بانگ و فریاد مرگباری آنان را فراگرفت}[16]. پس اگر مردی خواست به مرد دیگری عشق بورزد این عذاب دردناک را یادآور شود.

 

این امر شامل عشق زن به زن نیز می شود.

 

  •  

 

جواب: ترسیدن از آن پادشاه و وحشت داشتن از انتقام و مجازات او.

پس شخص باید عظمت و بزرگی الله متعالی را بیاد آورد و بداند که مجازات و کیفر او شدیتر و قوی تر خواهد بود.

  •  

 

  •  

 

  •  

 

  •  

 

  •  

 

ابن قیم رحمه الله در مورد عشق می فرماید: (به راستی که آن فتنه ای بزرگ و مصیبتی عظیم است که نفوس را به عبودیت غیر خالقشان می کشاند. صاحب قلب کسانی می شود که عاشق هستند و بین عشق و توحید جنگ و جدال به راه می اندازد و به برای یاری هر شیطاین مرید و محبی می فرستد. پس قلب را اسیر هوی و هوس کرده و آن را حاکم و فرمانروایش قرار می دهد. در این صورت مصیبت قلب ها بیشتر شده و فتنه تما آن را دربر می گیرد و بین قلب و عقلانیتش فاصله می اندازد. او را از راه درستش به بیراهه می کشاند و در بازار برده فروشان ندای فروشش را می دهد و او را با کم ارزش ترین قیمت ها می فروشد. با کمترین شانس و پست ترین خواسته ها او را نیش می زند و از والاترین مقام ها به پایین ترین درجه می رساند. محبوب پست و فرمایه اش در آن جای می گیرد درحالی که درد آن بارها و بارها بیشتر از لذت آن است و رسیدن به آن بزرگترین ضرر است. اگر او امروز در این دار از او لذت می برد چندی بعد عذاب دردناکی را خواهد چشید. به خصوص روزی که در آن محبین و یاران، دشمن یکدیگر می گردند مگر با تقوایان. پس وای بر مُحِبی که خود را برای کسی غیر از حبیب اولش با قیمتی ناچیز و شهوتی گذرا فروخته است. امروز لذتش رفته و فقط سختی هایش باقی مانده و سود و منفعتش به پایان رسیده و ضررهایش به جا مانده است. شهوتش رفته و بدبختی اش مانده. خوشی اش رفته و حسرتش باقی مانده. افسوس بر عاشقی که دو حسرت بزرگ برایش یک جا جمع شده است؛ حسرت از دست دادن محبوت برتر و والاتر و از دست دادن نعمت ابدی و حسرت زمانی که به عذاب دردناک انداخته می شود، در اینجاست که هر فریب خورده ای خواهد دانست که چه متاع و کالای گرانبهایی را از دست داده است. چه مصیبتی برای پادشاه بزرگتر از فرودآوردنش از عرش است؟! و مملوکش را اسیر شخصی کند که شایسته اش نیست! و او را به اجبار تحت اوامر و نواهی اش قرار دهد! پس شخص عاقل نباید بندگی اش را برای غیر الله قرار دهد و اینکه نباید سهم و نصیبش از وی را با کمترین و بی ارزش ترین بهاء بفروشد)[22].

 

از الله سبحانه و تعالی می خواهیم که قلب هایمان را با نورش منور گرداند و رحمت و بخشش را شامل حالمان گرداند. آرامش و سکینه را بر ما نازل فرماید و ما را بر گفتاری استوار و حق در دنیا و آخرت، ثابت قدم نگاه دارد و قلب های ما و شما را صالح و نیت هایمان را خالص و صادق گرداند. به راستی که او شنوای نزدیک و اجابت کنند است.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

 

خلاصه ای از کتاب "العشق" تألیف محمد صالح منجد

گردآوری و ترجمه: ام احمد

 

 

 

[1] مقاییس اللغة:4/262

[2] لسان العرب: 10/251

[3] قاعدة فی المحبة: 54-55

[4] {لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ} حجر:72

[5] الاستقامة: 1/459

[6] الجواب الکافی: ص150

[7] {یُثَبِّتُ اللَّـهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ ۖوَیُضِلُّ اللَّـهُ الظَّالِمِینَ ۚوَیَفْعَلُ اللَّـهُ مَا یَشَاءُ} ابراهیم:27

[8] زاد المعاد: 4/246

[9] طریق الهجرتین: ص/413

[10] "إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ عَلَی ابْنِ آدَمَ حَظَّهُ مِنَ الزِّنَا، أَدْرَکَ ذَلِکَ لا مَحَالَةَ: فَزِنَا الْعَیْنِ النَّظَرُ، وَزِنَا اللِّسَانِ الْمَنْطِقُ، وَالنَّفْسُ تَمَنَّی وَتَشْتَهِی، وَالْفَرْجُ یُصَدِّقُ ذَلِکَ أَوْ یُکَذِّبُهُ" روایت بخاری و مسلم.

[11] "لا تُبَاشِرُ الْمَرْأَةُ الْمَرْأَةَ، فَتَنْعَتَهَا لِزَوْجِهَا کَأَنَّهُ یَنْظُرُ إِلَیْهَا" روایت بخاری.

[12] روضة المحبین: ص/199

[13] {قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚذَٰلِکَ أَزْکَیٰ لَهُمْ} نور:30

[14] {فَطَمَسْنَا أَعْیُنَهُمْ} قمر:37

[15] {جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهَا حِجَارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ} هود:82

[16] {فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُشْرِقِینَ} حجر:73

[17] {وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖأُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ} بقره:184

[18] "بارالها! همانا من به تو پناه می برم از شر شنوایی ام، از شر دیدنم، از شر زبانم، از شر قلبم و از شر منی ام" روایت ابوداود و حاکم آن را صحیح دانسته است.

[19] "بارالها! از تو هدایت، پرهیزگاری، عفت و بی نیازی را می طلبم" روایت مسلم.

[20] غذایی از چرک و خون که به جهنمیان داده می شود.

[21] {وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚوَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ}عنکبوت:69

[22] "إغاثة اللهفان" با تصرف :2/122

 

 

    منبع: نوار اسلام

 

نصیحت و حکمت

از ابوایوب انصاری رضی الله عنه روایت است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:

«من صام رمضان ثم أتبعه ستا من شوال کان کصیام الدهر». مسلم (1164).

یعنی: «کسی که ماه رمضان و بدنبال آن شش روز از ماه شوال را روزه بگیرد مانند اینست که یک سال کامل روزه گرفته باشد».

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.