فتوای شیخ البانی رحمه الله در مورد سربازان آمریکایی که در سرزمین وحی ساکن شده اند
فتوای شیخ البانی رحمه الله در مورد سربازان آمریکایی که در سرزمین وحی ساکن شده اند موضوع: متفرقه تاریخ انتشار: 2013-07-23 | بازدید: 1088

نظر علمای دین در مورد سربازان آمریکایی که در سرزمین وحی مسکون شدند چیست؟

 

الحمدلله،

شیخ البانی رحمه الله (در این مورد) گوید:

مقصود این است که؛ حکم یاری جستن از این کفار صلیبی چیست؟

بدون شک و تردید می گوییم که این نوع یاری جستن در طول تاریخ اسلامی مانندی نداشته است و بلکه این (استعانه) شر و فتنه ای است که امت اسلامی در کل تاریخ خود بدان دچار شده است از این جهت که علت وارد شدن کفار صلیبی به سرزمین های اسلامی، بدلیل جنگ بین کفار و مسلمین نبوده، بلکه به سبب دعوت خود مسلمانان از آن کفار جهت یاری آنها علیه دسته یا طائفه ای (از مسلمانان) باغی است، و بدون شک این علاج برای رهایی از درد از خود درد شدیدتر است و این (راهکار) جز در یک مذهب صحیح نیست و آن مذهب ابی نواس است.

 و من در حقیقت از آنچه که دراین خصوص به ما خبر می دهند در نهایت تعجب! تعجب می کنم!  و امیدوارم آنچه که به ما میگویند از جهت واقع صحیح نباشد، زیرا فقه اسلامی با نصوص کتاب و سنت پیامبرش و استنباط صحیح، ممکن نمی دارد که توجیه و جواز بعضی از مشایخ فاضل در آن بلاد را جهت یاری جستن سعودی ها از این کفار صلیبی قبول بگرداند. زیرا در حقیقت معنی این توجیه و جواز آنها، به گفته ی بعضی از فقها در اصول (فقهی شان) مربوط می شود هرچند که آنها خود به این حقیقت اشاره نکرده اند، اما فعل آنها ما را متوجه این امرمی کند که آنها حول این گفته ی علمای اصول مبنی براینکه " هر گاه مسلمان بین دو شر قرار گرفت، آنکه شر کمتری را دارد انتخاب نماید" چنین توجیهی (برای وارد شدن کفار به سعودی) کرده اند، و گمان می برند که شر پناه بردن آنها به یاری جستن از صلیبی ها از شر تجاوز عراقی ها به سعودی ها کمتر است.

 و ما اگر به  وجه نظرشان بنگریم متوجه خواهیم شد که این توجیه با نص و (اصول) فقهی مردود خواهد بود، زیرا تجاوز عراق به سعودی - چنانکه به کویت حمله کرد- واقع نشد بنابراین صحیح نیست قاعده ای که می گوید: " هر گاه مسلمان بین دو شر قرار گرفت، آنچه آسانتر است انتخاب نماید" را (در اینجا) تطبیق کنیم، زیرا شر بزرگتر که در ذهن آن مشایخ همان تجاوز عراق به سعودی است (هنوز) واقع نشده تا اینکه شر کمتر در ذهن خود را که همان یاری خواستن از کفار بر علیه عراق است ، انتخاب نمایند.

اما اگر از جهت نص این توجیهات را بررسی کنیم، حقیقتا امر واضح خواهد شد زیرا از بیش از چند حدیث از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت شده است که فرمودند: "انا لا نستعین بالمشرک" یعنی: ما از مشرک یاری نمی جوییم. و سبب حدیث هم معروف است چنانکه در صحیح مسلم و غیر او و نیز در روایتی که حاکم در مستدرک تخریج کرده که گروهی از مشرکین نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و خواستند همراه ایشان بر علیه مشرکین بجنگند، پیامبر صلی الله علیه وسلم به آنها فرمود: آیا اسلام آورده اید؟ گفتند: خیر، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: "انا لا نستعین بالمشرکین علی المشرکین" یعنی: ما از مشرکین بر علیه مشرکین کمک نمی خواهیم.

و این یک قاعده ی فقهی از جانب کسی است که " لا ینطق عن الهوی ان هو إلا وحی یوحی" (از روی هوای نفس سخن نمی‏گوید، آنچه می‏گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست) و این قاعده همانند بعضی از قواعد فقهی نیست که ممکن است هم قابل قبول باشد و هم قابل رد ، چنانکه احناف قواعدی را وضع می نمایند ولی شافعیه با آن مخالفت می کنند و یا بالعکس.

اما این قاعده را رسول الله صلی الله علیه وسلم وضع کرده است، با نص صریح و صحیحِ خود که "انا لا نستعین بالمشرک" ( ما از مشرک یاری نمی خواهیم)، و معنای آن یک قاعده است که التزام به آن به صورت دائمی و تا ابد واجب است زیرا آنچه عارض می شود منافی با اصل قاعده نخواهد بود، فقط ممکن می شود که بر آن چیزی تخصیص واقع شود.

و کسانی که حکم به جواز یاری خواستن از آمریکائیها و بریطانیایها و غیر آنها می دهند، چنین می پندارند که این کمک خواستن دارای اصلی در بعضی از حوادث جزئی که در سنت محمدی ثابت شده اند، می باشد، پس این جزئیات از این قاعده مستثنی خواهند بود.

و ما به این ادعا چنین جواب می دهیم:

اولا بر طبق قاعده ی اصولی هر گاه قول با فعل اختلاف کند، یعنی قول رسول علیه الصلاة و السلام  با فعل ایشان اختلاف داشت، اگر بین قول و فعل ایشان توفیق ممکن نبود در اینصورت قول ایشان مقدم بر فعلشان خواهد بود، و هرگاه امکان توفیق وجود داشت پس این نیک تر است.

آن جزئیاتی که (جهت یاری خواستن از کفار) استناد می شود، جزئیاتی هستند که به نسبت این مصیبتی که در بلاد سعودی بصورت خاص و سایر بلاد اسلامی بصورت عام واقع شده است، قابل قیاس نیست و کافیست هر مسلمانی -هرچند که عالم نباشد- بین آن جزئیاتی که بر پیامبر صلی الله علیه وسلم و بین آنچه که از درد و الم این مصیبت بزرگ واقع شد، مقایسه کند.

مثلا نگاه کنید به این دلیل آنها که پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگامی که قصد داشت از مکه به مدینه همراه ابوبکر صدیق هجرت کند، از راهنمایی مشرکین کمک گرفت، یعنی ایشان برای پیدا کردن مسیر از مشرکی که سر راهش بود کمک خواست، این یک صورت!

صورت دوم که برخی بدان استدلال می کنند اینست که پیامبر صلی الله علیه وسلم (صد زره) از صفوان بن امیه به عاریت[1] گرفت، و هنگامی که پیامبر آنرا به عاریت گرفت یا خواست از او به عاریت بگیرد، صفوان گمان کرد که چون در موقعیت ضعف قرار دارد و پیامبر در مکان قدرت است (که از او عاریت می گیرد) و گمان کرد که پیامبر صلی الله علیه وسلم به زودی آن زره ها را از وی خواهد گرفت، و لذا صفوان گفت: ای محمد آیا آنها را از من غصب میکنی یا به عنوان عاریتی ادا کننده از من می گیری؟ پیامبر فرمود: خیر، بلکه عاریتی ادا کننده است.[2]

حال نگاه کن بین این دو حادثه که در مورد پیامبر صلی الله علیه وسلم واقع شد و غیر آن دو- آنچه که بدان استدلال می کنند- واقعا فرق بزرگ و بسیار بزرگی بین آنهاست.

چنانکه استحضار دارید تمام آن حوادث بر یک امر صریح دلالت دارد و آن اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم هنگامی که از آن مشرکین کمک خواست در موضع قدرت قرار داشت و بر کسی که از او استعانت خواست غالب بود و اگر ایشان می خواستند بر آنها نیرنگ کنند پس او قوی بود و میتوانست، او با صحابیش ابوبکر صدیق بود و اگر می خواست مثلا بر آن مشرکی که راهنمای مسیر آنها بین مکه و مدینه بود، غدر نماید توانایی غلبه بر وی را داشت، ونیز صفوان بن امیه در برابر پیامبر صلی الله علیه وسلم احساس ضعف کرد و به همین سبب (صفوان) به ایشان گفت: آیا (آن زره ها را) از من غصب می کنی یا عاریت می گیری؟ که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنانکه الله تعالی در مورد وی می فرماید:"انک لعلی خلق عظیم" براستی تو بر اخلاق بزرگی قرار داری، به صفوان گفت: بلکه عاریتی ادا کننده است.

همچنین هرگاه ایشان پیمان بستند، مثلا در بعضی از حوادث با طائفه ای از یهود پیمان می بستند، باز ایشان قوی بودند چراکه اگر یهود می خواست علیه ایشان غدر کنند آنها را می کشت (با آنها می جنگید) چنانکه پیروزی ایشان بر یهود در سیره ی نبوی مشهور است.[3]

پس کجاست آن جزئیات از مصیبت بزرگی که در این عصر اَلمی شده است چنانکه تمامی دولت های اسلامی به آن دچار شده اند؟ اگر قاطبه ای از آنها جمع شوند هرگز توانایی ندارند مگر اینکه به اسلام بازگردند و هرگز نخواهند توانست که امریکایها و بریطانیایها را از کشورهای اسلامی خارج کنند پس چگونه این واقعیات دردآور با آن جزئیات از سیره ی نبوی مقایسه می شود!؟ با اینکه این واقعیات با قاعده ای که نباید فراموش کنیم:"ما از مشرک یاری نمی خواهیم"  منافات دارد.

این قاعده ایست که هرگاه حادثه با قاعده اختلاف داشت، واجب است که آن حادثه را بر این قاعده عرضه و بازگردانیم و عکس آن جایز نیست، یعنی نبایست قاعده را بر حادثه عرضه کنیم[4]، تا تلاش کنیم این واقعه ی (دردناک) را جایز بشماریم، و وقوع آن جزئیاتی که در سیره ی نبوی (توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم ) اتفاق افتاد منافی با اصل استعانه نکردن از مشرکین نیست، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم جهت مصلحت چنین کردند و امیدوارم به آنچه می گویم توجه داشته باشید، برای مصلحت بود و مطلقا در آن مفسده ای وجود نداشت.

اما حقیقت امروز ما اینست که اولا مصلحتی محقق نشده است، بلکه تماما مفسده محقق شده است و بزرگترین دلیل بر این (ادعا) پخش شدن وسیع فساد و کشف عورات زنان در اکثر مناطق سعودی که در دست آمریکایی هاست می باشد، و لازم نیست برای این ادعا به بعضی از اخبار و روایات احتجاج و توجه داشته باشیم، زیرا حقیقت (چه بر ما و چه بر شما ) از خود این اخبار مطمئن تر است هرچند که این وضعیت از جهت خبر بر ما ثابت شده است ولی ما نیز با مشاهده آنرا می دانیم.

به عنوان مثال یهود هنگامی که فلسطین را اشغال کرد، فساد و فسق و فجور را در آنجا پخش کردند، و کسانی که به کشورهای اروپایی و آمریکایی رفته اند آن فسق و فجور را علنا مشاهده کردند و براستی چه چیزی مانع می شود تا آن کفار را از انتشار فساد در سرزمین های اسلامی باز دارد؟ و آنها به بلاد اسلام دعوت شده اند در حالی که آنها بر خود فرض نکرده اند که در بلاد اسلامی (فساد منتشر نکنند)، چنانکه در جنگ اول صلیبی روی داد.

 و در آخر در مورد عاقبت این کمک خواستن (از کفار صلیبی) می گوییم؛ آیا راهی برای اخراج آنها از سرزمین اسلامی وجود دارد؟ اگر گفته شود آری، مثلا بین سعودی ها و بین آمریکایها و بریطانیایها (جهت خروج) پیمان و معاهده وجود دارد، ما قصد کردیم با اختیار خود به سوی شما بیاییم پس مادامی که شما را امر نمی کنیم به خروج از سرزمین مان، آیا این کلام معقول است؟ کسی که از سویی کراهت این کفار (بر خروج) و غدرآنها به معاهداتشان، و از سویی دیگر ضعف مسلمانان و دولت های اسلامی را می شناسد و بر همین اساس در آنچه از دلایل موافقان ورود کفار می شنویم جز توجیه این مصیبت چیزی نمی یابم بلکه این مصیبت چنانکه در کلامم گفتم عالم اسلامی (تابحال) به مانند آن دچار نشده و از الله تعالی می خواهم تا با معجزه ای از سوی خود ما را از این وضعیت نجات دهد وگرنه مسلمانان ناتوانند که جلوی یهود را در سرزمین های اسلامی سد کنند در حالیکه آنها گروه اندکی از یهودیان ذلیل هستند، پس چگونه می توانیم که آمریکایها و بریطانیایها و فرانسویها و غیر آنها که به درخواست خود دولت های مسلمان بر مسلمین احاطه کرده اند خارج سازیم، ما امیدواریم همانند ابتدای دولت های اسلامی که استعانت از مشرکین را رفض کردند برگردیم، وإنا لله وإنا إلیه راجعون

 

وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com

 

 

 

----------------------------------------

[1] - عاریه عبارت از این است که مالک منافع ملکش را بدون دریاف عوض، در اختیار کسی قرار دهد تا از آن استفاده کند.

[2] - اشاره ای است به ماجرای : هنگام فتح مکه صفوان بن امیه از ترس کشته شدن به بندر شعیبه متواری شده بود. عمیر نیز به پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم  گفته بود: ای رسول خدا! سردار قوم ما از ترس شما راه دریا را در پیش گرفته است و می‌خواهد خود را به دریا بیندازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  فرمود: من به او پناه می‌دهم. آن گاه عمیر راه دریا را در پیش گرفت و خود را به صفوان رسانید و گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  به تو امان داده است. صفوان گفت: به خدا سوگند من برنمی‌گردم مگر اینکه تو علامتی در دست داشته باشی تا من مطمئن شوم. آن گاه عمیر نزد پیامبر برگشت و عمامه آن حضرت را به عنوان نشانی با خود آورد و به صفوان گفت: من از نزد بهترین انسانی که صلة رحم را به جا می‌آورد و به وعدة خویش وفا می‌نماید، آمده‌ام. بعد از بازگشت صفوان به مکه او با صدای بلند گفت: ای محمد! عمیر با عمامه تو نزد من آمده و اظهار داشته است که تو مرا به اسلام فراخوانده‌ای و یا تا دو ماه در این مورد بیندیشم؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  فرمود: من به جای دو ماه، چهار ماه به تو فرصت می‌دهم،سپس هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  به جنگ هوازن رفت صفوان نیز در حالی که کافر بود با پیامبر اکرم بیرون شد. پیامبر از او یکصد زره خواست. صفوان پرسید که آیا از این امر می‌بایست اطاعت نمایم و یا اینکه اجباری در این امر نیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  فرمود: خیر؛ بلکه آنها به عنوان امانت در نزد ما می‌باشد و بعد از جنگ آنها را به تو برمی‌گردانیم- برگرفته از سیره نبوی؛ محمد علی صلابی، مترجم.

[3] - احتمالا منظور جناب شیخ البانی ماجرای پیمان پیامبر صلی الله علیه وسلم با یهودیان بنی قریظه در غزوه ی احزاب است که در آن  یهودیان با ایشان پیمان بسته بودند که در برابر حمله ی به مدینه از مشرکین حمایت نکنند ولی در اثنای جنگ آنها پیمان را شکستند و به همین سبب پیامبر صلی الله علیه وسلم پس از پایان محاصره ی مدینه و شکست مشرکان، همه ی مردهای آنها را کشت. مترجم

[4] - این یک قاعده ی اصولی است که اگر قاعده ای در دست باشد سپس حادثه ای روی دهد لازم است حادثه را بر اساس قاعده تحلیل نمود نه اینکه قاعده را بر اساس حادثه تغییر داد. مترجم

 

    منبع: سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت (IslamPP.Com)

 

نصیحت و حکمت

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من قام رمضان ایماناً واحتساباً غفرالله له ما تقدم من ذنبه ومن قام لیلة القدر ایماناً واحتساباً غفرالله له ما تقدم من ذنبه». بخاری و مسلم (759-760)‏.

یعنی: «هر کسی از روی ایمان و چشم‌داشت به پاداش آن ماه رمضان به عبادت بپردازد خداوند گناهان گذشته او را می‌بخشد و هر کسی از روی ایمان و چشم‌داشت به پاداش آن شب قدر به عبادت و راز و نیاز مشغول شود خداوند گناهان او را مورد عفو قرار می‌دهد».

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.