رابطۀ روح و جسد
رابطۀ روح و جسد موضوع: معاد و روز قیامت تاریخ انتشار: 2016-06-19 | بازدید: 1630

رابطۀ روح و جسد

 

عذاب قبر و نعمت‌های آن حقیقتی انکار ناپذیر است که همۀ بندگان آن را خواهند دید، چه در قبر دفن شود یا خیر...!

 

بنابراین، آیا عذاب قبر به روح مربوط است یا جسد؟

محل استقرار ارواح کجاست؟

ارواح مؤمنین و ارواح کفار کجا خواهند بود؟

 

جز الله تعالی کسی از حقیقت و طبیعت روح خبر ندارد، چنان که پروردگار می ‌فرماید: ﴿وَیَسۡ‍َٔلُونَکَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّی وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا﴾ [الإسراء: 85]. «از تو (ای محمّد) در بارۀ روح می ‌پرسند (که چیست)؟ بگو: روی چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است و جز دانش اندکی به شما داده نشده است».

 

عذاب یا نعمت‌های قبر به روح مربوط می ‌شوند، چه پس از دفن با جسد متصل باشد یا خیر، ماند این که جسد بسوزد یا پاره پاره گردد. لذا روح، یا عذاب خواهد دید و یا در نعمت خواهد بود، بدون این که نیازی به جسد داشته باشد، از این رو، این روح است که نعمت یا عذاب را احساس می‌کند.

 

محل استقرار ارواح کجاست؟

پاسخ: محل استقرار مردم پس از مرگ متفاوت خواهد بود، چنان که برخی در بهشت و برخی در دوزخ و برخی در زمین و برخی در جایی دیگر خواهند بود.

 

ارواح انبیا:

ارواح انبیا در حیات برزخی با رفیق اعلی، یعنی در اعلی علیین خواهد بود، چنان که رسول الله صلی الله علیه و سلم در شب معراج با آنها ملاقات فرموده و روح حضرت آدم در آسمان اول، یحیی و عیسی در آسمان دوم، یوسف در آسمان سوم، ادریس در آسمان چهارم، هارون در آسمان پنجم، موسی در آسمان ششم و حضرت ابراهیم در آسمان هفتم بود[1].

 

ارواح شهدا:

اما ارواح شهدا در زمان حیات برزخی در شکم پرندگان سبز خواهد بود.

 

از رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد این آیه سوال شد: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ﴾ [آل عمران: 169]. «و کسانی را که در راه الله کشته می‌ شوند، مرده مشمار، بلکه آنان زنده‌اند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده می‌شود».

 

ایشان فرمود: «ارواح آنها در شکم پرندگان سبز رنگ خواهند بود که در چراغ‌هایی که بر عرش آویزان هستند، قرار دارند و از هر جای بهشت که بخواهند، می‌چرند و سپس به آن قندیل‌ها و چراغ‌ها باز می‌گردند. پروردگار به سوی آنها توجه نموده و می‌ فرماید: آیا چیزی می ‌خواهید و به چیزی اشتها دارید؟ می ‌گویند: چه چیزی اشتها بکنیم در حالی که ما از هر جای بهشت می‌چریم؟ پروردگار تا سه بار سؤالش را تکرار می ‌کند و وقتی می‌ بینند که الله آنها را رها نمی ‌کند تا از او چیزی نخواهند، می ‌گویند: پروردگارا! می‌خواهیم به اجسادمان بازگردیم و بار دیگر در راه تو کشته شویم. وقتی بینند که خواسته‌ای ندارند، رها می ‌شوند[2].

 

تفصیل احوال شهدا:

جعفر بن ابی طالب رضی الله عنه، پسر عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم در حیات برزخی خود، دو بال دارد و همراه فرشتگان در بهشت پرواز می ‌کند.

 

جعفر برادر علی رضی الله عنهما است، او و همسرش جزء مسلمانان نخستین اسلام به شمار می ‌روند. عمرش از بیست و یک سال تجاوز نکرده بود که آزارها و شکنجه‌‌های گوناگونی را در مکه متحمل گردید. رسول الله صلی الله علیه و سلم به او اجازه داد تا به حبشه هجرت کند.

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم با این که در مکه در نزد قومش، فردی دارای جاه و منزلت بود، با خانواده‌اش به سرزمینی دور دست و نا آشنا، سرزمینی که او را نمی ‌شناخت، و قبایلی که او آنها را نمی ‌شناختند، و زبانی که با آن آشنا نبود و آن را نمی ‌فهمید، هجرت کرد. سه سال در حبشه ماند و آن گاه در میانشان شایع گردید که مردم قریش اسلام را پذیرفته ‌اند، لذا با خانواده‌اش به حبشه باز گشت، اما متوجه گردید که قریش اسلام نیاورده‌اند و هنوز بر کفر خویش قرار دارند، لذا دو مرتبه رسول الله صلی الله علیه و سلم جاو را به حبشه باز گرداند. او به حبشه باز گشت و هفت سال خود را کامل گردانید.

 

وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم خیبر را فتح کرد، فردی را به حبشه فرستاد تا آنان را خبر دهد که به مدینه باز گردند. وقتی وارد مدینه شدند، ایشان با دیدن جعفر رضی الله عنه سخت شادمان گردید. در روایات آمده است که رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشانی‌اش را بوسید و او را آغوش کرد و فرمود: «نمی دانم از کدام امر شادمان‌ترم، از فتح خیبر یا بازگشت جعفر»؟

 

جعفر رضی الله عنه شباهت زیادی با رسول الله صلی الله علیه و سلم داشت، چنان که به جعفر می ‌فرمود: «تو به سیرت و صورت من شباهت دارد»[3].

رفتن جعفر به غزوۀ موته:

هنوز جعفر به خوبی در مدینه استقرار نیافته بود که به رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر رسید که روم لشکر بزرگی را برای نبرد با مسلمانان آماده کرده است.

 

لذا رسول الله صلی الله علیه و سلم لشکری را برای رویارویی رومیان آماده کرد و زید بن حارث رضی الله عنه را امیر لشکر قرار داد و فرمود: اگر وی شهید شد، جعفر را امیر خود قرار دهید و اگر جعفر شهید شد، عبدالله بن رواحه  را امیر خود سازید.

 

لشکری سه هزار نفری آماده شد و با رسول الله صلی الله علیه و سلم خداحافظی نموده و رهسپار گردیدند.

 

مسلمانان به موته رسیدند و در رویارویی لشکر روم که صد هزار جنگجو بودند، قرار گرفتند. نبرد درگرفت و زید بن حارثه پرچم را به دست گرفت و شهید شد، آن گاه جعفر آن را به دست راست خود گرفت و وارد معرکه شد و چون نبرد به اوج خود رسید، در حالی که این اشعار را می ‌سرود، از اسبش پایین آمد:

 

«چه خوب است بهشت و نزدیک شدن به آن، نوشیدنی آن پاک و گوارا است».

«روم، روم است و عذابش نزدیک شده است و آنان کافرند و از نسب‌های دری هستند».

«بر من لازم است که هر گاه با آنان برخورد کنم، آنان را مورد ضربه و هجوم قرار دهم».

 

بنابراین، همچنان که جعفر رضی الله عنه پرچم را به دست راست گرفته بود، با شمشیرش می‌جنگید تا این که از طرف رومیان ضربه‌ ای به دست راستش وارد گردید و دستش قطع گردید، بلافاصله پرچم را با دست چپ گرفت و دست چپش نیز قطع گردید، آنگاه پرچم را با بازوهایش گرفت، و در حالی که سی سال از عمرش نگذشته بود، شهید شد.

 

عبدالله بن عمر رضی الله عنه می‌ گوید: جعفر را در حالی که شهید شده بود، دیدم که نود ضربۀ شمشیر، نیزه و تیر بر پیکرش وجود داشت و به الله سوگند که یک ضربه بر پشتش نداشت. آن گاه عبدالله بن رواحه رضی الله عنه پرچم را به دست گرفت و او نیز شهید شد. در این هنگام خالد بن ولید پرجم را برداشت و لشکر را به عقب نشینی وادار کرد.

 

خبر شهدا در مدینه

این داستان مجاهدین موته بود، اما داستان مدینه را حضرت انس رضی الله عنه این گونه بازگو می‌ کند:

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم به نزد ما آمد و بالای منبر تشریف برد و فرمود: «آیا شما را از لشکر مجاهدین خبر ندهم»؟ ما گفتیم: بله، فرمود: «پرچم را زید به دست گرفت و شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: پروردگارا! او را ببخش و بر او رحم کن. باز فرمود: «پرچم را جعفر بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». باز ما گفتیم: پروردگارا! او را ببخش و بر او رحم کن. سپس فرمود: «پرچم را عبدالله بن رواحه بدست گرفت و او نیز شهید شد، برایش آمرزش بخواهید». ما گفتیم: پروردگارا! او را ببخش و بر او رحم کن. رسول الله صلی الله علیه و سلم نیز برای آنها آمرزش طلبید و آن گاه از منبر پایین آمد و به خانۀ جعفر رفت.

 

اسما دختر عمیس، همسر جعفر می‌ گوید: من فرزندانم را شسته و سرهایشان را روغن زده و آردم را خمیر کرده و منتظر آمدن جعفر بودم که ناگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم به منزل ما تشریف آورد و فرمود: «فرزندانم را برایم صدا بزن».

 

اسما می ‌گوید: آنها را در حالی که مانند جوجه بودند، به نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آوردم و وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم را دیدند، برای رسیدن به نزد وی از همدیگر سبقت می ‌گرفتند و خود را به وی آویزان کرده و او را می‌ بوسیدند. و ایشان پیوسته بر سر آنان دست می ‌کشید و گریه می‌ کرد.

 

اسما می‌گوید: من گفتم: یا رسول الله! مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ ایشان خاموش ماند. باز من گفتم: مگر از طرف جعفر خبری به تو رسیده است؟ فرمود: جعفر شهید شده است. من گفتم: فرزندان جعفر یتیم شدند، فرزندان جعفر یتیم شدند.

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آیا برایشان از فقر می ‌ترسی؟ من در دنیا و آخرت دوست و یاور آنها هستم. آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم از آنجا بیرون آمد و فرمود: «باید زنان گریه کننده برای جعفر گریه کنند»[4].

 

آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم به خانه‌اش باز گشت و فرمود: «برای آل جعفر غذایی درست کنید؛ زیرا برایشان مصیبتی رسیده است که آنان را به خود مشغول ساخته است».[5]

 

آری، جعفر شهید شد و از اهل و مالش جدا شد، اما وارد بهشتی گردید که پهنای آن به اندازۀ آسمان و زمین است.

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «جعفر را در بهشت دیدم که بال‌هایی آلوده به خون داشت و با آنها همراه با فرشتگان پرواز می ‌کرد»[6].

 

حمزه نیز این گونه است

رسول الله صلی الله علیه و سلم، سید الشهدا، حمزه بن عبدالمطلب رضی الله عنه را در حیات برزخی دید که بر تختی تکیه زنده است. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرود: «دیشب وارد بهشت شدم و به آن نگریستم و جعفر را دیدم که در بهشت پرواز می ‌کند و حمزه بر تختی تکیه زنده است»[7].

 

برخی از ارواح شهیدان در بهشت

برخی از ارواح شهدا در خیمه‌ای سبز رنگ در بهشت بسر می‌برند.

 

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «شهیدان بر کنارۀ نهری در بهشت در زیر خیمه‌ ای سبز رنگ قرار دارند و صبح و شام روزیشان از بهشت به آنان می ‌رسد»[8].

 

ارواح مؤمنان غیر شهدا

رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «روح مؤمن از درخت بهشت می ‌خورد تا این که پروردگاردر روز قیامت او را به جسدش باز گرداند»[9].

 

بنابراین، ارواح مؤمنین در حیات برزخی بسان پرندگانی خواهد شد که از درختان بهشت می‌خورند.

آیا ارواح مؤمنان همدیگر را در بهشت می‌بینند؟

 

آری، در بهشت ارواح مؤمنان همدیگر را ملاقات می‌کنند و به زیارت یکدیگر می‌روند و با همدیگر سخن می‌گویند. رسول خداج فرمود: «وقتی مؤمن در حالت احتضار قرار می‌گیرد، فرشتگان با تکه پارچه‌ای از ابریشم نرم و سفید به نزد او حاضر می‌شوند و می‌گویند: در حالی که خشنود هستی و از تو نیز خشنود گشته‌اند، به سوی روح و ریحان و پروردگاری که عصبانی نیست، بیرون بیا[10].

 

آن‌گاه با حالت خوشبوترین عطر از جسد بیرون می‌آید و فرشتگان او را دست به دست می‌گیرند تا این که به دروازۀ آسمان می‌رسند و اهل آسمان می‌گویند: این خوشبوترین بویی که از زمین آورده اید، چیست؟ آن گاه ارواح مؤمنان را می‌آورند که با دیدن او شادمانتر می‌گردند بسان از کسی که عزیزش از سفر باز گردد. آنان از او می‌پرسند: فلانی فرزند فلانی چه شد؟ فلانی چه شد؟ باز با همدیگر می‌گویند: او را بگذارید؛ زیرا او هنوز در اندوه و رنج دنیا بسر می‌برد[11]. و وقتی او می‌گوید: مگر او به نزد شما نیامده است: آنان می‌گویند: او را به گودال دوزخ برده‌اند.

 

اما وقتی کافر در حالت احتضار قرار می‌گیرد، فرشتگان عذاب با پارچه‌‌هایی خشن و درشت می‌آیند و به او می‌گویند: درحالی که ناراضی و از تو ناراض شده‌اند، به سوی عذاب الهی بیرون بیا.[12] آن گاه روحش بسان بدبوترین حیوان مرده‌ای بیرون می‌آید و پس از آن او را به دروازه‌‌های زمین می‌آورند. آنان می‌گویند: این چه بوی بدی است؟ تا این که او را به نزد ارواح کفار می‌آورند»[13].

 

آری، ارواح نیکان با هم ملاقات می‌کنند و همدیگر را می‌شناسند.

شهدا

پروردگارمان در مورد شهدا چنین می‌فرماید: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ١٦٩ فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَیٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦوَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ١٧٠ ۞یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١﴾ [آل عمران: 169-171].«و کسانی را که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده مشمار، بلکه آنان زنده‌اند و بدیشان نزد پروردگارشان روزی داده می‌شود * آنان شادمانند از آنچه خداوند به فضل و کرم خود بدیشان داده است، خوشحالند به خاطر کسانی که بعد از آنان مانده‌اند و بدیشان نپیوسته‌اند. این است که ترس و هراسی بر ایشان نیست و آنان اندوهگین نخواهند شد. * شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمی‌دهد».

 

این آیات فضیلت و کرامت شهدا را به تصویر کشیده و فضل و احسانی را که خداوند بر آنان ارزانی داشته است را به نمایش گذاشته است و در ضمن بازماندگان آنان را تسلیت نموده و آنان را به صبر و شکیبایی فرا می‌خواند و آنان را آماده می‌کند تا خود را برای جهاد فی سبیل الله و کشته شدن آماده کنند.

 

بنابراین، تفسیر آیه این گونه است: ﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾یعنی آنان که در جهاد با دشمنان خدا برای اعلای دین خدا کشته می‌شوند، و هدفشان اعلای کلمه الله است.

 

﴿أَمۡوَٰتَۢا﴾یعنی گمان نبری که آنان مردند و نابود شدند، و لذت دنیا و بهره بردن از لذایذ آن را از دست دادند؛ بلکه اینک آنان زنده‌اند و در نزد پروردگارشان در دارالکرامه بسر می‌برند.

 

﴿عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ﴾ یعنی در درجات عالی از انواع نعمت‌ها بهره می‌برند.

 

﴿فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَیٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ﴾ به این وضعی که در آن بر می‌برند، شادمان هستند و به خاطر نعمت‌های فراوان، نیکو و با عظمت، چشمانشان خنک و روانشان فرخنده است.

 

وقتی نعمت‌های و شادمانی‌شان کامل شد، خداوند وضعیت آنان را چنین بیان کرد: ﴿وَیَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِینَ لَمۡ یَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ﴾یعنی همدیگر را مژده می‌دهند به حضور برادرانشان که زنده‌اند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند و آنچه را که آنان دریافت کرده‌اند، آنها نیز به آن خواهند رسید.

 

﴿أَلَّا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ﴾و آنان در نزد پروردگارشان بیم آن را نخواهند داشت که نعمت‌هایشان به پایان برسد و نگران نسل و فرزندانشان نیستند که آنان را در دنیا رها کردند.

 

درآخر آیات خداوند آنان را این گونه توصیف می‌نماید:

﴿یَسۡتَبۡشِرُونَ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ وَأَنَّ ٱللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ١٧١﴾ یعنی: «شاد و خوشحالند به خاطر نعمتی که خدا بدانان داده است و فضل و کرمی که او بدیشان روا دیده است ، و خوشوقت و مسرورند از این که (می بینند) خداوند اجر و پاداش مؤمنان را ضایع نکرده و هدر نمی‌دهد».

 

از خدا می‌خواهیم ما را سعادتمند زنده نگه داشته و مرگمان را با شهادت بگرداند و ما را با پرهیزگاران محشور داشته و با پیامبران همراه بگرداند.

 

نتیجه...

نعمت و عذاب قبر بر روح خواهد بود،

اما جسم با آن مشارکت خواهد داشت.

 

 

[1]- این مطلب در صحیحین مذکور است.

[2]- صحیح مسلم.

[3]- مسند احمد و راویانش نیز ثقه هستند. همچنین این روایت در طبقات ابن سعد نیز آمده است.

[4]- الاستیعاب لابن عبدالبر.1/243.

[5]- مسند احمد و سنن ترمذی با سند صحیح.

[6]- معجم الاوسط طبرانی و مستدرک حاکم با سند صحیح.

[7]- مستدرک حاکم با سند صحیح.

[8]- مسند احمد و صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم. حاکم گفته است: این حدیث به شرط شیخین صحیح است.

[9]- سنن نسائی و ابن ماجه با سند صحیح.

[10]- در این جمله به وی مژده داده شده است، یعنی با بهترین شیوه و آسانترین راه به دیدار پروردگارت بیرون بیا.

[11]- یعنی او را رها کنید تا مقداری از غم و اندوه دنیا استراحت کند آن گاه آنچه را که از او می‌خواهید به شما پاسخ می‌دهد. خلاصه این که ارواح مؤمنان از کسی که تازه به نزد آنها می‌رود، از دوستانی که در دنیا داشته‌اند می‌پرسند که چه شدند و حال و وضع آنان چگونه بوده است؟ او نیز می‌گوید: فلانی قبل از من مرده است، مگر به نزد شما در بهشت نیامده است؟ آنان می‌گویند: او را به دوزخ برده‌اند.

[12]- یعنی فرشتگان پارچه‌‌های سخت و خشن از دوزخ با خود دارند و از روی زجر و تعذیب به او می‌گویند: به سوی عذاب الهی بیرون بیا.

[13]- سنن نسائی. آلبانی نیز این حدیث را صحیح دانسته است. یعنی روح کافر و فاسق با حالت بوی بدی بیرون می‌آید تا جایی که فرشتگان می‌گویند: این چه بوی بدی است؟و آن را به آسمان نمی‌برند، چون دروازه‌‌های آسمان به روی وی باز نمی‌شود، بلکه او را به دروازه‌‌های پایین زمین می‌برند

 

 

    منبع: نوار اسلام

 

نصیحت و حکمت

عن عبد الرحمن بن عبد الله بن مسعود، عن أبیه، قال: أتاه رجل فقال: یا أبا عبد الرحمن علمنی کلمات جوامع نوافع. فقال: «أعبد الله ولا تشرک به شیئاً، وزل مع القرآن حیث زال، ومن جاءک بالحق فاقبل منه وإن کان بعیداً بغیضاً، ومن جاءک بالباطل فاردد علیه وإن کان حبیباً قریباً».

مردی نزد عبدالله بن مسعود آمد و گفت: کلمات مختصر و مفیدی را به من یاد بده، فرمود: «الله را عبادت کن و برای او شریک قرار مده، و همواره عمر خود را با قرآن سپری کن، و هرکس که با حق نزد تو آمد از وی بپذیر هرچند که غریب و دشمن باشد، و هرکس که با باطل نزد تو آمد آنرا نپذیر هرچند که دوست نزدیک باشد».

الحلیة الأولیاء؛ أبی نعیم اصفهانی

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.