اگر الله عزوجل و رسولش صلی الله علیه و سلم تو را دوست بدارند، حسین نیز تو را دوست خواهد داشت
اگر الله متعال و رسولش تو را دوست داشته باشند، شک نکن که محبوب حسین نیز هستی و حسین هم تو را دوست دارد، اما اگر محبوب آنان نباشی، محبوب حسین نیز نخواهی بود.
خود می دانی که محبت و نیز دشمنی و نارضایتی حسین تنها بخاطر الله تعالی بوده است، در نتیجه مهم این است که برای جلب رضایت الله تعالی بکوشیم، تا اینکه الله متعال ما را دوست بدارد؛ و زمانی که به این هدف برسیم، رستگار می گردیم و همراه با حسین و رستگاران خواهیم بود.
تنها وسیله ی رسیدن به محبت الله عزوجل، پیروی از دستورات رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد؛ دلیل آن کلام صریح الله متعال است که می فرماید: ﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِیمٞ﴾[1]، یعنی: «بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد. و الله آمرزنده ی مهربان است».
محبت حسین امر بسیار خوب و نیکویی است، زیرا موجب نزدیکی به الله تعالی و رسولش می شود، اما در محبت او به حدی مبالغه نمی کنیم که دچار غلوی شویم که نارضایتی پروردگارمان را به دنبال دارد؛ آیا کسانی که بخاطر حسین بر سر و روی خود می زنند و خونشان را می ریزند، نمی ترسند با این کار مرتکب امری شوند که نارضایتی الله متعال را به دنبال دارد و به این ترتیب خالقشان بر ایشان خشم گیرد؛ پروردگاری که در اصل باید بیش از تمام مخلوقات رضایت و محبت او را جلب نماید.
ابوالانبیاء ابراهیم علیه السلام چنان محبت الله تعالی در قلبش جای گرفته بود که الله عزوجل او را به عنوان خلیل خود برگزید؛ مقام خلیلیت که بالاترین درجه ی محبت است؛ الله تعالی می فرماید: ﴿وَٱتَّخَذَ ٱللَّهُ إِبۡرَٰهِیمَ خَلِیلٗا﴾[2]. «الله ابراهیم را خلیل خود گرفت».
اما چرا الله متعال پیامبر و خلیل خود ابراهیم را به ذبح فرزندش اسماعیل دستور داد؟ برخی از مفسرین می گویند: زمانی که الله متعال پس از مدت زمانی طولانی و بالا رفتن سن و سال ابراهیم، اسماعیل را به او عطا کرد، اسماعیل در قلب پدرش جایگاه ویژهای به خود اختصاص داد و آن محبتی فطری بود که در آن غلو و افراط نیست؛ پس الله تعالی اینگونه خواست قلب ابراهیم را مورد امتحان قرار دهد که در نتیجه او و فرزندش هر دو با کمال صداقت و ایمان از این امتحان سربلند بیرون آمدند.
وقتی ابراهیم فرمان یافت که اسماعیل را قربانی کند، پیرمردی کهنسال بود و همسری نازا داشت و اسماعیل جوانی مطیع الله تعالی و فرمانبر والدینش بود، بلکه نبی و رسول بود؛ علی رغم همه ی اینها، ابراهیم عزمش را برای ذبح فرزندش جزم کرد تا فرمان الله تعالی را اطاعت کرده باشد؛ پس او را بر زمین خواباند و تلاش کرد که او را ذبح نماید: ﴿فَلَمَّآ أَسۡلَمَا وَتَلَّهُۥ لِلۡجَبِینِ)[3]، یعنی: «هنگامی که (پدر و پسر) هردو گردن نهادند و (ابراهیم) فرزندش را به طرف روی، بر زمین خواباند». یعنی شروع به بریدن سر فرزندش و میوهی دلش اسماعیل کرد، اما چاقو به اراده ی الله تعالی نبرید، پروردگاری که می فرماید: ﴿إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡبَلَٰٓؤُاْ ٱلۡمُبِینُ* وَفَدَیۡنَٰهُ بِذِبۡحٍ عَظِیمٖ﴾[4]، یعنی: «بی گمان این آزمونی آشکار است و ما قربانی بزرگ و ارزشمندی را بلاگردان او گرداندیم».
این داستان پدر پیامبران ابراهیم علیه السلام تبدیل به سنتی گشت که مسلمانان هر ساله در عید قربان به تأسی از ایشان حیوانی را قربانی می کنند و این عمل عبادتی خالص برای الله متعال است؛ این داستان مسائل بسیاری را برای ما تداعی می کند، از جمله اینکه وقتی می خواهیم قربانی خود را سر بِبُریم، در محبت ابراهیم نسبت به پروردگارش خود را آراسته به اخلاق او می کنیم، گویا می گوییم: یا الله، تو را بیش از هرچیز و کسی دوست داریم و محبت ما نسبت به تو بالاتر از هر محبتی است که نسبت به کسی جز تو داریم. محبتی بیش از محبت و دوست داشتن خودمان، پدر و مادرمان، فرزندانمان و تمامی مخلوقاتت؛ ما جان خود و جان تمامی آنانی را که دوست داریم، فدای محبت و رضایت تو می کنیم.
ای شیعیان این مسأله بسیار مهم است که محبت انسان یا چیز دیگری در دلهای شما جای گرفته است و مکانی را اشغال نموده که تنها لایق پروردگار است و به حدی می رسد که بیش از پروردگارمان، او را یاد می کنید و جانتان را فدای او می کنید، این درحالی است که حتی یک قطره خون هم فدای پروردگار و رازق و خالق خود نکردهاید؛ چنانکه جاهلان شیعه – الله آنها را هدایت کند – بخاطر حسین خون خود را می ریزند.
الله متعال در یکی از آیات قرآن برای ما بیان می کند که برخی از مردم الله را دوست دارند، اما شریکانی برای او قائل می باشند؛ خشم و غضب الله متعال متوجه این افراد می شود و آنها را از رحمت خود دور می کند و ایشان را از جمله دوزخیانی می گرداند که به رغم محبتشان نسبت به الله تعالی از آن خارج نخواهند شد؛ دلیل آن این قول الله متعال است: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا یُحِبُّونَهُمۡ کَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِۗ﴾ «و دسته ای از مردم هستند که همتایانی برای الله می گیرند و آنها را مانند الله دوست می دارند و آنانکه ایمان دارند الله را بیشتر و سخت تر دوست دارند.» تا آنجا که می فرماید: ﴿کَذَٰلِکَ یُرِیهِمُ ٱللَّهُ أَعۡمَٰلَهُمۡ حَسَرَٰتٍ عَلَیۡهِمۡۖ وَمَا هُم بِخَٰرِجِینَ مِنَ ٱلنَّارِ﴾[5]، یعنی: «این چنین الله کردارهایشان را به گونه ای حسرت زا به ایشان نشان می دهد و آنان بیرون روندگانِ از آتش نیستند».
در نتیجه، محبت آنها با الله تعالی هیچ سودی برای ایشان به دنبال ندارد، زیرا میان محبت الله متعال و محبت با همتایانی که برای او قرار دادند، مساوات برقرار نمودند و تفاوتی قائل نشدند. حال وضع کسی که قلب او بیش از الله تعالی به شخص دیگری وابسته است، چطور خواهد بود؟!
محبت با الله بر هر چیزی مقدم است؛ الله تعالی اینگونه اشخاص را (که محبت آنها با الله برتر از هر چیزی است)، چنین ستوده است: ﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ یُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ کَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِیرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِیمَٰنَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُۖ وَیُدۡخِلُهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَاۚ رَضِیَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ أُوْلَٰٓئِکَ حِزۡبُ ٱللَّهِۚ أَلَآ إِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾[6]، یعنی: «گروهی را که به الله و روز قیامت ایمان می آورند نخواهی یافت که با کسی دوستی کنند که با الله و پیامبرش مخالفت ورزیده است هرچند پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند. اینانند که (الله) در دلهایشان ایمان را نگاشته است و آنان را به فیضی از سوی خود توان داده است و آنان را به باغ هایی درمیآورد که از زیر (کاخها و درختان) آنها رودبارها روان است و جاودانه در آنجا می مانند. الله از آنان خشنود است و آنان (نیز) از او خشنودند. اینان حزب الله هستند. هان بدانید که حزب الله رستگار است».
بر این اساس است که نزد الله و رسولش، ارزش و مقام بلال بن رباح بیش از ابولهب عموی رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد که سیدی از سادات قریش بود؛ این دین بزرگ الله تعالی است که نسب و اموال و جاه و مقام را مد نظر قرار نمی دهد، بلکه تنها به قلبها می نگرد.
از رسول الله صلی الله علیه وسلم ثابت است که وقتی آیه ی ﴿وَأَنذِرۡ عَشِیرَتَکَ ٱلۡأَقۡرَبِینَ﴾ نازل شد، به میان مردم رفت و ندا داد: «ای قریش، ـ یا خطابی مانند این ـ خود را از عذاب الهی نجات دهید. زیرا من نمی توانم شما را از عذاب الله نجات دهم. ای فرزندان عبد مناف! من نمی توانم نزد الله برای شما کاری بکنم. ای عباس بن عبدالمطلب، من نمی توانم نزد الله برای تو کاری انجام دهم. ای صفیه عمه ی رسول الله، من نمی توانم نزد الله برای تو کاری انجام دهم و ای فاطمه دختر محمد، از مالم هر چه می خواهی طلب کن. ولی من نمی توانم نزد الله برای تو کاری انجام دهم»[7].
این و دیگر موارد، به عظمت الله تعالی و عدل و قسط پروردگار متعال و عظمت اسلام دلالت دارد.
حسین رضی الله عنه تنها بخاطر نسبش به این مقام و درجه نرسید، بلکه پس از فضل الله تعالی، پاکی و صلاح قلب او و پیروی وی از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم او را به این درجه رساند و هیچکس نمی تواند جز این بگوید!!
الله عزوجل کسانی را که بخاطر او یکدیگر را دوست دارند، در کاروان دوستداران خود قرار می دهد؛ زیرا آنها یکدیگر را به سبب تقوا و اطاعت از پروردگارشان دوست دارند و به همین خاطر نیز قلبها و ارواحشان با یکدیگر الفت گرفته است؛ هرچه تقوا و درستکاری انسان مؤمن بیشتر باشد، در میدان محشر، در روز قیامت، به پیامبران و صدیقین و شهدا نزدیکتر خواهد بود؛ دلیل این مطلب را قرآن کریم به وضوح بیان نموده است، آنجا که می فرماید: ﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا﴾[8]، یعنی: «هرکس از الله و فرستاده ی او فرمان بَرَد، آنان با کسانی خواهند بود که الله به ایشان نعمت داده است از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان و ایشان نیکو رفیقانی هستند».
تردیدی نیست که حسین از جمله متبعین است نه از مبتدعین؛ آیا با این وجود، الله عزوجل مبتدعین و فاسدین و مفسدین را در زمره ی وی حشر می نماید؟ طبعا پاسخ منفی می باشد. زیرا چنین معادلاتی در میزان قسط و عدل الله تعالی جایی ندارد.
تقوای الهی تنها راه دیدار دوستان در میدان محشر و در بهشت است، به اذن الله تعالی. منصفانه نیست که انسان پیوسته برای حسین بگرید، اما بر خود نگرید که نمی داند بازگشت و جایگاه او در روز قیامت، روز هراس بزرگ، کجا خواهد بود.
آیا آن زمان که الله متعال بهشتیان را وارد بهشت و دوزخیان را وارد آتش می کند، حسین که در درجات عالی بهشت است، بر کسانی که تظاهر به محبت او می کنند و برایش می گریستند، اما کتاب الله تعالی را ترک کردند و در ارتکاب گناه و نافرمانی جری بودند، خواهد گریست؟
خیر، حسین هرگز بر چنین افرادی نمی گرید، زیرا حسین آنها را دوست ندارد؛ همچنین در بهشت گریه وجود ندارد، بلکه بهشتیان به نعمتهای الله تعالی شادمانند و ترس و اندوهی بر آنها نیست.
واحسرتا بر کسی که در روز قیامت گرفتار چنین حسرتهایی گردد و خود و خانوادهاش زیانمند شوند و همراه با هلاک شوندگان هلاک شود، درحالی که در دنیا گمان می کرده عملی درست و نیکو انجام می دهد.
آیا آنچه گذشت، دربردارنده حقایقی نبود تا آنها را بخاطر تعصب یا حمایت از مفاهیم نادرستی که فرزندان از پدران خود به ارث می برند، انکار و یا فراموش نکنیم؟
منبع: کتاب: آیا در روز قیامت دوست دارید در گروه امام حسین باشید؟، تألیف: ابومعاذ / طلال بن معیض بن احمد الحارثی، ترجمه: مجموعه موحدین.
[1] ـ آل عمران: 31.
[2] ـ النساء: 125.
[3] ـ الصافات: 103.
[4] ـ الصافات: 106-107.
[5] ـ البقرة: 165-167.
[6] ـ المجادلة: 22.
[7]- بخاری، شماره: 2753؛ مسلم، شماره: 206: «یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ ـ أَوْ کَلِمَةً نَحْوَهَا ـ اشْتَرُوا أَنْفُسَکُمْ، لا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، یَا بَنِی عَبْدِ مَنَافٍ لا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، یَا عَبَّاسُ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا أُغْنِی عَنْکَ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، وَیَا صَفِیَّةُ عَمَّةَ رَسُولِ اللَّهِ لا أُغْنِی عَنْکِ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا، وَیَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَلِینِی مَا شِئْتِ مِنْ مَالِی لا أُغْنِی عَنْکِ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا».
[8] ـ النساء: 69.
منبع: منبع: کتاب: آیا در روز قیامت دوست دارید در گروه امام حسین باشید؟، تألیف: ابومعاذ / طلال بن معیض بن احمد الحارثی، ترجمه: مجموعه موحدین.