
نامها و صفات الله متعال، مختص او هستند و یکی بودن نامها، شبیه بودن صاحبان نامها را ایجاب نمیکند
ابن تیمیه رحمه الله گفته است: الله متعال، بر خود و بر صفاتش، نامهایی گذاشته است؛ پس این نامها، مختص او هستند و هرگاه به او نسبت داده شوند، هیچکس دیگری در آن، با او شریک نیست؛ برخی از آفریدههایش را نیز به نامهایی نامگذاری کرده که این نامها، مختص آنها هستند و به آنان نسبت داده میشوند؛ اما این نامها وقتی بدون نسبت دادن و تخصیص، ذکر شوند، با نامهای الله عزوجل یکی هستند. ولی باید دانست که از یکی بودن نام، شبیه بودن صاحبان نام لازم نمیآید و یکی بودن نام، وقتی به صورت مطلق و بدون نسبت دادن یا مختص کردن آن به کسی باشد، به معنی یکی بودن صاحبان نام نیست و نیز بدین معنی نیست که با همدیگر، همگونی و شباهتی دارند، گذشته از اینکه نباید چنین پنداشت که صاحبان نام به هنگام نسبت دادن آن و تخصیص، یکی هستند.
الله تعالی، خودش را حی (زنده) نامیده و فرموده است: «معبودی به جز الله وجود ندارد و او زنده پایدار است».[1]
همینطور الله متعال، برخی از بندگانش را حی (زنده) نامیده و فرموده است: «زنده را از مرده بیرون میآورد و مرده را از زنده».[2]
این زنده، مانند آن زنده نیست؛ زیرا در آیه نخست، (الحی)، اسم الله تعالی است که مختص او میباشد و در آیه دوم، (الـحی)، اسم مخلوق است و به آن اختصاص دارد و اگر به تنهایی و بدون تخصیص، ذکر گردند، یکی هستند؛ ولی با ذکر مطلق، در خارج مسمای موجودی ندارد؛ اما عقل، قدر مشترکی از مطلق را میان دو چیزی که این نام بر آنها نهاده شده، درک میکند و هنگام اختصاص دادن، آن را به چیزی مقید میگرداند که خالق را از مخلوق و مخلوق را از خالق جدا مینماید.
این، در همه اسماء و صفات الله متعال وجود دارد؛ یکی اینکه از آن چیزی فهمیده میشود که اسم به صورت مشترک بر آن دلالت مینماید و نیز با نسبت دادن آن به الله عزوجل و مختص گرداندن آن به او، چیزی درک میگردد که مانع از مشارکت مخلوق با خالق در ویژگیهایش میباشد.
الله متعال، خودش را علیم و حلیم (دانا و بردبار) نامیده و برخی از بندگانش را هم علیم (دانا) نامیده و فرموده است: «و او را به فرزندی دانا مژده دادند». [3]یعنی اسحاق.
و دیگری را حلیم (بردبار) نامیده و فرموده است: «او را به فرزندی بردبار مژده دادیم».[4] یعنی اسماعیل.
ولی این علیم (دانا) مانند آن علیم (دانا) نیست و این حلیم (بردبار) مانند آن (بردبار) نمیباشد.
الله متعال، خودش را سمیع و بصیر (شنوا و بینا) نامیده و فرموده است: «بیگمان الله دائما شنوای بینا بوده و میباشد».[5]
همینطور انسان را سمیع و بصیر نامیده است؛ چنانچه الله عزوجل میفرماید: «ما، انسان را از نطفه آمیخته آفریدهایم و چون او را میآزماییم، وی را شنوا و بینا کردهایم».[6]
این شنوا و بینا، مانند آن شنوا و بینا نیست.
الله تبارک و تعالی، خودش را رؤوف و رحیم نامیده و فرموده است: «الله، نسبت به مردم بس رؤوف و مهربان است».[7]
همچنین یکی از بندگانش را رؤوف و رحیم نام نهاده است؛ چنانکه میفرماید: «بیگمان پیغمبری از خود شما بهسویتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد، بر او سخت و گران میآید؛ به شما عشق میورزد و به هدایت شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان، رؤوف و رحیم است».[8]
اما این رؤوف و رحیم، مانند آن رؤوف و رحیم نیست.
الله متعال، خودش را ملک (پادشاه) نامیده و فرموده است: «فرمانروای منزه».[9]
و یکی از بندگانش را نیز ملک نامیده و فرموده است: «سر راه آنان پادشاه ستمگری بود که همه کشتیها را غصب میکرد و میبرد».[10]
همچنین فرموده است: «پادشاه گفت: یوسف را نزد من بیاورید».[11]
ولی ملِک با ملِک فرق میکند.
الله عزوجل، خودش را مؤمن نامیده و فرموده است: ﴿ٱلۡمُؤۡمِنُ﴾ الله تعالی، همچنین برخی از بندگانش را مؤمن نامیده و فرموده است: «آیا کسی که مؤمن بوده، همچون کسی است که فاسق بوده است؟ (نه، هرگز این دو) برابر نیستند».[12]
اما مؤمن با مؤمن فرق دارد.
الله تعالی، خودش را عزیز نامیده و فرموده است: «قدرتمند چیره، بزرگوار شکوهمند، والامقام و فرازمند است».[13]
و برخی از بندگانش را نیز عزیز نامیده و فرموده است: «زن عزیز، گفت...».[14]
ولی دو عزیز، با هم فرق میکنند و این، مانند آن نیست.
الله متعال، خودش را جبار متکبر نامیده و برخی از بندگانش را هم جبار متکبر نامیده و فرموده است: «اینگونه الله بر هر دلی که متکبر و جبار باشد، مهر مینهد».[15]
و جبار با جبار و متکبر با متکبر فرق میکند. نمونههای زیادی از این دست وجود دارد.
همچنین الله متعال بر صفات خود، نامهایی نهاده و صفات بندگانش را هم به همان نامها موسوم کرده است؛ چنانکه میفرماید: «چیزی از علم او را فرا چنگ نمیآورند جز آن تعدادی را که وی بخواهد».[16]
و فرموده است: «آن را به (مقتضای) دانش خود نازل کرده است».[17]
و میفرماید: «تنها الله، روزی رسان و صاحب قدرت و نیرومند است و بس».[18]
و میفرماید: «مگر آنان نمیدانستند که پروردگاری که ایشان را آفریده، از آنان نیرومندتر است»؟![19]
و مخلوق را هم به علم و قوت توصیف نموده و فرموده است: «جز دانش اندکی به شما داده نشده است».[20]
و فرموده است: «بالاتر از هر دانایی، داناتری هست».[21]
و میفرماید: «و به دانش و معلوماتی که خودشان داشتند، خوشحال و شادمان شدند».[22]
و میفرماید: «الله، همان ذاتی است که شما را از ضعف آفریده و سپس بعد از این ضعف و ناتوانی، قوت و قدرت بخشیده و آنگاه ضعف و پیری را جایگزین این قوت و قدرت ساخته است؛ الله، هر آنچه بخواهد، میآفریند و او، بس آگاه و تواناست».[23]
و میفرماید: «و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید».[24]
و میفرماید: «و به خاطر بیاور بنده ما داود قدرتمند و توانا را».[25]
اما علم، با علم و قدرت، با قدرت تفاوت دارد. همچنین الله متعال، خودش را به مشیت و خواستن توصیف نموده و بندگانش را هم به صفت مشیت وصف کرده است. چنانکه میفرماید: «برای کسانی از شما که بخواهند راستای راه را در پیش بگیرند و حال آنکه نمیتوانید بخواهید جز چیزهایی را که پروردگار جهانیان بخواهد».[26]
و میفرماید: «این، اندرز و یادآوری است؛ پس هر کس که بخواهد، (می تواند با استفاده از آن) راهی بهسوی پروردگارش برگزیند و شما نمیتوانید بخواهید مگر اینکه الله بخواهد؛ بیگمان الله، بس آگاه و فرزانه است».[27]
و همچنین خودش را به صفت اراده توصیف نموده و بندگانش را هم بدین صفت، وصف کرده است؛ چنانکه میفرماید: «متاع ناپایدار دنیا را میخواهید در صورتی که الله، سرای آخرت را (برای شما) میخواهد و الله عزیز و حکیم است».[28]
و خودش را به محبت توصیف نموده و بنده را هم به محبت وصف کرده است؛ همانطور که میفرماید: «پس الله، گروهی را خواهد آورد که دوست میدارد ایشان را و آنان نیز، او را دوست میدارند».[29]
و میفرماید: «بگو: اگر الله را دوست میدارید، پس از من پیروی کنید تا الله، شما را دوست بدارد».[30]
همچنین الله متعال، خودش را به رضایت و خشنودی توصیف کرده و این صفت را برای بندهاش هم ذکر نموده و فرموده است: «الله از ایشان خشنود شد و ایشان، از الله خشنود شدند».[31]
روشن است که مشیت الله متعال، مانند مشیت بنده نیست و اراده و محبت او مانند اراده و محبت بنده نمیباشد؛ همانطور که رضامندی و خشنودی او همانند رضامندی و خشنودی بنده نیست.
الله متعال، خودش را توصیف نموده که او، بر کافران خشمگین میشود و کافران را نیز به خشم توصیف کرده است؛ چنانکه میفرماید: «بر کافران بانگ زده میشود که قطعاً الله بیش از اینکه خودتان بر خویشتن خشمگین هستید، بر شما خشمگین است؛ چراکه به سوی ایمان آوردن فرا خوانده میشدید و راه کفر را در پیش میگرفتید».[32]
و خشم الله عزوجل، مانند خشمگین شدن آنها نیست.
همچنین الله متعال، خودش را به مکر و چاره اندیشی توصیف نموده و بندگانش را نیز به همین ویژگی، متصف کرده و فرموده است: «و ایشان مکر میورزند و الله هم چاره اندیشی میکند».[33]
و میگوید: «بی گمان آنان مکر میورزند و من نیز چاره اندیشی میکنم».[34]
ولی این مکر با آنان مکر و این کید با آن کید فرق دارد.
الله متعال، خودش را به عمل و انجام کار توصیف نموده و فرموده است: «مگر نمیبینند که برخی از چیزهایی که دست ما آفریده، چارپایانی است که برای انسانها خلق کرده ایم و ایشان، صاحب آنهایند»؟.[35]
بندگانش را هم به عمل کردن توصیف نموده است؛ چنانکه میفرماید: «سزایی در برابر کارهایی که انجام میدهند».[36]
عمل با عمل فرق دارد.
الله متعال، خودش را به صدا زدن و نجوا کردن توصیف کرده و فرموده است: «ما، او (موسی) را از طرف راست کوه طور، صدا زدیم و او را نزدیک کردیم و با او نجوا نمودیم».[37]
و نیز فرموده است: «روزی که الله، ایشان را صدا میزند».[38]
و میفرماید: «و پروردگارشان، صدایشان زد».[39] الله متعال، بندگانش را نیز به صدا زدن و نجوا کردن توصیف کرده و فرموده است: «بی گمان کسانی که تو را از بیرون اتاقها فریاد میزنند، اغلب ایشان نمیفهمند».[40]
و میفرماید: «ای مومنان! هرگاه خواستید با پیغمبر نجوا و رازگویی کنید».[41]
و میفرماید: «ای مؤمنان! هنگامی که به نجوا پرداختید، برای انجام گناه و دشمنی و نافرمانی از پیغمبر به نجوا نپردازید».[42]
اما صدا زدن الله متعال و نجوای او، با صدا زدن و نجوای بنده فرق میکند.
الله متعال، خودش را به سخن گفتن توصیف کرده و فرموده است: «الله، با موسی سخن گفت».[43]
و میفرماید: «هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت».[44]
و میفرماید: «این پیغمبران بعضی از ایشان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ الله، با برخی از آنان سخن گفت».[45]
و بندهاش را نیز به سخن گفتن توصیف کرده است: «پادشاه گفت: او را نزد من بیاورید تا وی را خاص خود کنم؛ وقتی که با او صحبت نمود، گفت: از امروز تو در نزد ما بزرگوار و مورد اطمینان هستی».[46]
قطعاً سخن گفتن بنده، مانند سخن گفتن الله تعالی نیست.
همچنین الله متعال، خودش را به باخبر کردن و آگاه نمودن توصیف نموده و برخی از بندگان را نیز به این ویژگی ، متصف کرده است؛ چنانچه میفرماید: «خاطرنشان کن وقتی را که پیغمبر، با یکی از همسرانش رازی را درمیان نهاد و او، آن راز را خبر داد و الله، پیغمبر را از این (افشای سرّ) آگاه ساخت. پیغمبر برخی از آن را بازگو کرد و از برخی دیگر خودداری نمود. هنگامی که همسرش را از آن مطلع کرد، او گفت: چه کسی، تو را از این آگاه کرده است؟ پیغمبر گفت: الله بس دانا و آگاه، مرا باخبر کرده است».[47]
بدون تردید آگاه کردن و اطلاع رسانی الله عزوجل با آگاه کردن و خبر دادن بنده فرق میکند.
الله متعال، خودش را به تعلیم و یاد دادن توصیف نموده و این صفت را برای بندگانش نیز ذکر کرده و فرموده است: «الله مهربان، قرآن را یاد داد. انسان را بیافرید. به او بیان آموخت».[48]
و فرموده است: «و شما به آنها میآموزید از آنچه الله به شما آموخته است».[49]
و میفرماید: «یقینا الله بر مؤمنان منت نهاد و تفضل کرد بدانگاه که درمیانشان پیغمبری از جنس خودشان برانگیخت که بر آنان آیات او را میخواند و ایشان را پاکیزه میداشت و بدیشان کتاب و فرزانگی میآموخت و آنان پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».[50]
شکی نیست که تعلیم الله با تعلیم و یاد دادن بنده فرق میکند. همچنین الله متعال، خودش را به خشم توصیف نموده و فرموده است: «الله بر ایشان خشمگین میگردد و آنان را نفرین میکند».[51]
و بندهاش را نیز به خشم و غضب توصیف کرده است: «هنگامی که موسی، خشمگین و اندوهناک، نزد قوم خود بازگشت».[52]
اما خشم و غضب الله، مانند خشم بنده نیست.
الله متعال، در هفت جای([53]) قرآن، خودش را بدین صفت، توصیف نموده که او بر بالای عرش است.
همینطور برخی از بندگان را به استوا و قرار گرفتن بر بالای چیزی توصیف کرده است؛ مانند اینکه میفرماید: «تا اینکه بر پشت آنها قرار بگیرید».[54]
و میفرماید: «هنگامی که تو و همراهانت بر کشتی استقرار یافتید».[55]
و میفرماید: «و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت».[56]
شکی نیست که اِستوای الهی با استوا (قرار گرفتن) بندگان فرق میکند.
الله متعال، خودش را به گشاده دستی توصیف کرده و فرموده است: «یهودیان گفتند: دست الله به غل و زنجیر بسته است؛ دستهایشان بسته باد! و به سبب آنچه میگویند نفرینشان باد! بلکه دو دست الله، باز است هرگونه که بخواهد، میبخشد».[57]
همچنین الله متعال برخی از بندگانش را به گشودن دست توصیف کرده و فرموده است: «دست خود را بر گردن خویش بسته مدار و آن را فوق العاده گشاده مساز».[58]
شکی نیست که این دست و آن دست و این گشاده دستی با آن گشاده دستی، یکی نمیباشد.
از این نمونهها، در آیات قرآن، زیاد آمده است. پس باید آنچه را که الله متعال برای خودش ثابت نموده، بپذیریم و نباید الله متعال را همسان و مشابه آفریدههایش بدانیم. پس هرکس، بگوید: الله تعالی، علم و قدرت و رحمت ندارد و کلام ندارد، دوست نمیدارد، نمیپسندد، صدا و نجوا ننموده و بر بالای عرش نیست، چنین فردی منکر صفات الله است و گویا الله متعال را با جمادات و با چیزهایی که وجود ندارند، مشابه و همانند دانسته است. همچنین هر کس بگوید: الله عزوجل، علم و دانشی همانند علم و دانش من دارد و یا بگوید: الله متعال، توانایی و قدرتی مانند توانایی و قدرت من دارد، و یا بگوید: دوستی او، مانند محبت من و خشنودی او همانند خشنودی من میباشد و دو دست دارد مانند دستهای من و یا استوا و بر بالای عرش بودن او مانند استوا و بالا بودن من بر چیزی هست، چنین شخصی، الله متعال را به موجودات زنده تشبیه داده است. در صورتی که باید صفات الله را برای الله، بدون تشبیه الله عزوجل به چیزی و بدون انکار صفات، ثابت دانست([59]).
امام ابن قیم رحمه الله میگوید: چنین اسماء و صفاتی، به سه صورت مورد ملاحظه قرار میگیرند:
صورت اول: در نظر گرفتن آن اسم و صفت با قطع نظر از اینکه به پروردگار یا بنده مقید شود.
صورت دوم: به پروردگار نسبت داده شود و مختص او قرار گیرد.
صورت سوم: به بنده نسبت داده شود و به بنده مقید گردد.
پس آنچه از لوازم ذات اسم و حقیقت آنست، برای پروردگار و بنده ثابت میشود؛ اما آنچه در حق پروردگار ثابت میشود، به همان گونه ایست که شایسته و سزاوار کمال او میباشد و برای بنده به همان صورت ثابت میگردد که شایسته اوست. مانند اسم سمیع (شنوا) که از لوازم این اسم، شنیدن و درک شنیدنیهاست و بصیر که دیدن دیدنیها، از لوازم آن میباشد؛ شرط صحت اطلاق علیم (دانا) و قدیر (توانا) و سایر اسمها، این است که معانی و حقایق این اسماء در کسی که به آن وصف میگردد، یافت شود؛ پس مفهومی که این نامها در بر دارند، اثبات آن برای پروردگار به هیچ وجه ممنوعیتی ندارد؛ بلکه این مفهوم برای الله تعالی به صورتی ثابت میگردد که همگونی و مشابهتی با مخلوق ندارد. لذا هرکس، این نامها را به خاطر اینکه بر مخلوق اطلاق میشوند، از الله متعال نفی کند، درباره اسمای الهی به انحراف رفته و صفات کمال او را انکار کرده است. همچنین هرکس، اینها را به صورتی برای الله متعال ثابت نماید که صفت او را مانند صفت مخلوق قرار دهد، او الله متعال را به مخلوقاتش تشبیه کرده و هر کس، الله تعالی را به آفریدههایش تشبیه نماید، کفر ورزیده است. بدون تردید هر کس، این صفات را بگونهای برای الله تعالی ثابت نماید که او را مانند مخلوق قرار ندهد و بلکه بگوید: او، دارای چنین صفاتی است، اما آنگونه که شایسته شکوه و عظمت اوست، به راستی که چنین فردی، از لوث تشبیه و انکار صفات پاک گردیده و این، راه و روش اهل سنت است.
باید الله عزوجل را از شرایط و لوازمی که در صحت نسبت دادن یک صفت به بنده، ضروری است، پاک و بدور دانست؛ به طور مثال: حیات و زندگانی از صفات بنده میباشد؛ با این شرط و لازمه که خوابیدن و نیاز به غذا و امثال آن از لوازم حیات بنده است؛ اما هرگاه حیات، به الله متعال نسبت داده شود، چنین لوازمی را نباید تصور کرد. همچنین اراده بنده این را میطلبد که او برای به دست آوردن آنچه به سود اوست، حرکت کند و از آنچه به زیان او میباشد، دوری نماید. اما اراده الله عزوجل با اراده بنده فرق میکند و همچنین بالا بودن بنده به وجود چیزی نیاز دارد که بنده بر بالای آن قرار بگیرد. اما باید الله متعال را از همه این نیازمندیها پاک دانست.
ویژگیهای وصفی الله تعالی، به هیچ صورت در صفت مخلوق وجود ندارد؛ مانند علم الله متعال که قدیم است و تمام چیزها را در بردارد و همچنین قدرت و اراده الله متعال، ویژگیهایی دارند که اثبات آن برای مخلوق امکان پذیر نیست. پس هرگاه این قاعده را خوب بیاموزی و درک نمایی، از دو آفت انکار صفات و تشبیه آن با صفات مخلوق که اساس بلای متکلمین است، نجات مییابی و اسماء و صفات الهی را به صورت حقیقی برای الله تعالی اثبات میکنی. از اینرو در این مطلب بیندیش و آن را در این مورد مرجع خود قرار بده([60]).
ابن قیم رحمه الله گفته است: اهل نظر، در نامهایی که هم بر الله و هم بر بنده اطلاق میشوند، مانند حی (زنده)، سمیع (شنوا)، بصیر (بینا)، علیم (دانا)، قدیر (توانا) و ملک (فرمانروا) و امثال آن اختلاف کردهاند؛ گروهی از متکلمین گفتهاند: این اسماء، در مورد الله متعال حقیقت هستند و در مورد بنده به صورت مجازی استفاده میشود. و این، گفته افراطیهای جهمیه است که فاسدترین و زشتترین دیدگاه میباشد.
قول دوم برعکس این قول است که گفتهاند: این کلمات در مورد پروردگار به صورت مجازی گفته میشوند و بر بنده به صورت حقیقی اطلاق میگردند و این، گفته ابوعباس ناشی است.
سوم اینکه این، کلمات هم در مورد پروردگار و هم در مورد بنده به صورت حقیقی گفته میشوند و این، دیدگاه اهل سنت و راه درست است.
باید دانست اینکه حقیقت و مفهموم کلمهای که بر الله تعالی اطلاق میشود، با حقیقت و مفهوم آن به هنگام اطلاقش بر بنده فرق مینماید، دال بر این نیست که بگوییم در مورد یکی به صورت حقیقی گفته میشود و در مورد دیگری به صورت مجازی؛ بلکه الله تعالی، این صفت را آنگونه داراست که شایسته شکوه و بزرگی اوست و بنده نیز بگونهای که مناسب اوست، دارای این صفت میباشد([61]).
منبع: برگرفته از کتاب: شرح اسمای حسنی در پرتو قرآن و سنت، مؤلف: د. سعید بن علی بن وهف قحطانی، مترجم: محمد گل گمشادزهی.
[1] - ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُ﴾ [البقرة: 255]
[2] - ﴿یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ﴾ [الروم: 19]
[3] - ﴿وَبَشَّرُوهُ بِغُلَٰمٍ عَلِیمٖ﴾ [الذاریات: 28]
[4] - ﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ١٠١﴾ [الصافات: 101]
[5] - ﴿إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ سَمِیعَۢا بَصِیرٗا﴾ [النساء: 58]
[6] - ﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِیهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِیعَۢا بَصِیرًا٢﴾ [الإنسان: 2]
[7] - ﴿إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ﴾ [البقرة: 143]
[8] - ﴿لَقَدۡ جَآءَکُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ عَزِیزٌ عَلَیۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِیصٌ عَلَیۡکُم بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ رَءُوفٞ رَّحِیمٞ١٢٨﴾ [التوبة: 128]
[9] - ﴿ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ﴾ [الحشر: 23]
[10] - ﴿وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٞ یَأۡخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصۡبٗا﴾ [الکهف: 79]
[11] -﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِ﴾ [یوسف: 50]
[12] - ﴿أَفَمَن کَانَ مُؤۡمِنٗا کَمَن کَانَ فَاسِقٗاۚ لَّا یَسۡتَوُۥنَ١٨﴾ [السجدة: 18]
[13] - ﴿ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُ﴾ [الحشر: 23]
[14] - ﴿قَالَتِ ٱمۡرَأَتُ ٱلۡعَزِیزِ﴾ [یوسف: 51]
[15] - ﴿کَذَٰلِکَ یَطۡبَعُ ٱللَّهُ عَلَیٰ کُلِّ قَلۡبِ مُتَکَبِّرٖ جَبَّارٖ﴾ [غافر: 35]
[16] - ﴿وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیۡءٖ مِّنۡ عِلۡمِهِ﴾ [البقرة: 255]
[17] - ﴿أَنزَلَهُۥ بِعِلۡمِهِ﴾ [النساء: 166]
[18] - ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِینُ٥٨﴾ [الذاریات: 58]
[19] - ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِی خَلَقَهُمۡ هُوَ أَشَدُّ مِنۡهُمۡ قُوَّةٗ﴾ [فصلت: 15]
[20] - ﴿وَمَآ أُوتِیتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِیلٗا﴾ [الإسراء: 85]
[21] - ﴿وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ﴾ [یوسف: 76]
[22] - ﴿فَرِحُواْ بِمَا عِندَهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ﴾ [غافر: 83]
[23] - ﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن ضَعۡفٖ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ ضَعۡفٖ قُوَّةٗ ثُمَّ جَعَلَ مِنۢ بَعۡدِ قُوَّةٖ ضَعۡفٗا وَشَیۡبَةٗۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡقَدِیرُ٥٤﴾ [الروم: 54]
[24] - ﴿وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَی قُوَّتِکُمْ﴾ [هود: 52]
[25] - ﴿وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَیۡدِ﴾ [ص: 17]
[26] - ﴿لِمَنْ شَاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقِیمَ٢٨ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ٢٩﴾ [التکویر: 28-29]
[27] - ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡکِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَیٰ رَبِّهِۦ سَبِیلٗا٢٩ وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن یَشَآءَ ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمٗا٣٠﴾ [الإنسان: 29-30]
[28] - ﴿تُرِیدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡیَا وَٱللَّهُ یُرِیدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ وَٱللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٞ﴾ [الأنفال: 67]
[29] - ﴿فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُ﴾ [المائدة: 54]
[30] - ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ﴾ [آل عمران: 31]
[31] - ﴿رَّضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ [المائدة: 119]
[32] - ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُنَادَوۡنَ لَمَقۡتُ ٱللَّهِ أَکۡبَرُ مِن مَّقۡتِکُمۡ أَنفُسَکُمۡ إِذۡ تُدۡعَوۡنَ إِلَی ٱلۡإِیمَٰنِ فَتَکۡفُرُونَ١٠﴾ [غافر: 10]
[33] - ﴿وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ﴾ [الأنفال: 30]
[34] - ﴿إِنَّهُمۡ یَکِیدُونَ کَیۡدٗا١٥ وَأَکِیدُ کَیۡدٗا١٦﴾ [الطارق: 15-16]
[35] - ﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَیۡدِینَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِکُونَ٧١﴾ [یس: 71]
[36] - ﴿جَزَآءَۢ بِمَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ﴾ [السجدة: 17]
[37] - ﴿وَنَٰدَیۡنَٰهُ مِن جَانِبِ ٱلطُّورِ ٱلۡأَیۡمَنِ وَقَرَّبۡنَٰهُ نَجِیّٗا٥٢﴾ [مریم: 52]
[38] - ﴿وَیَوۡمَ یُنَادِیهِمۡ﴾ [القصص: 62]
[39] - ﴿وَنَادَیٰهُمَا رَبُّهُمَآ﴾ [الأعراف: 22]
[40] - ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَآءِ ٱلۡحُجُرَٰتِ أَکۡثَرُهُمۡ لَا یَعۡقِلُونَ٤﴾ [الحجرات: 4]
[41] - ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نَٰجَیۡتُمُ ٱلرَّسُولَ﴾ [المجادلة: 12]
[42] - ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا تَنَٰجَیۡتُمۡ فَلَا تَتَنَٰجَوۡاْ بِٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ وَمَعۡصِیَتِ ٱلرَّسُولِ﴾ [المجادلة: 9]
[43] - ﴿وَکَلَّمَ ٱللَّهُ مُوسَیٰ تَکۡلِیمٗا﴾ [النساء: 164]
[44] - ﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَیٰ لِمِیقَٰتِنَا وَکَلَّمَهُۥ رَبُّهُ﴾ [الأعراف: 143]
[45] - ﴿تِلۡکَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَیٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن کَلَّمَ ٱللَّهُ﴾ [البقرة: 253]
[46] - ﴿وَقَالَ ٱلۡمَلِکُ ٱئۡتُونِی بِهِۦٓ أَسۡتَخۡلِصۡهُ لِنَفۡسِیۖ فَلَمَّا کَلَّمَهُۥ قَالَ إِنَّکَ ٱلۡیَوۡمَ لَدَیۡنَا مَکِینٌ أَمِینٞ٥٤﴾ [یوسف: 54]
[47] - ﴿وَإِذۡ أَسَرَّ ٱلنَّبِیُّ إِلَیٰ بَعۡضِ أَزۡوَٰجِهِۦ حَدِیثٗا فَلَمَّا نَبَّأَتۡ بِهِۦ وَأَظۡهَرَهُ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ عَرَّفَ بَعۡضَهُۥ وَأَعۡرَضَ عَنۢ بَعۡضٖۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِۦ قَالَتۡ مَنۡ أَنۢبَأَکَ هَٰذَاۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ ٱلۡعَلِیمُ ٱلۡخَبِیرُ٣﴾ [التحریم: 3]
[48] - ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ١ عَلَّمَ ٱلۡقُرۡءَانَ٢ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ٣ عَلَّمَهُ ٱلۡبَیَانَ٤﴾ [الرحمن: 1-4]
[49] - ﴿تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ ٱللَّهُ﴾ [المائدة: 4]
[50] - ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَی ٱلۡمُؤۡمِنِینَ إِذۡ بَعَثَ فِیهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ یَتۡلُواْ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتِهِۦ وَیُزَکِّیهِمۡ وَیُعَلِّمُهُمُ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ﴾ [آل عمران: 164]
[51] - ﴿وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِمۡ وَلَعَنَهُمۡ﴾ [الفتح: 6]
[53]- این هفت آیه، عبارتند از: ﴿الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی٥﴾ [طه: 5]؛ ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [الأعراف: 54].؛ ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [یونس: 3]. ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [الرعد: 2]. ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [الفرقان: 59]. ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [السجدة: 4]. ﴿ثُمَّ اسْتَوَی عَلَی الْعَرْشِ﴾ [الرعد: 2]
[54] - ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَیٰ ظُهُورِهِ﴾ [الزخرف: 13]
[55] - ﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَی ٱلۡفُلۡکِ﴾ [المؤمنون: 28]
[56] - ﴿وَٱسۡتَوَتۡ عَلَی ٱلۡجُودِیِّ﴾ [هود: 44]
[57] - ﴿وَقَالَتِ ٱلۡیَهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغۡلُولَةٌۚ غُلَّتۡ أَیۡدِیهِمۡ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْۘ بَلۡ یَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیۡفَ یَشَآءُ﴾ [المائدة: 64]
[58] - ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَیٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ﴾ [الإسراء: 29]
[59]- التدمریة شیخ الاسلام ابن تیمیۀ ص21- ص30.
[60]- بدائع الفوائد ابن قیم 1/165-166 با اندکی تصرف؛ نگا: «مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة و المعطلة» از ابن قیم 2/37؛ وی می گوید: کلماتی که در حق خالق و مخلوق استفاده می شوند، سه صورت دارند: یکی اینکه به الله نسبت داده شوند؛ مانند شنیدن و دیدن الله و چهره و دستهای الله و بالا بودن او بر عرش و نزول او و قدرت و حیات او. دوم اینکه به مخلوق نسبت داده شوند؛ مانند دست انسان و چهره او و بالا قرار گرفتن او. سوم: اینکه به هیچیک نسبت داده نشوند و به صورت مطلق بیان گردند. سپس ابن قیم این مطالب را بسیار زیبا شرح داده است. نگا: مختصرالصواعق 2/37.
[61]- بدائع الفوائد با اندکی تصرف 1/164
منبع: نوار اسلام