اُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللهُ فَبِهُدَئُهمُ اقْتَدِه ( انعام / 90 )
یعنی : اینان ( پیامبران )کسانی هستند که خداوند(آنان را ) هدایت کرده است پس به شیوه آنان اقتدا کن .
یعنی:در دین خدا فقط رسولان او حجّت و سر مشق مردم هستند. (دیگر مؤمنان ممکن است سرمشق قرار بگیرند امّا حجّت نیستند)
این است که هیچ مذهبی ای امروز جرأت ندارد از آقا بپرسد :
آیا روح این امام یا امامزاده در این محل هست ، اگرهست چه امکاناتی در اختیار دارد؟
آیا اگر من اعتقادی به تأثیر روح او نداشته باشم از دین خارج شده ام ؟
اگرمن اعتقاد به مؤثر بودن روح آن امامزاده در همه شئون زندگی داشته باشم ، کتاب خدا ، علم طبیعی ، و عقل و تجربه آن راتائید می کند !؟
ای پدر:انسان مذهبی امروز نمی داند که هر موجودی که در هر محیطی زندگی می کند ، تحت تأثیر قوانین و سنت های همان محیط هستند :
اگر ائمه در این عالم هستند ،پس در دنیای دیگر نیستند و چون در این دنیا هستند ،پس تابع قوانین این عالم هستند ،
تـنفس می کنند مـثل همه ،
غـذا می خورند مثل هـمه ،
می خوابند ، مثل همه ،
از آنجا که چنین شناختی را به پیروان نمی دهند شرک در میانشان توحید تلقی می شود ، بهمین جهت به مخلوق محتاجِ،متغیرِ، هلاک پذیر و با علمی بسیار محدود ، صفات خدایی می دهند،اوصفات انسانی ازنوع خویش را بطور صحیح نمی شناسد ، هم می گوید ” یا الله “ هم می گوید ” یا علی “ ، خدا همه جا هست ، علی هم ، همه جا حاضر است ، روح امام هم بر همه کائنات احاطه دارد ، در حالیکه دین می گوید :
اِنَّهُ بِکُلِّ شَیءِ مُحِیط ( فصلت / 54 ) = خداست که بر همه اشیاء احاطه دارد .
متأسفانه هــمه مذهبی ها یک میراث به همراه دارنـــــــد ، آنهم آرا و عقاید تار عنکبوتی غلاه به نام دین است .
پیوسته چون پدران ره سپرده اند
دین را چون خانه به میراث برده اند
{ خداست که هر چیز را آفریده و به آنها قدر و اندازه ای داده = خَلَقَ کُلَّ شَیءِ فَقَدَّرَهُ تَقدیرا (فرقان / 2 ) }
مذهبی ها به پیروانشان گفتند:
ائمه شما ولایت تکوینی دارنـد ! می توانند خلق کنند !{ چنانکه امام راضا به شیر پرده حیات داد!} در همه جا حاضرند و صدای همه را می شنوند در حالیکه قرآن می فرماید :
اَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَ اْلأمْرُ تَبَارَکَ اللهُ رَبُّ الْعَالَمِین ( اعراف / 54 )
یعنی:آگاه باش که آفرینش و فرماندهی ( امریست اختصاصی ) از آن خداست و مبارک است خداوندی که پروردگار جهانیان است .
و با آنکه خود ائمه به مخالفت با چنین افکاری پرداخته اند امّا مدعیان همواره کاسه داغ تر از آش هستند ، خودِ حضرت علی (ع) می فرماید :
توحیده تمحیذه ان خلقه = باید صفات خالق و مخلوق را از هم جا کنید و این است توحید حقیقی .
شیعه امروز ، بسیار مدعی است که ما پیرو علی هستیم و از آنجا که تصدیق عَمَلی ندارند قرآن در انتقاد از آنان می گوید :
لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُون ( الصف / 3 )
یعنی:(چیزی که خدا را بسیار به خشم می آورد ، اینست که) ادعا می کنید ولی عمل ندارید !
و علی (ع) در نهج البلاغه در دعای سفر خود می فرماید :
خدایا من از رنجهای سفر به تو پناه می برم ، از اینکه به منزل باز گردم و با منظره بدی در خانواده و مال مواجه شوم .
خدایا در سفرها تو (هم) مصاحب من هستی و(هم) در میان خانواده ام و هیچکس غیر از تو این دو صفت را ندارد { یعنی علی(ع)می گویدمن صفات وافعال خالق و مخلوق را می شناسم ، فقط خداست که این دو صفت را با هم جمع دارد }
و به این ترتیب در بینش مذهبی به راحتی می توان صفات اختصاصی خدا را از او گرفته و به ائمه داد . در حالیکه در تصوّر یک مذهبی ، هم خداوند در یک زمان ، در آسمان و زمین حضور دارد و هم ائمه ، امّا خـــود آنحضرت می فرماید من چنین صفتی ندارم ! * [1]
ای پدر : از هـمان ابتدای کـودکی در گوش فـرزندانت زمـزمه کـردای که هـر کاری واسطه می خواهد ، هم در دنیا واسطه باید باشد هم در آخرت .
ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم = بازگشت خلق به سوی شما و حساب انسان ها با شماست { این مطلب در کتاب مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه کبیر ص544 آمده . }
برای یک مذهبی مهم نیست یک نظر و عقیده حتی با پیام خالق در تعارض باشد !
و امّا قرآن در نقطه مخالف عقیده شما می فرماید :
إنَّ إلَینَا إیَابَهُمْ ثُمَّ إنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُم ( الغاشیه / 25 و 26 )
یعنی : بازگشت مردم بسوی ماست و سپس حسابشان نیز بر عهده ماست .
مَا عَلَیکَ مِنْ حِسابِهِم مِّن شَی (انعام / 52 )
یعنی : ای پیامبر حساب مردم به هیچ وجه بر عهده تو نیست .
و سپس بــه پیروان گفتند هـر کس ایـن دعـا را بـر روی کفنش بنویسد ، خداوند حیا می کند که بنده گنه کارش را عذاب کند { این مطلب کتاب مفاتیح در مقدمه دعای جوشن کبیر آمده است}درحقیقت به پیروان تعلیم دادندکه تکامل روح معنی ندارد !
اگر عمل نداشتید راه گریز فراوان است * ـ [2] و باز در ادامه همین دعا یک ولایت تکوینی تقدیم ائمه می کنند که :
بِکُم یُمْسِکُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ اَنْ تَزُولا = به سبب شماست که آسمانها و زمین از ویرانی حفظ شده اند * ـ 69
قرآن در تعارض با این عقیده می فرماید :
اِنَّ اللهَ یُمْسِکُ الْسَّمَواتِ وَ الْاَرضَ اَنْ تَزُولا ( فاطر / 41 )
یعنی : خداوند است که آسمانها و زمین را از ویرانی حفظ می کند .
و بزرگان مذهب همیشه برای پیروان دلیلی توجیهی در آستین دارند و گفتند مگر ائمه ما از ملائکه کمترند ، امور مخفی عالم بر عهده ملائکه است .
نتیجه این می شود که پیروان مذهب هم،خدائی زنده وجاوید دارند و هم ائمه ای زنده وجاوید{ توحیده ، تمحیذه ان خلقه = ( چون صفات خالق و مخلوق را نمی شناسند ) }
هر صفتی که در خالق است در مخلوق نیست و هر چه در مخلوق است در خالق نیست .
در جلد سوم تفسیر ” مجمع البیان “ ص 261 در تفسیر آیه 109 سوره مـــائده می فرماید کسی که مخلوقی را عالِم به غیب بداند از دین خارج شده و شرک در صفات خدا آورده .
جهان هستی خود حکایت ازنیازوفقر می کند چرا که بسوی نابودی می رود ،از آنجا که مذهبی ها در برابر استدلال قرآنی دینداران عاجز ماندند به توجیه متوسّل شدند که : اگر ما علی ، ابوالفضل و ائمه را می خوانیم مقصودمان همان خداست { به عبارت دیــــگر عمل شرک آلود خود را با توجیه ماست مالی می کنند ، یعنی اگر ما بر پشت وسائل نقلیه امان می نویسیم ( بیمه ابوالفضل )، اگر می نویسیم (دست علی به همراهت ) مقصودمان خداست ! } در حالیکه از یکطرف قرآن کریم می فرماید :
یعنی: زمانی که ما بخاطر شما بنی اسرائیل دریا راشکافتیم ( آیا می توان گفت بنی اسرا ئیل در شکافتن دریا موثر بودند ؟) طبعاً نه
فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ اَحَداً ( الجن / 18 )
یعنی : احدی را با خدا نخوانید .
از طرف دیگر می فرماید: اگر هم واقعاً دروغ نمی گوئید و مقصودتان خداست آنرا هم حقّ نداریدبگوئید واین مطلب رادر خلال یک ماجرا گوشزد می کند .
مردم مسلمان و مؤمن در زمان رسول خدا باو می گفتند : ”راعنا “ { ما را رعایت کن ،به سخن ما گوش بده } چون رسول خدا زبان سریانی قوم یهود را نمی دانست لذا یهودیان از این کلمه سوء استفاده می کردند و به پیامبر خدا می گفتند یا محمّد” راعنا “ { این کلمه در زبان سریانی سخن زشتی بود }
سپس خداوند به مسلمانان می گوید :
یا أیُّهَا الَّذِینَ ءَ امَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ اُنظُرْ نَا وَ اسْمَعُوا ( بقره / 104 )
یعنی : ای کسانی که ایمان آورده اید ” به پیامبر نگوئید “ راعنا ، بلگه بگویید توجّه کن و به سخنان و خواسته های ما گوش فرا ده * 70 خداوند به دینداران مؤمن می گوید :این کلمه را نگویید تا از این کلمه سوء استفاده نکنند ، یعنی دستگاه آفرینش حتی بگار گیری یک کلمه غلط را نمی پذیرد ، آنوقت مبلغان مذهبی در ذهن و فکر فرزندان این سرزمین و سرزمینهای اسلامی دیگر ، شبانه روز مفاهیم شرک را تلقین می کنند و سپس ادعا می کنند مقصودمان چیز دیگریست!
* 70 ـ این کلمه گاهی در زبان فارسی هم برای جلب نظر طرف به کار می رود ، نگاه کن ، یعنی به حرف من گوش کن
ای پدر :سرانجام این نوع توجیهات این می شود که اسلام محرک و حیات بخش جایش را بـه مذهب مرده و مسخ شده ای می دهد که نکبت و خواری دنیوی و اخروی را برای مدعیان پوشالی اش به همراه می آورد !
و متأسفانه مرادهای مذهبی جهت نگه داشتن مریدان در کنار خود با کمک و تحریک شیطان باز به توجیه آمدند که ، مگر زندگی بدون واسطه ممکن است ، مگر جبرئیل واسطه فیض الهی نبود و میکائیل واسطه رزق نیست و خداوند هم که خود فرموده :
یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُواْ إلَیهِ الوَسِیلَه (مائده / 35 )
یعنی : ای مؤمنان از نافرمانی خدا بپرهیزید و به سوی او وسیله بجوئید .
گفتندخدا فرموده :{ « وَ ابْتَغُواْ إلَیهِ الوَسِیلَه » وسیله ما هم به سوی خدا ، ارواح ائمه (ع) هستند ، ما به روح آنان متوسّل می شویم .}
در صورتی که خطاب آیه با مؤمنان است و خود ائمه هم جزو مؤمنان بودند و طبعاً ائمه هم مورد خطاب آیه اند و از آنان باید پرسید که خود آن ائمه وسیله اشان چه بود ؟ آن وسیله ای که ، امام و مأموم ، و همه مردم بسویش دعوت شده اند ، همان عبادت است{واژه ” وسیله “ در لغت به معنی منزلت نیز آمده . در این آیه مراد مقام تقرّب است } مقصود از ” وسیله“ افکار و اعمال نیکی است که می تواند روح آدمی را مصفّا کند ، و به مقام قرب الهی نزدیک سازد و از طرفی مگر وسیله جستن به معنی گرفتن است ؟ آیا روح مردگان گرفتنی است ؟ نکته دیگر اینکه در تفسیر آیه فوق باید به سراغ خود قرآن رفت که وسیله را مشخص می کند .
قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّنْ دُونِهِ فَلَا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لَا تَحْوِیلا
( اسراء / 56 )
یعنی:(ای پیامبر) بگو:کسانی را که به جای خدا { معبود یا وسیله } می پندارید ، بخوانید «هرگز» نمی توانند دفع بلا از شما کنند یا آنرا تغییر دهند .
أوْلئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إلَی رَبِّهِمُ الْوَسیلَهَ اَیُّهُمْ أقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَه ( اسراء / 57 )
یعنی : آنهائی را که این « مشرکان » به « نیایش» می خوانند ، « خود آنها » هر کدام به خدا نزدیکترند وسیله « تقرب » می جویند ، « آنانکه »به رحمت خدا امیدوار و از عذابش هراسناکند .
و خداوند تبارک و تعالی خود وسیله بسوی خویش را معیّن فرموده :
- ایمان به خدا
- تقوا
- جهاد در راه خدا
یَا أیُّهَا الَّذِینَ امَنُواْ اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُواْ إلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون (مائده / 35 )
یعنی : ای کسانی که ایمان آوردیداز خداوند پروا بدارید(تقوا) و به سوی او وسیله(تقرّب) بجویید و در راهش جهاد کنید باشد که رستگار شوید .
اینچنین است که نوح پیامبر در زمان حـیات دنیایی اش واسطه بخشش و عفو فرزندش می شود که ناگهان بانگ الهی او را می خواند که چرا سئوال جاهلانه کردی ؟{ در حالی که هر دو زنده بودند} ( هود / 43 )
مرادهای مذهبی باتوجیهات دیگری مریدان را در میدان نگه داشتند و گفتند : خداوند از پیامبرش بعنوان واسطه آمرزش گناه یاد می کند .
{وَ لَوْا أنَّهُمْ إذ ظَّلَمُوا أنفُسَهُمْ جَاؤکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَّحِیما (نساء / 64 )
یعنی : اگر آنان به جای ستمی که « با قانون شکنی ها » در حقّ خود و رسول خدا روا داشتند ، بسوی تو می آمدند ، وازخدای خود آمرزش می خواستند و پیامبرهم برایشان آمرزش می طلبید ، خداوند را آمرزنده و مهربان می یافتند .}
این آیات نشان می دهند که پیامبر خدا مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود و عمل آن مردم در دستگاه آفرینش گناه محسوب شده بود و خداوند مسیر توبه و باز گشت آنان را از طریق دلجوئی از رسولش نشان می دهد .
ای پدر:قوانین الهی همه در جهت خیر و اصلاح بشر است و کسانی که این نوع قوانین را زیرپا می گذارند به خود ستم می کنند.آیات قبل نشان می دهند که رسول خدا (ص) شخصاً صدمه دیده بودند و به او توهین شده بود ، از جهت رعایت حقوق انسانی لازم بود از انسان ستم دیده رفع آزردگی شود و سپس در صدد توبه برآیند و از این رو باید به دو نکته مهم توجه داشت .
1ـ آیه مربوط به زمان رسول خدا است و به منافقین دستور می دهد که بسوی پیامبر خدا بروید { کلمه « جاوک » } به عبارت دیگرآمرزش مربوط به زمان حیات رسول خدا است ،نه پس از مرگ او .
2ـ و اگر پیامبر خدا برای آنان طلب آمرزش کند ، امّا اصل بخشش گناه را به خداوند ارجاع داده ، به همین دلیل می فرماید :
آن زمانی که کارزشتی کنندیابخود ستم روادارند،ذکر خدا کرده ،از گناهشان آمرزش بخواهندچه کسی جزخدا گناهان را می آمرزد(آل عمران/135 ){در این آیه هم فعل آمرزش گناه رااختصاص به خدا می دهد}
و باز به پیروان گفتند :{ فرزندان حضرت یعقوب هم از پدرشان خواستند تا واسطه بخشش از خداوند باشد .
قَالُواْ یَا أبَانَا اسْتَغفِر لَنَا ذُنُوبَنَا إنَّا کُنَّا خَاطِئِین (یوسف/97 )
یعنی : ای پدر ، برای ما (درباره ) گناهانمان (از خداوند)طلب آمرزش کن که ما خطا کار بودیم . }
{آن پیامبر فرمود: من بزودی از خداوند برای شما طلب آمرزش می کنم }
در اینجا ، هم واسطه زنده است ، هم مشخص، به علّت ظلمی که فرزندان در حقّ یعقوب ، پدر خود روا داشتند ، گفتند : ای پدر علاوه بر اینکه ما از تو پوزش می خواهیم ، تقاضا داریم درباره ما در نزد خداوند رحمان دعا کنی تا از خطاهای ما در گذرد و این مشروط به آن بود که خودشان هم بسوی خدا توبه کنند . * 69
و عجیب تر اینکه دستگاه آفرینش با هیچ پیامبری قرابت وخویشی ندارد ، با استدلالی قوی و یکسان در برابر همه مخلوقاتش ، تکلیف قرار می دهد ، بهمین جهت گاهی واسطه را هم می کوبد:
ای پدر:قوم مشرک ”یونس نبی“ چون مطیع پیام الهی شدند و در برابر عذاب الهی تن به توبه سپردند ، نجات یافتند ، امّا پیامبرش که برای فرار از عذاب ، از شهر خارج شده بود گرفتار عذاب شد ،یعنی قومی بدون داشتن واسطه،امام یا امامزاده خالصانه به سوی خدامی روند، باتضرع طلب عفومی کنندوسرانجام به لطف الهی می رسند و عذاب بسوی نبی اشان می رود که صبر و تحمل کافی بخرج نداد و در آن ظلمت ها و تاریکی ها در قعر دریا و در شکم ماهی با تضرع گفت :
فَنَادَی فِی الْظُّلُمَاتِ أن لَّا إلَهَ إلَّا أنْتَ سُبْحَانَکَ إنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِین فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُجِی الْمُؤمِنِین ( انبیاء 87 و 88)
یعنی:درآن ظلمات فریاد بر آورد که معبود (راستینی )جـــــز ذات مقدس و یکتای تونیست،توپاک ومنزه هستی وبراستی من از ستمکارانم . پس (دعایش)را اجابت کردیم وازغم رهایی اش دادیم ومؤمنان رابدینسان نجات می دهیم .
69* ـ نکته مهم این است که در دین اسلام بر خلاف مسیحیت اعتراف به گناه در نزد غیرخدا گناه محسوب می شود :لَّا یُحِبُ اللهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إلَّا مَن ظُلِمَ (نساء/148)
{یعنی استجابت دعا و نجات را اختصاصی می کند}و خلاصه کلام اینکه مشرکان همان رفتاری را که لازمه ارتباط با خدای عالم است با بتهای گوشتی و سنگی و چوبی و فلزی ، امام ،امام زاده،که خودشان ساخته اند دارند و آنان را واسطه قرار می دهند .
بَلِ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا أهْوَائَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ
یعنی :آری آنان که به خود ستم کرده اند که از هوی و هوسهای خود بدون تحقیق علمی ( و عقلی )پیروی کردند .
فَمَنَ یَهْدِی مَنْ اَضَلَّ اللهُ وَ مَالَهُمْ مِّن نَّاصِرِین ( روم / 29 )
یعنی :آنانرا که خدا گمراه کند چه کسی می تواند هدایت کند ، آنان هیچ یارو یاوری نخواهند داشت.
و سپس مجدداً صفات خویش را یاد آوری می کند که :
وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأعْلَی فِی السَّمَواتِ وَ الْاَرْضِ ( روم / 27 )
یعنی : عالی ترین صفات در آسمان ها و زمین از آن خداست .
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد ( اخلاص / 1 ) = بگو خدا یکتای یگانه است .
هُوَ الْأوَّلُ وَ الْآخِر ( احدید / 3 ) =ازلی و ابدی است .
وَ إلَهُکُمْ إلَهٌ وَاحِد ( بقره / 163 ) = خدای شما ، خدای یگانه است .
کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانْ وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُوالْجَلَالِ وَ الْإکْرَام ( الرحمن / 26و 27 )
همه چیز نابود خواهد شد ، تنها ذات با عظمت پروردگارت باقی می ماند .
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیء(شوری/11)=هیچ کس وهیچ چیز مانند او نیست .(بی مانند)
وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیء ( انعام / 164 )
یعنی : و خدا مربّی ( واقعی) همه کس و همه چیز است .
قُلْ أغَیْرَ اللهِ اَتَّخِذُ وَلِیّاً ( انعام / 14 )
یعنی: بگو:( با چنین افعال وصفاتی که درخدا خبر دارم )غیر از خدا، ولی و سرپرست برای خود بگیرم ؟!
هُوَ الَّذِی أنْزَلَ إلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلاً (انعام 114 )
یعنی :او ( خدائی است که )نامه مفصلی برای بشرها نازل کرده .
وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِّکُلِّ شَیءٍ( نحل / 89 )
یعنی : از ( عقیده و دین)هر چیزی را که نیاز داشتید در آن آورده ام .
قُلِ اللهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أفَمَنْ یَهْدِی إلَی الْحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّن َّلا یَهِدِّی إلَّا أنْ یُهْدَی (یونس / 35 )
یعنی:( با چنین اوصافی ) خدا راه حقّ را نشان می دهد ، آیا آن کس که به راه راست هدایت می کند سزاوار پیروی شدن است یا کسی که نمی تواند هدایت کند ؟ و خودش باید هدایت شود ؟
اللهَ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُم ( روم / 40 )
یعنی: تنها اوست که شما راخلق کرد ، روزی داد و سپس شما را می میراند و باززنده اتان می کند ( خلق ، رزق ،مرگ و زندگی )
إلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَق ( الملک / 14 )
یعنی :دانائی از آن کسی است که خلق می کند (نه از آن کسی که خودش خلق شده است )
ذَلِکَ بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنَّ مَا یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَاطِل (لقمان / 30 )
یعنی : این به این خاطر است که فقط خدا حقّ است و هر آنچه غیر از او را می خوانید ، باطلند .
با چنین اوصافی برای خدا همتا و مثال هم نیاورید .
{ فَلَا تَضْرِبُواْ لِلّهِ الْأمْثَال ( نحل / 74 ) }
ختم کلام اینکه قرآن بامشخص کردنافعال وصفات خالق، می خواهد که همه بدانند،درهیچ مرده و زنده ای این افعال وصفات نیست قــرآن صفات خداوند را مشخص می کندتا همه بدانندکه اونه پادشاه است نه دربــان دارد،نه واسطه ای می خواهد ، هر بنده ای و در هر شرایطی به سویش برود با دربی باز مواجه خواهد شد .
آیا می توان در کنار قبر امامانِ مذهب از زوار سؤال کرد که او :
می بیند ؟! می شنود ؟! یگانه است ؟!
فنا نداشته ؟!خالق است ؟!
مخلوق نیست ؟!
مربّی عالم است؟!
[1] * مرحوم آیه الله برقعی در رد اعتقاد شیعه به ولایت تکوینی نوشت ، ولایت تکوینی اختصاص به خدا دارد ، دهها اعتراض و ردیه بر او نوشتند و تکفیرش کردند ، در حالیکه آن بزرگ اندیش با متجاوز از 40 آیه از کتاب خدا ثابت کرده بود که ولایت تکوینی مخصوص خالق است و به مخالفان گفته بود ، در برابر همه آیات استدلالی من اگر راست می گوئید یک آیه از کتاب خدا در ادعای کذب خود بیاورید !
[2] * ـ دشمنان نقطه ضعف مذهبی را خوب شناخته اند و با بکار بردن یک کلمه ” قال الصادق “ می دانند آنان زانو می زنند و از این طریق می شود هر چرندی را به خوردشان داد .
69* ـ «ب» را بای سببیه گرفته اند و قرآن می فرماید :و اذ فرقنا بکم البحر (بقره/50)
منبع: سايت نوار اسلام