حقیقت انسان از دیدگاه اسلام
خلقت انسان (1)
در حقیقت قرآن و سنت برای ما بیان کردهاند که انسان مخلوقی است که از خاک فشرده ی زمین و نفس روح الهی، آفریده شده است. الله متعال میفرماید: ﴿إِذۡ قَالَ رَبُّکَ لِلۡمَلَٰٓئِکَةِ إِنِّی خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن طِینٖ * فَإِذَا سَوَّیۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِینَ﴾[ص: 71-72]؛ یعنی: «وقتی پروردگارت به فرشتگان گفت: من انسانی را از گل میآفرینم* هنگامی که آن را سر و سامان دادم و آراسته کردم. و از جان متعلق به خود در او دمیدم. در برابرش سجده ببرید».
انسان با ساختار و ترکیب مادی خودش و با داشتن انگیزههای غریزی و شهوانی با موجودات زنده دیگر یکی است. و وجود این انگیزهها باعث حفظ خود و نوع بشری میشود. ولی با داشتن عقل از سایر موجودات متمایز میگردد، عقلی که به وسیله آن میتواند، این غریزهها و شهوات را به نزدیکترین روش محقق کند. بلکه عقل، زندگی انسان را به جلو برده و به حقایق بزرگ هستی میرساند. الله متعال میفرماید: ﴿وَٱللَّهُ أَخۡرَجَکُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَٰتِکُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡٔٗا وَجَعَلَ لَکُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَٱلۡأَفِۡٔدَةَ لَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ﴾[النحل: 78]؛ یعنی: «الله شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمیدانستید، و او به شما گوش و چشم و دل داد تا سپاسگزاری کنید».
و انسان با ساختار و ترکیب روحی خود میتواند با خالق خود ارتباط برقرار کند. با وجودی که حواس او را در نمییابند و عقلها به او نمی رسند.
به طور یقین اسلام میان این ساختار مادی و ساختار روحانی انسان موازنه را رعایت کرده است تا جایی که یک طرف آن بر دیگری برتری ندارد. چون نبودن توازن باعث تجاوز به حقوق دیگران میشود خواه این دیگران یک فرد باشد و خواه یک جامعه.
زیاده روی در مادیات، انسان را به طرف شهوات و لذتهای زندگی دنیوی میکشاند و این منجر به تجاوز به حقوق دیگران و حتی حقوق خود میشود. چون بیماریهایی که امروزه انسانها به آن دچار میشوند، ناشی از همین زیاده روی ها در لذتهای دنیوی میباشد. همچنان که افراط از طرف روحی نیز شخص را نسبت به تجاوز به حقوق وی تسلیم میکند، خواه مربوط به خود شخص باشد یا مربوط به دیگران باشد. بنابراین محافظت از حقوق مقتضی پیمودن مسیر اعتدال و میانه روی میباشد، نه افراط و تفریط. در مورد رد افراط الله متعال می فرماید:﴿لَا تَغۡلُواْ فِی دِینِکُمۡ﴾[المائدة: 77]؛ یعنی: «در دین خود راه افراط و تفریط مپویید». و همچنین میفرماید: ﴿وَٱبۡتَغِ فِیمَآ ءَاتَیٰکَ ٱللَّهُ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَۖ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ ٱلدُّنۡیَاۖ﴾[القصص: 77]؛ یعنی:«به وسیله آنچه که الله به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن».
و در جمع میان مطالب روح و جسم میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَاٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُحَرِّمُواْ طَیِّبَٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَکُمۡ وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ﴾[المائدة: 87]؛ یعنی: «ای مؤمنان چیزهای پاکیزهای را که پروردگار برای شما حلال کرده است، بر خود حرام مکنید و تجاوز ننمائید. زیرا که الله متجاوزان را دوست ندارد».
این توجیه پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز دلیل اهمیت دنیا است به کسانی که میگفتند: ما نماز میخوانیم و نمیخوابیم و روزه میگیریم و افطار نمیکنیم و از زنان کناره گیری میکنیم. که پیامبر صلی الله علیه و سلم به آن ها گفت: «اما به الله قسم من با تقواترین شما نسبت به پروردگار هستم. و روزه میگیرم و افطار میکنم و نماز میخوانم و میخوابم و با زنان نیز ازدواج میکنم. پس کسی که از سنت من دوری گزیند، از من نیست»([1]).
پروردگار نسبت به بندگانش مهربان است و این مهربان بودن وی در اینکه آن ها را به کارهای طاقت فرسا مکلف نمیکند، تجلی پیدا میکند. چون در غیر این صورت مبتنی بر ساختاری نیست که بر آن ساخته شده است. الله متعال میفرماید: ﴿فَٱتَّقُواْٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ﴾[التغابن: 16].«پس آنقدر که در توان دارید از الله بهراسید و پرهیزگاری کنید». و میفرماید:﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: 286] یعنی: «پروردگار به هیچ کس جز به اندازه تواناییاش تکلیف نمیکند».
و این حنظله رضی الله عنه است که از وضعیت خود پیش رسول الله صلی الله علیه و سلم مینالد و دوست دارد که بر آن حال بماند و این حالت روحی بلندی است که گاهی احساس میکند نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم است. سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «قسم به کسی که جان من در دست اوست، اگر بر آن حالی که هستید میماندید ملائکه در بستر و در مسیرهایتان به شما سلام میدهند ولی ای حنظله این حالت گاه گاه است»([2]).
میان افراط و تفریط مسیر مستقیم و متوسطی وجود دارد و شخص مسلمان راه خود را میپیماید. پس الهامهای روح و ضرورتهای جسم با هم جمع میشوند. و این همان راه وسطی است که اسلام در حقوق و واجبات آن را خواسته است. خواه مربوط به خود انسان باشد یا مربوط به دیگران باشد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: «براستی بدن تو بر تو حقی دارد، و همسر تو بر تو حقی دارد و پروردگارت بر تو حقی دارد، پس حق هر صاحب حقی را به صاحب آن بده»([3]).
اصرار بر عدالت در حقوق یک مطلب اسلامی است. بلکه از خصوصیات این امت اسلامی است. الله متعال میفرماید: ﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا﴾[البقرة: 143]؛ یعنی: «و بیگمان شما را امتی میانه رو کردهایم». و میانه روی همان اعتدال است. «بهترین کارها میانه روترین آنها است»([4]).
و هنگامی که توازن و تعادل در درون خود شخص محقق بشود، آغاز صحیحی برای دادن حقوق دیگران است. و همچنان که شیخ محمد طاهر بن عاشور میگوید: «انصاف درونی،بارزترین مظاهر اخلاق کریمانه است. و باعث میشود که اشتیاق به عدالت در درون رسوخ پیدا کند»([5]).
اعتدال و میانه روی در تمامی کارها از صفتهای خوب و پسندیده و فطرت سالم است. و حتی پشتیبان آن نیز هست. و در این مورد شیخ محمدطاهر بن عاشور میگوید: «ماندگاری صفات پسندیده و فطرت سالم همان اعتدال و میانه روی در کارهاست. و گرایش پیدا کردن به یکی از جوانب افراط و تفریط باعث منحرف شدن فطرت و برانگیختن هوای نفس میشود. که درون و باطن انحراف را سخت میپندارد و هوا یا انگیزههای وی آن را نیکو جلوه میدهند، و از آن لذت میبرند. وقتی تأمل میکند میبیند که جزای اخروی آن کجا و نفع زودگذر و بربادرفته کجا، و همه اینها از ابتکار یا تقلید ناشی میشود»([6]).
منبع: برگرفته از کتاب: حقوق بشر در اسلام، تألیف: د. عبداللطیف بن سعید الغامدی.
[1]- (بخاری، جامع الصحیح، 5/1950).
[2]- (مسلم الصحیح، التوبة، 2750).
[3]- (البخاری، الصوم، 2/243).
[4]- (قرطبی، 1356، ص256).
[5]- (ابن عاشور، د. ت، ص122).
[6]- (ابن عاشور، د. ت، ص23).
منبع: نوار اسلام