هر کس در منابع و کتب شیعی و سنی، چه قدیم و چه متأخر، نظری بیافکند میبیند وجود عبدالله بن سبأ در سرتاسر این کتابها اعم از کتب عقاید، حدیث، رجال، أنساب و ادبیات، به عنوان شخصیتی حقیقی و واقعی به ثبت رسیده و محققان و پژوهشگران بسیاری در این مسأله هیچ گونه شکی به خود راه ندادهاند. واضح است که مستشرقین نخستین افرادی بودند که در وجود شخصیت عبدالله بن سبأ تشکیک ایجاد کردند که بعدها محققان شیعه و اعرابی که شیفته نظریات خاورشناسان بودند، دیدگاه آنان را در این زمینه پذیرفتند. اما هر پژوهشگری که در مورد دلایل این قبیل افراد تحقیق نماید میبیند که تنها دلیل ایشان در انکار شخصیت ابن سبأ ایجاد شک و سپس بیان حدس و گمان و فرضیات در این رابطه میباشد[140]. پیشنهاد میشود جهت مطالعه بیشتر در زمینه منابع سنی، شیعی و نیز آثار خاورشناسان در مورد عبدالله بن سبأ به کتاب «تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنه فی صدر الاسلام» نوشته دکتر سلیمان بن حمد عوده مراجعه شود تا اطلاعات عمیقتر و مبسوطی در اختیار محققان قرار گیرد.
2- نقش عبدالله بن سبأ در ماجرای فتنه
همانطور که در مباحث پیشین بیان شد در اواخر خلافت عثمان رضی الله عنه اوضاع و احوال بلاد اسلامی به سرعت در حال تغییر و دگرگونی بود. یهودیان نیز که زمزمههای فتنه و اختلاف را میشنیدند دست به کار شدند و با تظاهر به اسلام و سوء استفاده از عوامل و زمینههای این فتنه، منتظر فرصتی بودند تا زهر خود را به پیکره اسلام وارد کنند. از جملهی این یهودیان، عبدالله بن سبأ بود. نکتهای که در این میان باید در نظر داشت این است که از یک طرف، نباید نقش او را چنان برجسته نمود که همهی حوادث و رویدادهای فتنه را از او بدانیم و از دیگر سو نباید نقش او در جریانات فتنه را آنچنان کوچک شمرد که گاه در وجود او شک نمود. اما باید دانست که این مرد، جزو خطرناکترین و برجستهترین افرادی بود که توانست با سوء استفاده از فضای موجود آن روزگار و عواملی دیگر، تأثیری بس شگرف در روند اتفاقات آن ایام به جا گذارد. او توانست با نشر باورها و افکار باطلی که از ذهن بیمار خود جعل کرده بود بدان هدف شوم و منحوس خود که همانا ایجاد تفرقه و اختلاف میان امت اسلام بود نائل آید[141]. در واقع، روش کار او بدین صورت بود که آن افکار و باورهای غلط و نادرست خود را براساس مسایلی درست بنیان میگذاشت و به این ترتیب توانست افراد نادان، افراطگرا و یا دنیاپرستان را گرد خود جمع کند. همچنین او در این روند، از روشی بغرنج و پیچیده سود میبرد و با تأویلات دور و باطل از حقایق دین، افکار نادرست خود را به دیگران عرضه میداشت. به عنوان مثال، او با استناد به این آیه:
{ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ (85)}القصص: 85
(همان کسی که (تبلیغ) قرآن را بر تو واجب گردانده است، تو را به محلّ بازگشت بزرگ (قیامت) برمیگرداند (و میان تو و تکذیبکنندگانت داوری مینماید و به مقام محمود و بهشت موعودت میرساند).
چنین استنباط کرد که طبق این آیه، امکان بازگشت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا بیشتر است تا امکان بازگشت عیسیu به دنیا[142]. یا او ادعای میکرد که علی رضی الله عنه وصی و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. به اعتقاد ابن سبأ، هر پیامبری را وصی و جانشین بوده است و چون علی رضی الله عنه همیشه همراه و همگام نبی خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده، بنابراین باید او را جانشین نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دانست[143]. چون این قضیه در میان پیروان او جا افتاد، او گام بعدی را برداشت و آن این بود که اعلام نماید صحابه در حق علی رضی الله عنه ستم روا داشته و او را از حق خلافت محروم کردهاند. سپس در گامهای بعدی ادعا کرد که عثمان خلافت را به ناحق غصب نموده، پس باید مسلمانان قیام کنند و با اقامه امر به معروف و نهی از منکر و بازخواست و محاسبه امر او و والیان عثمان، حقایق را به مردم نشان داده و آنان را در این قیام، با خود همراه ساخت[144]. او در این مرحله، با تمام افرادی که از افکار فاسد و باطل او تأثیر پذیرفته بودند، به طور مخفیانه، مکاتبه میکرد و آنان نیز مردم را به آن عقاید باطل خویش فرا میخواندند. این افراد تا آنجا پیش رفتند که در طول مکاتباتی که با هم داشتند تلاش میکردند اشتباهات و عیوب والیان و امرای سرزمین خود را به هم بازگو کنند و به این ترتیب، بتوانند همهی مسلمانان را دچار شک و تردید نسبت به لیاقت دستگاه خلافت عثمان نمایند. اما اینان، بدون تردید در ورای این گفتهها و ادعاهای مهم، هدفی دیگر را در سر میپروراندند.
به این ترتیب، شیوه پلید اما زیرکانه ابن سبأ بر ما آشکار میشود؛ او از یک طرف، چنان وانمود میکند که گویا میان دو صحابی جلیل القدر، بر سر قدرت و حکومت، خصومت و اختلافی بزرگ وجود دارد که در این میان، علی رضی الله عنه مظلوم است و عثمان رضی الله عنه غاصب و ستمکار و از دیگر سو تلاش میکند تا مردمان، بالاخص مردم کوفه را تحریک نماید و علیه والیان و امرای عثمان رضی الله عنه بشوراند. او در این برنامه شوم، از اعراب بادیهنشین، نهایت استفاده را میبرد. او نه تنها توانست اعراب زاهد و مؤمن اما نادان و کم خرد را به بهانه امر به معروف و نهی از منکر با خود همراه سازد، بلکه موفق شد تا اعراب دنیاپرست و جاه طلب را متقاعد سازد که عثمان رضی الله عنه در مسایل مختلفی نسبت به آنان ظلم روا میدارد. مثلاً چنین شایع میکرد که عثمان به شدت به خویشاوندان خود تمایل دارد به نحویکه اموال بیتالمال مسلمین را در اختیار آنان قرار داده است و چنین تبلیغ میکرد که عثمان منافع حاصل از زمینها و مایملک حکومت را حق خود میداند. در کنار اشاعه این دروغها و تهمتها، او به پیروان خود دستور داد تا با نوشتن نامههای اعتراضآمیز از وضعیت موجود و ارسال آنها برای هم، چنان فضا را مسموم کنند که مردم واقعاً در این مورد دچار شک و تردید شوند و باور کنند که اوضاع و احوال مملکت به شدت وخیم میباشد و در این میان، این سبئیان بودند که سود میبردند، زیرا اگر مردم اسیر این تبلیغات میشدند اولین گامهای فتنه و آشوب برداشته میشد و سبئیان میتوانستند به اهداف شوم خود که همانا کاشتن بذر نامبارک نفاق و تفرقه بود در میان امت اسلام بکارند[145]. عثمان رضی الله عنه نیز که زمزمه این فتنه ویرانگر را احساس مینمود، خطاب به امت چنین گفت: به خداوند سوگند که میبینیم چرخهای آسیاب فتنه و آشوب به گردش در آمدهاند. آرزو میکنم که بمیرم اما آب به این آسیاب منحوس نریزم.[146]
اما ابن سبأ، برای انجام نقشههای پلید خود، بنا به دلایلی مختلف، مصر را برگزید. او در آنجا قیام خود را سازماندهی کرد و مردم را تشویق نمود تا به جانب مدینه حرکت کنند. او ادعای باطل ظلم عثمان به علی و غصب خلافت از جانب او را اساس این حرکت مخرب خود قرار داد[147]. در کنار این تهمت ناروا، او به جعل نامههایی پرداخت که در آنها از زبان بزرگان صحابه، مردم تشویق میشوند تا به مدینه بیایند. اما چون مردم فریب خورده قدم به مدینه گذاشتند دیدند که هیچ یک از صحابه از آنان استقبال ننمود و خود را از حقیقت آن نامهها مبرا اعلام کردند[148]. از طرف دیگر، عثمان به گفتگو و مناظره با آنان میپرداخت و حقایق را بر آنان آشکار مینمود. ذهبی بر این باور است که عبدالله بن سبأ عامل آشوب و بلوا در مصر بود و همو بود که بذر کینه و نفرت نسبت به والیان و امرای عثمان را در دل مردم کاشت و سپس مردم را علیه خود عثمان رضی الله عنه به عصیان و شورش واداشت[149]. اما باید دانست که ابن سبأ این سلسله کارها و اقدامات را به کمک شبکهای از منافقان و توطئهگران انجام داد و با نیرنگها و دسیسههای بسیار توانست اعراب و مؤمنان متحجر و کم خرد را با خود همراه سازد و در راستای تحقق نقشههای خود به کار گیرد. ابن کثیر در این رابطه معتقد است که وجود شخصیتی بنام ابن سبأ و حضور او در مصر و عقاید باطلی که او در میان مردم رواج میداد از مهمترین عوامل شورش مردم علیه عثمان رضی الله عنه بود تا آنجا که این مرد شرور و فتنهانگیز توانست مردمان بسیاری را در مصر فریب دهد و با خود همراه سازد.[150]
تمامی علما و مؤرخان بنام امت بر این مسأله اتفاق نظر دارند که شخصیتی بنام عبدالله بن سبأ در میان مسلمانان ظهور کرد و توانست با نشر افکار و عقاید خود در بین آنان، ایشان را از دین راستین و اطاعت امام عصر خویش منحرف ساخته و بذر تفرقه و اختلاف را در میان آنان بکارد. در این میان، آشوب طلبان و افراد فرصت طلب نیز گرد او جمع آمدند و فرقه سبئیت را شکل دادند که خود، از مهمترین عوامل قتل امام عصر امت بود، به طور خلاصه، آنچه از مطالعه در مورد این فرقه گمراه میتوان فهیمد این است که آنان کاملاً منظم و سازمان یافته عمل میکردند و دلیل این ادعا مهارت و قدرت آنان در تفهیم و تبلیغ عقاید و افکار خود به دیگران است. همچنین آنان توانستند به طور وسیعی، دامنه فعالیت خود را به سرتاسر بلاد اسلامی و شهرهای مهمی چون بصره، کوفه و سرزمین مصر گسترش دهند و با سوء استفاده از تعصباب قبیلهای اعراب بادیهنشین و حس عدم تمکین آنان در برابر حکومت و نیز استفاده از احساسات و خواستههای بردگان و غیر عربهای نو مسلمان، توانستند آتش فتنه و آشوب و تفرقه و جنگ را در میان پیکر اسلام شعلهور سازند[151].
[1]- حلیة الأولیاء (9/114)، عون المعبود (12/274).
[2]- أحداث و احادیث فتنة الهرج، عبدالعزیز دخان، 79.
[3]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، 80.
[4]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، 81.
[5]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، 81.
[6]- محمد بن سائب کلبی (د146 ه(که بنا به قول ابن حبان از سبئیان بود. ایشان معتقد بودند که علی نمرده است و به دنیا باز خواهد گشت. میزان الاعتدال (3/558)، الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم (7/270).
[7]- لوط بن یحیی بن سعید بن مخنف أزدی (د157 ه(از مرد کوفه بود و بنا به قول ابن عدی از رافضیان و جاعلان روایت محسوب میشد.
[8]- نصربن مزاحم بن سیار منقری کوفی (د.212 ه(که بنا به قول ذهبی از رافضیان بود و جاعل حدیث و به همین دلیل، او را تازیانه زدند. میزان الإعتدال (4/253).
[9]- أصول مذهب الشیعة الإمامیة، ناصر (3/1457).
[10]- أصول مذهب الشیعة الإمامیة (3/1458).
[11]- أصول مذهب الشیعة الإمامیة (3/1459).
[12]- همان (3/1459).
[13]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، 82.
[14]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، 82.
[15]- همان، 83.
[16]- منهاج السنة (3/192).
[17]- سیر أعلام النبلاء (10/92).
[18]- أحداث أحادیث فتنة الهرج، ص 84.
[19]- همان، ص 83.
[20]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، ص 85.
[21]- همان، ص 68.
[22]- الوحدة الإسلامیة، محمد ابوزهرة، ص137.
[23]- همان، ص136-137.
[24]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، ص 69.
[25]- احداث و احادیث فتنة الهرج، ص 70.
[26]- همان، 70.
[27]- همان، 70.
[28]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، ص345.
[29]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج، ص346-348.
[30]- همان، ص348.
[31]- همان، ص348.
[32]- همان، ص348.
[33]- أحداث و احادیث فتنة الهرج، ص348.
[34]- طبقات ابن سعد (1/39-47) و البدایة و النهایة (7/144-149).
[35]- مجموع الفتاوی (13/20).
[36]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،100.
[37]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،101.
[38]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،102.
[39]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،102.
[40]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،102.
[41]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،102.
[42]- کیف نکتب التاریخ الإسلامی،100.
[43]- أحداث و أحادیث فتنة الهرج،559.
[44]- همان،565.
[45]- همان،565.
[46]- تاریخ طبری (5/245).
[47]- البدایة و النهایة (7/224).
[48]- تاریخ طبری (5/415).
[49]- همان (5/416).
[50]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/361).
[51]- الوثائق السیاسة فی العهد النبوی و الخلافة الراشدة،392.
[52]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/362).
[53]- همان.
[54]- همان.
[55]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة،379.
[56]- همان،380.
[57]- همان،380.
[58]- همان،380.
[59]- دراسات فی الأهواء و الفرق و البوع، ناصر العقل،161
[60]- دراسات فی الاهواء و الفرق و البدع،380.
[61]- دراسات فی الاهواء و الفرق و الفتن،161.
[62]- همان،381.
[63]- همان163.
[64]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة،381.
[65]- عبدا.... بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة،155.
[66]- البدایة و النهایة (6/347).
[67]- التاریخ الإسلامی (9/59).
[68]- تاریخ طبری (4/382).
[69]- عبدالله بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة،157.
[70]- تاریخ طبری (5/146).
[71]- عبدالله بن سبأ و أثره فی أحداث الفتنة،157.
[72]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة،381.
[73]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة،381.
[74]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/358).
[75]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/358).
[76]- الیمن فی صدر الإسلام،334.
[77]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/359).
[78]- الدولة الأمویة، یوسف العش،132.
[79]- تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (1/356).
[80]- ذوالنورین عثمان بن عفان، مال الله، 99.
[81]- الدولة الأمویة، یوسف العش،133.
[82]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة،382.
[83]- مجموع الفتاوی ابن تیمیه (28/148-149).
[84]- مقدمه ابن خلدون،189.
[85]- التمهید و البیان، 64.
[86]- تاریخ طبری (5/418).
[87]- تاریخ طبری (5/250).
[88]- تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (1/364).
[89]- تاریخ طبری (5/413).
[90]- تاریخ طبری (5/414).
[91]- تاریخ طبری (5/414).
[92]- تاریخ طبری (5/414).
[93]- تاریخ طبری (5/414).
[94]- تاریخ ابن خلدون (2/477).
[95]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/344).
[96]- تاریخ طبری (2/340).
[97]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/353).
[98]- الأساس فی السنة (4/1476).
[99]- احداث و احادیث فتنة الهرج،517.
[100]- الأساس فی السنة (4/1676).
[101]- الأساس فی السنة (4/1676).
[102]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص392.
[103]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص392.
[104]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص392.
[105]- طبقات ابن سعد (3/71).
[106]- تاریخ طبری (5/327).
[107]- دراسات فی عهد النبوة و الخلافة الراشدة، ص394.
[108]- همان، ص400.
[109]- عبدالله بن سبأ، ملقب به ابن السوداء، از یهودیان صنعاء بود که پس از مسلمان شدن در دوران خلافت عثمان، به فعالیتهای وسیعی در شام و عراق مصر دست زد و توانست افکار مخربی را در میان مسلمانان اشاعه دهد و آنان را از دین راستین منحرف ساخته و میان ایشان تفرقه افکند. تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (1/284).
[110]- تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (1/70).
[111]- عبدالرحمن بن عبدالله بن حارث از شعرا، فقها، قراء و فضلاتی بنام دوران خویش بود و چون شب کور بود و از قبیله همدان با اعش همدان شهره شد. او در سال (83 ه(به قتل رسید.
[112]- دیوان اعشی همدان، ص148.
[113]- محمد بن حبیب بن امیه هاشمی از علمای انساب، اخبار، لغت و شعر بود. تاریخ بغداد (2/277).
[114]- المحبر، ابن حبیب، ص308.
[115]- تذکرة الحفاظ، ذهبی (2/551)، شذرات الذهب (2/129).
[116]- البیان و التبین (3/81).
[117]- تحقیق مواقف الصحابه فی الفتنة (1/290).
[118]- مجموع الفتاوی (28/483).
[119]- میزان الإعتدال (2/426).
[120]- لسان المیزان (3/290).
[121]- المجروحین (2/253).
[122]- الأنساب (7/24).
[123]- تاریخ دمشق (9/328).
[124]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/298).
[125]- مجموع الفتاوی (4/435).
[126]- الاعتصام (2/197).
[127]- المواعظوا الاعتبار (2/256).
[128]- رجال الکشی (1/324).
[129]- عبدالله بن سبأ الحقیقة المجهول، محمد علی المعلم، ص30.
[130]- عبدالله بن سبأ، سلیمان العودة ص 62.
[131]- عبدالله بن سبأ، سلیمان العودة ص 62.
[132]- الخوارج و الشیعة، یولیوس فلهاوزنف ص170.
[133]- السیادة العربیة و الشیعة و الإسرائیلیات، فان فولتن، ص 80.
[134]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/312).
[135]- العقیدة و الشریعة الإسلامیة، گولدزیهر، ص229.
[136]- تاریخ الادب العربی فی الجاهلیة و صدرالإسلام، ص235.
[137]- عقیدة الشیعة، ص58.
[138]- أصول الإسماعیلیة، ص 86.
[139]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/312).
[140]- همان.
[141]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/312).
[142]- تاریخ طبری (5/347).
[143]- همان (5/347).
[144]- تاریخ طبری (5/348).
[145]- الدولة الأمویة، یوسف العش، ص 68.
[146]- تاریخ طبری (5/350).
[147]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنه (1/330)، تاریخ طبری (5/348).
[148]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/330)، تاریخ طبری (5/365).
[149]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/338).
[150]- البدایة و النهایة (7/167-168).
[151]- تحقیق مواقف الصحابة فی الفتنة (1/339).
به نقل از: ترجمه شناخت سیره عثمان بن عفّان رضی الله عنه، تألیف: دکتر علی محمد محمد صلابی
سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
منبع: سايت نوار اسلام