
ابن شهاب زُهْری؛ امام بزرگ سنت (50 - 124 هـ(
وی محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله أصغر بن شهاب بن عبدالله بن حارث بن زهرة بن کلاب بن مره ی قریشی مدنی، ساکن در شام، معروف به «ابن شهاب زُهری» از ائمه ی اَعلام، فقیه و محدّث بزرگ و حافظ دوران خود است. مادر وی عائشه بنت عبدالله أکبر بن شهاب است. کنیه ی وی ابوبکر است. محمد بن سعد وی را از شخصیتهای طبقه ی چهارم اهل مدینه دانسته است.
محمد بن یحیی بن ابی عمر از سفیان نقل میکند که: زهری را دیدم که موی سر و محاسنش سرخ رنگ مائل به سیاه بود گو اینکه در آن کمی کتم [به همراه حنا] استفاده کرده بود.[1]
زُهری به ضم «ز» و سکون «ه» نسبت به «زُهرة بن کلاب بن مرة» (بنی زُهرة) است که قبیلهای بزرگ از قریش هستند. آمنه مادر رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و بسیاری از صحابه از آنان هستند.[2]
او را نخستین تدوینگر حدیث میدانند که به دستور خلیفه ی اموی، عمر بن عبدالعزیز اقدام به این کار نمود.[3]
تولد و رشد:
بر اساس گفته ی دحیم و احمد بن صالح، وی به سال 50 هجری دیده به جهان گشوده است اما خلیفة بن خیاط ولادت او را در سال 51 هجری دانسته است.[4] تولد وی در دوران خلافت معاویه ـ رضی الله عنه ـ بوده است.
طلب علم
تلاش او در طلب علم:
وی قرآن را در هشتاد روز حفظ کرد و سپس در اواخر دوران صحابه در حالی که بیست و چند سال داشت در طلب علم برآمد. ابن شهاب از برخی از صحابه از جمله انس بن مالک و عبدالله بن عمر و جابر بن عبدالله و سهل بن سعد و ابوالطفیل و مسور و ابن مخرمة شنیده و از آنان روایت نمود.
او همچنین از بزرگان تابعین علم آموخت از جمله: ابو ادریس خولانی، و عبدالله بن حارث بن نوفل، و حسن و عبدالله، فرزندان محمد بن حنفیة، و حرملة مولای اسامة بن زید، و عبدالله و عبیدالله و سالم، فرزندان ابن عمر، و عبدالعزیز بن مروان، و خارجة بن زید بن ثابت، و سعید بن مسیب، و سلیمان بن یسار، و عبدالله بن ابیبکر بن حزم، و عبیدالله بن عبدالله بن عتبة، و عروة بن زبیر، و أعرج بن عبدالرحمن بن هرمز، و عطاء بن ابی رباح، و قاسم بن محمد بن ابیبکر، و محرر بن ابیهریرة، و محمد و نافع، فرزندان جبیر بن مطعم، و عمرة دختر عبدالرحمن و دیگران.
وی از امام تابعین، سعید بن مسیب بهرهٔ فراوان برد؛ خود وی میگوید: «هشت سال در برابر سعید بن مسیب زانو زدم» و میگوید: «برای طلب حدیث سه روز سعید بن مسیب را دنبال کردم» وی همچنین ملازمت عبیدالله بن عبدالله را مینمود و برای طلب علم خدمتگذاری او را میکرد.
او همینطور ملازمت عروة بن زبیر را مینمود و میگفت: «عروة دریایی است که تمامی ندارد».
زهری در طلب علم بسیار شجاع بود و هر چه را میخواست میپرسید. عبدالملک بن مروان ـ هنگامی که بار اول نزد او رفت ـ وی را به طلب علم تشویق کرد و گفت: «در طلب علم کوشا باش و به غیر آن مشغول نشو زیرا من میبینم که تو از چشم حافظ و قلبی هشیار برخوردار هستی و به نزد انصار در خانههایشان برو».
روایت شده است که زهری حدیث را مینوشت و آن را مذاکره میکرد و پس از حفظ کردن آن نوشتهاش را پاک میکرد. او از بانشاطترین طلاب علم بود که بسیار به حلقات علماء رفت و آمد میکرد و هیچکس را که از علمی برخوردار بود رها نمیکرد مگر آنکه به نزدش میرفت.
ابراهیم بن سعد بن ابراهیم در این مورد میگوید: «به پدرم گفتم ابن شهاب چگونه از شما پیش افتاد؟ گفت: او همیشه در صدر مجالس مینشست و در مجالس علم هیچ میانسالی نمیدید مگر آنکه از او میپرسید و هیچ جوانی را نمیدید مگر آنکه از او میپرسید، سپس به خانههای انصار میرفت و در آنجا جوان و میانسال و پیرمرد و زنی نمیدید مگر آنکه از وی سوال میکرد...»[5]
قدرت حفظ وی:
ذهبی به نقل از برادرزادهٔ زهری میگوید: «به سبب قدرت حفظی که زُهری داشت قرآن را در هشتاد شبانهروز حفظ کرد».[6]
معمر از زُهری روایت میکند که گفت: «هیچگاه به کسی نگفتم سخنت را تکرار کن».[7]
ابن وَهْب از لیث بن سعد نقل میکند که ابن شهاب میگفت: «چیزی را به سینه نسپردم که از یادم برود».[8]
قرة بن عبدالرحمن میگوید: «زُهری صحیفهای نداشت مگر کتابی که در آن نسب قومش را نگاشته بود».[9]
سعد بن عبدالعزیز میگوید: «هشام بن عبدالملک از زهری خواست که برای برخی از فرزندانش حدیث املا کند. او کاتبی خواست و برای او چهارصد حدیث املا کرد. بعدها هشام [برای آزمایش وی] به او گفت: آن کتاب گم شده است. زهری کاتب را فرا خواند و دوباره [آن احادیث] را بر وی املا کرد. هشام کتاب دوم را با کتاب نخست مقابله کرد و دید که حتی یک حرف هم جا نیفتاده است».[10]
نوشتن علم:[11]
عبدالرحمن بن ابیزناد از پدرش نقل میکند که «من و ابن شهاب طواف میکردیم در حالی که ابن شهاب الواح و صحیفهها را با خود داشت و ما به او میخندیدیم!» و در روایت دیگری میگوید: «ما تنها حلال و حرام را مینوشتیم اما ابن شهاب هر چیزی را که میشنید مینوشت، تا آنکه وقتی به او محتاج شدند دانستیم او داناترین مردم است».[12]
صالح بن کیسان میگوید: «من و زهُری با هم علم میآموختیم، او گفت سنتها را بنویسیم؛ پس آنچه از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت میشد را نوشتیم. سپس گفت: بیا هر آنچه از صحابه روایت شده است را بنویسیم. صالح میگوید: او نوشت و من ننوشتم و او موفق شد و من نشدم».[13]
همراهی و ملازمت علما:
مالک از زهری روایت میکند که میگفت: «برای طلب حدیث سه روز پی در پی سعید بن مسیب را دنبال کردم».[14]
معمر میگوید: شنیدم که زهری میگفت: «هشت سال در برابر سعید بن مسیب زانو زدم».[15]
مالک از زهری روایت میکند که گفت: «آنقدر خدمت عبیدالله بن عبدالله بن عتبه را کردم که وقتی [در میزدم] و عبیدالله میگفت چه کسی است خدمتکارش میگفت: همان غلامت! و گمان میکرد که من غلام اویم زیرا خدمت او را میکردم و حتی آب وضویش را برایش میآوردم».[16]
کسانی که از آنان علم آموخته و روایت کرده است:
احمد عجلی میگوید: «ابن شهاب از ابن عمر ـ رضی الله عنهما ـ سه حدیث شنیده است»، عبدالرزاق به نقل از معمر میگوید: «زهری از ابن عمر دو حدیث شنیده است».
او [همچنین] از سهل بن سَعد و انس بن مالک که وی را در دمشق ملاقات نمود، و سائب بن یزید، و عبدالله بن ثعلبة بن صُغَیر، و محمود بن ربیع، و محمود بن لبید، و سنین ابی جمیلة، و ابوطفیل عامِر، و عبدالرحمن بن ازهر، و ربیعة بن عباد دیلی، و عبدالله بن عامر بن ربیعة، و مالک بن اوس بن حَدثان، و سعید بن مسیِّب، که هشت سال ملازمت وی را نمود، و علقمة بن وقاص ، و کثیر بن عباس، و ابی امامة بن سهل، و علی بن حسین، و عروة بن زبیر، و ابی ادریس خَوْلانی، و قَبیصة بن ذُؤیب، و عبدالملک بن مروان، و سالم بن عبدالله، و محمد بن جبیر بن مطعم، و محمد بن نعمان بن بشیر، و ابی سلمة بن عبدالرحمن، و عبیدالله بن عبدالله بن عتبة، و عثمان بن اسحاق عامری، و ابی الأحوص مولای بنی ثابت، و ابی بکر بن عبدالرحمن بن حارث، و قاسم بن محمد، و عامر بن سعد، و خارجة بن زید بن ثابت، و عبدالله بن کعب بن مالک، و ابوعمر از بلی که مصاحبت پیامبر را نموده بود، و ابان بن عثمان روایت کرده است.
وی همچنین به طور مُرسَل از رافع بن خدیج و عُبادة بن صامت حدیث روایت کرده است، نسائی این احادیث را تخریج نموده است. ترمذی نیز حدیث وی از ابوهریرة را به صورت مُرسل تخریج نموده است.[17]
مشهورترین کسانی که از وی علم آموخته و روایت کردهاند:
عطاء بن ابی رباح که از وی بزرگتر است از وی روایت نموده است و همچنین عمر بن عبدالعزیز که بیست و چند سال پیش از وی وفات نمود، و عمرو بن دینار، و عمرو بن شعیب، و قتادة بن دعامة، و زید بن اسلم و گروهی از هم طرازان وی، و منصور بن معتمر، و ایوب سَختیانی، و یحیی بن سعید انصاری، و ابوالزناد، و صالح بن کیسان، و عُقیل بن خالد، و محمد بن ولید زبیدی، و محمد بن ابی حفصة، و بکر بن وائل، و عمرو بن حارث، و ابن جریج، و جعفر بن بُرقان، و زیاد بن سعد، و عبدالعزیز بن ماجشون، و ابو اویس، و معمر بن راشد، و اوزاعی، و شعیب بن ابی حمزة، و مالک بن انس، و لیث بن سعد، و ابراهیم بن سعد، و سعید بن عبدالعزیز، و فُلیح بن سلیمان، و ابن ابی ذئب، و ابن اسحاق، و سفیان بن حسین، و صالح بن ابی الاخضر، و سلیمان بن کثیر، و هشام بن سَعد، و هشام بن بشیر، و سفیان بن عیینة، و گروهی دیگر از وی روایت کردهاند.[18]
اخلاق و منش زهری
سخاوت و کرَم امام زهری:
عمرو بن دینار میگوید: کسی را ندیدم که همچون ابن شهاب دینار و درهم برایش بیارزش باشد. دینار و درهم نزد او همچون پِشکل بود![19]
بزرگداشت اهل علم:
معمر از زهری نقل میکند که میگفت: «کنار در خانهٔ عروة میآمدم و مینشستم سپس بی آنکه وارد شوم میرفتم، و اگر میخواستم میتوانستم وارد شوم اما به احترام او وارد نمیشدم».[20]
سفیان میگوید: «میشنیدم که زهری میگفت: فلانی که از ظرفهای علم بود مرا چنین حدیث گفت، و نمیگفت فلان عالم».[21]
جایگاه علمی زهری:
لیث از جعفر بن ربیعة نقل میکند که گفت: به عِراک بن مالک گفتم: چه کسی فقیهترین اهل مدینه است؟ وی سعید بن مُسیب و عُروة و عُبیدالله بن عبدالله را نام برد و سپس گفت: اما داناترین آنان نزد من ابن شهاب است زیرا او علم آنان را به علم خود افزود.[22]
درباره ی او گفتهاند:
لیث بن سعد میگوید: سعید بن عبدالرحمن به من گفت: ای ابا حارث، اگر ابن شهاب نبود بخش بسیاری از سنت نابود میشد.[23] و امام مسلم میگوید: «زهری حدود نود حدیث دارد که آنها را از پیامبر صلی الله علیه وسلم با أسناد خوب روایت میکند بدون آنکه کسی دیگر آنها را روایت کرده باشد».[24]
همچنین لیث میگوید: «عالمی را جامعتر و آگاهتر از ابن شهاب ندیدم. اگر بشنوی که دربارهٔ ترغیب سخن میگوید خواهی گفت: جز این در چیز دیگری ماهر نیست، و اگر در انساب سخن گوید خواهی گفت: جز این چیزی نمیداند و اگر درباره ی قرآن و سنت گوید سخنش جامع و فراگیر خواهد بود».[25]
ایوب سختیانی میگوید: «کسی را عالمتر از زهری ندیدم» صخر بن جویریه به او گفت: «و نه حتی حسن [بصری]»؟ گفت: «کسی را عالمتر از زهری ندیدم».[26]
عبدالرزاق از معمر از عمر بن عبدالعزیز نقل میکند که وی گفت: «قدر ابن شهاب را بدانید که هیچکس را نخواهید یافت که از او نسبت به سنت گذشتگان آگاهتر باشد».[27]
شعیب بن ابی حمزه میگوید: به مکحول گفتند: داناترین کسی که ملاقات کردهای کیست؟ گفت: «ابن شهاب». گفتند دیگر چه کسی؟ گفت: «ابن شهاب». گفتند باز چه کسی؟ گفت: «ابن شهاب».[28]
ابراهیم بن سعد از پدرش نقل میکند که گفت: «کسی دیده نشده است که پس از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ مانند ابن شهاب علم را جمع کرده باشد».[29]
امام أوزاعی میگوید: «هیچ یک از تابعین خلافت هشام بن عبدالملک را درک نکردند که فقیهتر از او باشند»[30]
خدمات علمی امام زُهری
تدوین سنت:[31]
زهری نخستین کسی بود که در استجابت درخواست خلیفه ی اموی، عمر بن عبدالعزیز اقدام به تدوین سنت در دفاتر خاصی نمود. سپس عمر بن عبدالعزیز آن دفترها را به همه ی سرزمینهایی که حکومت میکرد فرستاد. به اجماع علما وی نخستین کسی است که به طور رسمی با دستور عمر بن عبدالعزیز سنت را تدوین نمود.
اسباب بسیاری از جمله ظهور احادیث ساختگی که دلایل سیاسی خاص خود را داشت باعث شد علما بطور جدی در فکر تدوین حدیث باشند. زهری میگوید: «اگر احادیثی نبود که از مشرق نزد ما میآمد و ما آن را نمیشناختیم نه هرگز حدیثی را مینوشتم و نه اجازه ی نوشتن آن را میدادم».[32]
همچنین ترس آنان از نابود شدن احادیث رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ کمتر از نگرانی آنان نسبت به احادیث ساختگی نبود. این دو عامل از قویترین عواملی بود که باعث شد علما برای خدمت به سنت و تدوین آن همت گمارند. هنگامی که خلیفه ی زاهد و عابد، عمر بن عبدالعزیز این ماموریت را به طور رسمی بر عهده گرفت به آفاق چنین نامه نوشت که: «احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را جمعآوری نمایید».[33] یکی از نامههایی که برای اهل مدینه نگاشته بود چنین بود: «حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را بنویسید که من از زوال علم و رفتن اهل آن میترسم».[34]
او برای این هدف از علما و راویان بزرگ آن دوران از جمله محمد بن عمرو بن حزم (وفات: 117 هـ) و ابن شهاب زُهری کمک گرفت، و حتی خود نیز در این تلاش علمی شرکت جست. ابن شهاب میگوید: «عمر بن عبدالعزیز ما را به جمع سنتها دستور داد و ما آن را دفتر، دفتر نگاشتیم و او به هر سرزمینی که در آن قدرت داشت یک دفتر فرستاد».[35] بر این اساس است که مورخان و علما میگویند: «نخستین کسی که علم را تدوین نمود، ابن شهاب بود»[36]
روایت احادیث:
زُهری احادیثی را به تنهایی روایت نموده که جز او کسی دیگر روایت نکرده است. لیث بن سعد میگوید: سعید بن عبدالرحمن بن من گفت: «ای اباحارث اگر ابن شهاب نبود بخش زیادی از سنت نابود میشد». حافظ ذهبی میگوید: «ابن شهاب بخش زیادی از سنت را به تنهایی روایت کرده است و از رجالی روایت نموده که جز او کسی از آنان روایت نکرده است، مسلم این رجال را نام برده که تعداد آنان هفتاد و چند نفر است».[37]
توجه به سند آوری برای روایات:
وی نسبت به إسناد (سند آوری و ذکر سند) روایات بسیار حساس بود و علما و طلاب علم را نسبت به پایبندی به ذکر سند تشویق میکرد. یک بار شنید که اسحاق بن عبدالله در مدینه چنین حدیث میگوید که: «قال رسول الله...» پس به او گفت: «تو را چه شده است ای ابن ابی فروة! قاتلک الله! چه جراتی بر خداوند داری؟! حدیث را با سند بیاور، برای ما احادیثی میآورید که نه افسار دارد و نه زمام!»[38]
ولید بن مسلم میگوید: «زهری از قصر خضراء از نزد عبدالملک بن مروان بیرون آمد و در کنار آن ستون نشست و گفت: ای مردم ما چیزهایی را از شما منع میکردیم که به اینها (یعنی خلفا) دادیم. پس بیایید تا به شما نیز حدیث بگویم.» روای میگوید: «شنیدم که آنها گفتند قال رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پس زهری خطاب به آنها گفت: ای اهل شام، چه شده که میبینم احادیثتان بی افسار و زمام است!» ولید میگوید: «از آن روز اصحاب ما نسبت به ذکر سند پایبند شدند».[39]
تشویق طلاب علم برای آموختن حدیث و هزینه برای آن:
زهری طالبان علم را برای فراگیری حدیث تشویق میکرد و حتی برای برخی از آنان هزینه نیز میکرد. یکی از طلاب علم به او گفت: من برای طلب علم مال کافی ندارم. زهری به او گفت: «دنبال من بیا و من هزینهات را میدهم».[40]
او اصحاب حدیث را گرامی میداشت و با ثرید و عسل از آنان پذیرایی میکرد و اگر کسی از آنها از خوردن غذایش ابا میورزید سوگند میخورد که ده روز با او سخن نگوید![41]
تعداد احادیث و ارزش روایت او:
علی بن مدینی میگوید: «او در حدود دوهزار حدیث دارد». ابوداوود میگوید: «تعداد احادیث او دوهزار و دویست حدیث است که نصف آن مسند است». أسناد زهری از بهترین و قویترین سندها است. امام احمد میگوید: «زهری بهترین مردم از نظر حدیث است و إسناد او خوبترین إسناد است».[42]
نسائی میگوید: بهترین أسانیدی که از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت میشود چهار سند است: [1] زهری از علی بن حسین از پدرش (حسین بن علی) از پدربزرگش (علی بن ابیطالب) و [2] زهری از عبیدالله از عبدالله بن عباس و [3] ایوب از محمد از عَبیدة از علی و [4] منصور از ابراهیم از عَلْقمة از عبدالله.[43]
حاکم میگوید: «صحیحترین أسنادی که به عمر بن خطاب میرسد این است: زهری از سالم (بن عبدالله بن عمر) از پدرش (عبدالله بن عمر) از پدربزرگش (عمر بن خطاب)». [44]
سیوطی میگوید: «گفته شده است صحیحترین أسناد به طور مطلق روایت ابوبکر محمد بن مسلم به عبیدالله بن عبدالله بن شهاب زهری از سالم بن عبدالله بن عمر از پدرش میباشد، و این نظر احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه است و ابن صلاح نیز بدان تصریح کرده است».[45]
شُبهات مستشرقین و دیگر فرقهها علیه امام زُهری و ردّ آن:[46]
امام زهری به حق یکی از حفاظ أعلام است که نامش در صفحات تاریخ میدرخشد و به شایستگی امام عصر خود است. اما با این وجود او نیز از اتهامات برخی فرقهها و دشمنان شریعت در امان نمانده است. برخی از مورخان شیعه او را به حرکت در رکاب امویان و ارضای آنان با ساختن احادیث به سود آنها متهم کردهاند. بر اساس ادعای آنان بنیامیه برای به دست آوردن مشروعیت نزد مردم از برخی از علمای صحابه و تابعین سود بردهاند.
آنان اتهاماتی را بر برخی از راویان حدیث وارد ساختهاند که با واقعیت همخوانی ندارد. مستشرق یهودی مجارستانی، «ایگناز گلدزیهر» (1850-1921م) بیش از دیگران به طرح این اتهامات پرداخته است. تحقیقات وی یکی از سلسله تحقیقاتی است که به هدف زیر سوال بردن جانب تشریعی اسلام انجام گرفته است. چنانکه پیش از زهری و بیش از او، صحابی جلیل ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ مورد تهمت حدیث سازی قرار گرفته است زیرا این دو شخصیت بیشترین کسانی هستند که در میان صحابه و تابعین به روایت حدیث پرداختهاند و شک وارد ساختن در مصداقیت و امانت آنها باعث ایجاد شک در بخش عظیمی از منبع دوم تشریع یعنی سنت خواهد شد و در نتیجه بخش بزرگی از شریعت اسلام مورد تشکیک قرار خواهد گرفت.
مورخ شیعی، یعقوبی (وفات: 291 هـ) میگوید: «عبدالملک اهل شام را از حج باز داشت زیرا ابن زبیر [که در آن هنگام قدرت را در مکه در دست داشت] از آنها بیعت میگرفت. عبدالملک که چنین دید آنان را از رفتن به سوی مکه منع نمود، پس مردم ناله کردند و گفتند: ما را از حج بیت الله الحرام باز میداری درحالی که این فرضی است از جانب خداوند؟ او به مردم گفت: این ابن شهاب زُهری است که شما را از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ چنین حدیث میگوید که: «بار سفر بسته نمیشود مگر به سه مسجد: مسجدالحرام و مسجد من و مسجد بیت المقدس» و این مسجد برای شما جای مسجدالحرام را میگیرد و این صخره نیز روایت شده است که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ پایش را هنگامی که به آسمان عروج کرد بر آن گذاشته است و جایگزین کعبه است. پس عبدالملک بر روی صخره قبهای ساخت و برای آن پردههای ابریشمی برافراشت و برای آن خادمان و حاجبانی برگرفت و مردم را به طواف آن همانند طواف کعبه وا داشت...»[47]
برای ادعایی که یعقوبی در تاریخ خود کرده است هیچ مدرک معتبری در هیچیک از منابع اسلامی نیافتم. نه طبری از این واقعه یادی کرده است و نه ابن سعد و ابن اثیر و ابن کثیر و نه ذهبی. چنانکه خود یعقوبی نیز آن را به منبع خاصی ارجاع نداده است. آنچه نزد من راجح است این است که گلدزیهر از نظریهٔ یعقوبی اطلاع یافته و آن را در تایید نظریه ی خویش یافته و به آن چنگ زده است.
اینجا ادعای گلدزیهر و یعقوبی را در برابر حقایق تاریخی قرار خواهیم داد تا صحت تاریخی موارد اصلی مورد ادعای این دو شخص را مورد بررسی قرار دهیم:
1- ادعای جلوگیری از حج اهل شام توسط عبدالملک بن مروان.
2- بنای قبة الصخرة توسط عبدالملک برای آنکه به جای کعبه مورد حج و طواف قرار گیرد.
3- استفاده از احادیث ساخته شده توسط زهری محدث بزرگ دوران برای قانع کردن مردم.
4- دلیل اینکه زهری این احادیث را ساخته است این است که وی دوست عبدالملک بن مروان بود و با او رفت و آمد داشت و احادیث وارد شده در فضائل بیت المقدس تنها از طریق زُهری روایت شدهاند.[48]
پاسخ به این اتهامات:
1- اینکه عبدالملک بن مروان مردم شام را از حج باز بدارد غیر معقول است زیرا حج فریضهای است واجب بر هر مسلمانی که توانایی آن را دارد؛ چگونه ممکن است کسی مانند عبدالملک [به دلایل سیاسی] مردم را از حج باز بدارد در حالی که خود او معروف به عبادت و صلاح و علم بود تا جایی که پیش از خلافت جزو فقهای مدینه به شمار میرفت. ابوالزناد میگوید: «فقهای مدینه چهار کسند: سعیدبن مسیب و عروة بن زبیر و قبیصة بن ذؤیب و عبدالملک بن مروان»
منطقی نیست که عبدالملک بن مروان مردم را از حج باز دارد و ائمه ی تابعین که در دوران وی کم نبودند سکوت پیشه کنند و دست از طاعت او نکشند. همچنین دلایل تاریخی بسیاری هست که ثابت میکند عبدالملک مردم شام را از حج منع نکرده است چنانکه در تاریخ طبری آمده است: «در این سال ـ یعنی سال 68 هجری ـ در عرفات در یک آن چهار پرچم برافراشته شده بود. محمد بن عمر میگوید: شرحبیل بن ابیعون از پدرش چنین نقل کرده است که: به سال 68 هجری چهار پرچم در عرفات وجود داشت: ابن حنفیة و یارانش لوای خود را داشتند... و ابن زبیر لوای خود را داشت... و نجده ی حروری (از خوارج) پشت سر آن دو بود و لوای بنیامیه در سمت چپ آنان قرار داشت».[49]
منبع: سايت عصر اسلام - سایت نوار اسلام