بسم الله الرحمن الرحیم
ترک نماز از روی سستی و تنبلی
امام احمد رحمه الله کسی را که از روی تنبلی نماز نخواند را تکفیر می کند و این قول راجح در این مسأله است؛ زیرا دلایل کتاب الله و سنت رسولش و اقوال اهل سلف دال بر همین است[1].
کسی که در نصوص کتاب و سنت تأملی داشته باشد درمی یابد که ترک نماز، کفر اکبر بوده وباعث خروج از اسلام می شود. از جمله دلایل قرآنی در این مسأله عبارتند از:
فرموده ی الله تعالی: {پس اگر توبه کنند و نماز را بر پا دارند و زکات را بدهند، برادران دینی شما هستند}[2]. وجه دلالت آیه این است که الله تعالی برای اثبات بین ما و مشرکین، سه شرط، قرار داده است: 1. از شرک توبه کنند. 2. نماز به پا دارند. 3. زکات بدهند.
پس اگر از شرک توبه کنند و نماز نخوانند و زکات ندهند پس برادران ما نیستند. همچنین اگر نماز بخوانند و زکات ندهند باز هم برادران دینی مان نیستند. اخوت و برادری دینی منتفی نمی شود مگر زمانی که شخص به طور کلی از دین خارج شود و با فسق و کفری که باعث خروج از دین نمی شود منتفی نمی گردد.
همچنین الله متعال می فرماید: {آنگاه پس از آنان ناخلفانی جانشین شدند که نماز را اهمال کرده و از شهوات پیروی کردند، پس به زودی – کیفر – گمراهی را خواهند یافت (59) مگر کسی که توبه کرد و ایمان آورد و کار شایسته انجام داد، پس اینان به بهشت وارد می شوند و بر آنان هیچ ستمی نخواهند شد}[3] وجه دلالت: الله تعالی در مورد کسانی که نماز را ترک کرده و از شهوات پیروی کرده اند می فرماید {مگر کسی که توبه کرد و ایمان آورد} پس دلیل بر این دارد که آن ها هنگام ترک کردن و اهمال نماز و اتباع شهوات، غیر مؤمن هستند.
اما دلالت سنت بر کفر تارک نماز. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "همانا بین شخص و بین شرک و کفر، ترک نماز است"[4].
همچنین فرموده اند: "عهدی که بین ما و آن هاست نماز می باشد پس هرکس آن را ترک کند به راستی که کافر شده است"[5]. منظور از کفر در اینجا کفری است که باعث خروج از دین می شود؛ زیرا نبی صلی الله علیه وسلم نماز را فاصله ای بین مؤمنان و کافران قرار داده اند و واضح است که شریعت کفر از شریعت اسلام جداست. بنابراین هرکس که این عهد را به جای نیاورد پس او از کافران است.
رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: "بهترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما آنان را دوست دارید و آنان شما را دوست دارند و شما برای آنان دعای خیر می کنید و آنان نیز برای شما دعای خیر می کنند. و بدترین پیشوایان شما کسانی هستند که شما با آن ها کینه و دشمنی می ورزید و آن ها با شما کینه و دشمنی می ورزند و شما آن ها را نفرین می کنید و آن ها شما را نیز نفرین می کنند.
گفته شد: ای رسول الله! آیا با شمشیر کشیدن بر آن ها، آنان را برکنار نکنیم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: خیر، تا زمانی که نماز را در میان شما برپا می دارند.."[6]. این حدیث دلیل بر نزع والیان امر و جنگیدن با آن ها دارد زمانی که نماز را به پا ندارند و برکنار کردن و جنگیدن با آن ها جایز نیست مگر زمانی که کفر صریحی انجام دهند که برای آن دلیل و برهانی از جانب الله داشته باشیم؛ زیرا عباده بن صامت رضی الله عنه در حدیثی می فرماید: "رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را فراخواندند و با ایشان بیعت کردیم پس از جمله اموری که از ما بر آن پیمان گرفت، بیعت کردن بر سمع و طاعت در حالت رضایتی و نارضایتی، سختی و آسانی، ترجیح دادن دیگران بر ما بود و اینکه نباید به خاطر حکومت با حاکمان درگیر شویم. البته ایشان فرمودند: مگر اینکه کفر آشکاری مشاهده کردید و برای آن از جانب الله متعال، دلیل و برهانی داشتید"[7]. بنابر این ترک نماز، کفر آشکاری است که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را دلیلی برای برکنار کردن و جنگیدن با آن ها بدان اشاره کرده است که دلیل و برهانی است از جانب الله تعالی.
اگر کسی بگوید: آیا نباید نصوص دال بر کفر تارک نماز را به کسی که آن را به دلیل انکار وجوبش ترک کرده، حمل کنیم؟
می گوییم: این جایز نیست؛ زیرا در آن دو محذور وجود دارد:
محذور اول: الغاء وصفی که شریعت آن را معتبر دانسته و حکم را معلق به آن دانسته است؛ زیرا شریعت حکم به کفر را معلق به ترک بدون انکار، قرار داده است و اخوت و برادری در دین را بر اساس برپا داشتن نماز بدون اقرار به وجوب آن قرار داده است؛ الله تعالی نفرموده: پس اگر توبه کنند و به وجوب نماز اقرار داشتند.
همچنین رسول الله صلی الله علیه وسلم نفرموده اند: بین شخص و بین شرک و کفر، انکار وجوب نماز است یا عهدی که بین ما و آن هاست اقرار به وجوب نماز است پس هرکس وجوب آن را انکار کند به راستی که کافر شده است.
اگر مراد الله تعالی و رسولش این می بود پس عدول از آن خلاف بیانی است که قرآن با آن آمده است؛ الله عزوجل می فرماید: {و کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز}[8] و الله تبارک تعالی خطاب به نبی اش می فرماید: {و ذکر – قرآن – را بر تو نازل کردیم تا برای مردم، آنچه را که به سوی شان نازل شده است را روشن سازی}[9].
محذور دوم: شریعت اعتبار وصف را معیار حکم قرار نداده است. انکار وجوب نمازهای پنج گانه موجب کفر کسی می شود که عذر جهالت در آن را نداشته باشد و فرقی نمی کند که نماز بخواند یا نخواند. اگر شخصی نمازهای پنج گانه را بخواند و تمام شروط، ارکان، واجبات و مستحبات آن را به نحو کامل انجام دهد اما وجوب آن را بدون هیچ عذری انکار کند با وجود اینکه خواندن نماز را ترک نکرده بازهم کافر می شود. پس روشن می شود که حمل نصوص بر کسی که نماز را به خاطر انکار وجوب آن ترک کرده است نادرست است. درستش این است که تارک نماز، کافری است که مرتکب کفر خروج از اسلام شده. همان طور که آن به طور صریح و واضح در حدیث عباده بن صامت آمده است که گفت: "رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را وصیت نمودند که: به الله تعالی چیزی را شرک نورزید حتی اگر قطعه قطعه شوید یا سوزانده شوید یا به صلیب کشیده شوید و نماز را عمدا ترک نکنید پس هرکس نماز را عمدا ترک کند به راستی که از دین، خارج شده است"[10]. همچنین اگر ما آن را بر ترک به خاطر انکار حمل کنیم در این صورت ذکر کردن نماز در نصوص به تنهایی، فائده ای نداشت؛ زیرا چنین حکمی در زکات، روزه و حج نیز عام است. پس اگر کسی هریک از این ها را به خاطر انکار واجب بودن آن ترک کند کافر می شود در صورتی که غیر معذور به جهل باشد.
همان طور که کفر تارک نماز، مقتضای دلیل سمعی اثری می باشد پس آن مقتضای دلیل عقلی نظری نیز هست؛ چه طور ممکن است که نزد شخص با ترک نماز، ایمانی باقی بماند؟! نمازی که ستون دین است و برای انجام آن ترغیب و تشویق های زیادی وارد شده که موجب می شود هر شخص عاقل و مؤمن برای انجام آن مبادرت ورزد و وعید و هشدارهایی برای ترک آن نیز وارد شده که شخص عاقل و مؤمن از ترک و اهمال آن باید برحذر باشد. پس ترک آن با چنین اقتضایی، ایمانی برایش باقی نمی ماند. یعنی با ترک آن ایمانی باقی نیست.
اگر کسی بگوید: آیا احتمال ندارد منظور از کفر تارک نماز، کفر نعمت باشد نه کفر دین یا اینکه مراد از کفری بغیر از کفر اکبر باشد؛ مانند جایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "دو چیز در میان مردم، رواج دارد که در حق آنان، کفر به شمار می رود: طعنه زدن در نسب و نوحه خوانی بر میت"[11] و جایی که می فرماید: "ناسزا گفتن به مسلمان، فسق است و جنگیدن با او کفر است"[12] و مانند این ها؟
می گوییم: این احتمال و مانند این از چند جهت، درست نیست:
اول: نبی صلی الله علیه وسلم نماز را حد فاصل بین کفر و ایمان و بین مؤمنان و کافران قرار داده اند تا چیز محدود شده را تمیز دهد از دیگران خارج سازد. پس دو چیز محدود شده – کفر و ایمان- دو امر متغایر هستند که هیچ یک وارد دیگری نمی شود.
دوم: نماز رکنی از ارکان اسلام است. تارک آن به کفر توصیف شده پس مقتضای آن کفر خروج از اسلام است؛ زیرا چنین کاری باعث نابودی رکنی از ارکان اسلام می شود برخلاف اطلاق کفر بر کسی که مرتکب فعلی از افعال کفر شده باشد.
سوم: نصوص دیگری وجود دارد که دلالت بر کفر تارک نماز دارد که کفرش کفر خروج از اسلام است. پس واجب می شود که حمل کفر بر چیزی شود که نصوص بر آن دلالت دارد و موافق و مطابق با آن است.
چهارم: تعبیر کردن با کفر، مختلف است. در ترک نماز فرموده اند: "بین الرجل وبین الشرک والکفر" ترجمه: (بین شخص و بین شرک و کفر ..) در اینجا با الف و لام (الـ) تعبیر شده که دلالت بر این دارد که مراد از کفر، کفر حقیقی است برخلاف کلمه ی (کفر) – بدون الف و لام – که به صورت منکر آمده است یا کلمه ی: کَفَرَ با لفظ فعل، که دال بر این دارد که آن از کفر است یا اینکه او در انجام این چیز کافر شده است و منظورش کفر مطلق خروج از اسلام نیست.
شیخ ابن تیمیه رحمه الله در مورد قول رسول الله صلی الله علیه وسلم: "اثنتان فی الناس هما بهما کفر" ترجمه : دو چیز در میان مردم، رواج دارد که در حق آنان، کفر به شمار می رود.
گفته است: (فرموده ی ایشان "هما بهما کفر" یعنی این دو خصلت کفر هستند که در میان مردم، رواج دارد. پس خود دو خصلت کفر است از این لحاظ که جزو اعمال کفر بودند و آن دو در میان مردم رواج دارد؛ اما این گونه نیست که هرکس شعبه ای از شعبه های کفر را انجام دهد با آن کافر کفر مطلق نمی شود تا زمانی که مرتکب کفر حقیقی شود. همان طور که اگر کسی شعبه ای از شعبه های ایمان را انجام دهد به خاطر آن مؤمن نمی شود تا زمانی که اصل ایمان و حقیقتش را به پا دارد. فرق بین کفر معرف با الف و لام همان طور که در فرموده ی ایشان صلی الله علیه وسلم آمده است: "لیس بین العبد وبین الکفر أو الشرک إلا ترک الصلاة" و بین کفر منکر، در اثبات است).
حال که با مقتضای این ادله روشن شد تارک نماز بدون عذر، کافر کفر خروج از دین است پس رأی درست آن است که امام احمد رحمه الله بر آن است و این یکی از دو قول امام شافعی نیز می باشد، همان طور که ابن کثیر رحمه الله در تفسیر فرموده ی الهی: {آنگاه پس از آنان ناخلفانی جانشین شدند که نماز را اهمال کرده و از شهوات پیروی کردند}[13] ذکر کرده است و ابن قیم رحمه الله نیز در کتاب "الصلاة" بیان داشته که آن یکی از نظرات مذهب شافعی است و اینکه امام طحاوی رحمه الله آن را از خود شافعی رحمه الله نقل نموده.
قول جمهور صحابه رضی الله عنهم نیز بر این است و حتی برخی گفته اند که بر آن اجماع دارند.
عبدالله بن شقیق گفته است که اصحاب نبی صلی الله علیه وسلم چیزی از اعمال، جز ترک نماز را کفر نمی دانستند[14].
اسحاق بن راهویه رحمه الله که امامی شناخته شده ای است صحیح می داند که نبی صلی الله علیه وسلم تارک نماز را کافر می دانستند و همچنین رأی اهل علم از زمان نبی صلی الله علیه وسلم تا به امروز این است که ترک نماز از روی عمد بدون هیچ عذری تا زمانی که وقت نماز به پایان رسد کافر است.
ابن حزم رحمه الله ذکر کرده که آن از عمر، عبدالرحمن بن عوف، معاذ بن جل، ابوهریره و دیگر صحابه رضی الله عنهم وارد شده است و گفته که ما خلافی بر آنچه که صحابه بر آن بوده اند نمی بینیم. این را منذری در "الترغیب و الترهیب" و "زاد من الصحابة" از او ذکر کرده و بر آن برخی از صحابه ی دیگر را افزوده است: عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله و ابودرداء رضی الله عنهم. و می گوید: به جز صحابه، احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، عبدالله بن مبارک، نخعی، حکم بن عتیبه، ایوب سختیانی، ابوداود طیالسی، ابوبکر بن ابوشیبه، زهیر بن حرب و غیزه نیز بر این اند.
ترجمه شده با اندکی تصرف
مترجم: ام احمد
https://islamqa.info
[1] الصحیح الشرح الممتع علی زاد المستنقع: 2/26
[2] {فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ} توبه:11
[3] {فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ ۖ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا ﴿٥٩﴾ إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَٰئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ شَیْئًا} مریم:59-60
[4] "إن بین الرجل وبین الشرک والکفر ترک الصلاة" روایت مسلم.
[5] "العهد الذی بیننا وبینهم الصلاة فمن ترکها فقد کفر" روایت احمد، ابوداود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه. آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[6] "خِیَارُ أَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُحِبُّونَهُمْ وَیُحِبُّونَکُمْ وَیُصَلُّونَ عَلَیْکُمْ وَتُصَلُّونَ عَلَیْهِمْ وَشِرَارُ أَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تُبْغِضُونَهُمْ وَیُبْغِضُونَکُمْ وَتَلْعَنُونَهُمْ وَیَلْعَنُونَکُمْ. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللهِ أَفَلَا نُنَابِذُهُمْ بِالسَّیْفِ؟ فَقَالَ: لَا مَا أَقَامُوا فِیکُمْ الصَّلَاةَ" روایت مسلم.
[7] "دعانا رسول الله صلی الله علیه وسلم فبایعناه فکان فیما أخذ علینا أن بایعنا علی السمع والطاعة فی منشطنا ومکرهنا وعسرنا ویسرنا وأثرة علینا وأن لا ننازع الأمر أهله قال: إلا أن تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان" روایت بخاری و مسلم.
[8] {وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ} نحل:89
[9] {وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ} نحل:44
[10] "أَوْصَانَا رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: لَا تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ قُطِّعْتُمْ، أَوْ حُرِّقْتُمْ، أَوْ صُلِّبْتُمْ، وَلَا تَتْرُکُوا الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدِینَ، فَمَنْ تَرَکَهَا مُتَعَمِّدًا فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْمِلَّةِ" روایت الشاشی در مسندش، ابن نصر در تعظیم قدر الصلاة، ابن عبدالحکم در الفتوح، ضیاء در المختارة. آلبانی این حدیث را در ضعیف الترغیب والترهیب، ضیعف دانسته است. اما حدیث از طرق دیگری روایت شده که آلبانی آن را حسن دانسته. این حدیث را معمولا علما در چنین جایی ذکر می کنند؛ زیرا ضعف آن ناچیز است و با دیگر شواهد قوی می شود.
[11] "اثنتان بالناس هما بهما کفر، الطعن فی النسب والنیاحة علی المیت" روایت مسلم.
[12] "سباب المسلم فسوق وقتاله کفر" روایت ابن ماجه. آلبانی آن را صحیح دانسته است.
[13] {فخلف من بعدهم خلف أضاعوا الصلوات واتبعوا الشهوات} مریم:59
[14] این را ترمذی و حاکم روایت کرده اند که حاکم آن را بر شرط آن دو – بخاری و مسلم – صحیح دانسته است.
منبع: islamtape