
مادران مؤمنان؛ سوده دختر زمعه رضی الله عنها
نویسنده: عبدالمنعم هاشمی
خداوند متعال فرموده است : «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَینَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (البقرة: 128).
«ای پروردگار! ما دو نفر را چنان کن که مخلص و منقاد فرمان تو باشیم و از فرزندان ما ملت و جماعتی پدید آور که تسلیم تو باشند و طرز عبادت خویش را به ما نشان بده و بر ما ببخشای، بیگمان تو بس توبهپذیر و مهربانی.»
آغاز شگفتانگیز
بر اثر ستم مشرکین مکه پیامبر صلی الله علیه وسلم اصحاب و یارانش را دستور داد تا به حبشه هجرت کنند، سوده اسلام آورده بود، شوهرش سکران بن عمرو اسلام را پذیرفت و سوده و شوهرش جزء آن هشت نفر از بنیعامر بودند که در هجرت دوم، سرزمین و اموال خود را در مکه ترک کرده و از طریق دریا راهی حبشه شدند، زیرا نجاشی پادشاه حبشه پادشاهی مهربان و جوانمرد بود.
سوده مدتزمانی را در حبشه سپری کرد، بعد به مکه برای ادامه دادن راه صلح و اسلام بازگشت.
این آغاز داستان زندگی سوده بود، اما زندگینامه سوده بیشتر از اینست که اکنون از آن سخن میگوییم.
سوده خواب میبیند :
سوده به شوهرش سکران بن عمرو گفت: پسر عمویم! دیشب خواب دیدم که پیامبر صلی الله علیه وسلم پای روی گردنم گذاشته است...! بعد لحظهای سکوت کرد و سپس سخنش را ادامه داد و تعبیر این خواب چیست؟!
سکران لحظهای ساکت شد و در مورد تعبیر خواب همسرش به فکر فرو رفت، سپس گفت: اگر خواب تو درست باشد، من میمیرم و پیامبر صلی الله علیه وسلم با تو ازدواج خواهد کرد.
سوده تعبیری که شوهرش خواب او را کرده بود بعید دانسته و آن را نپذیرفت و اظهار نظری در مورد تعبیر همسرش ننمود.
بعد از مدتی سکران بن عمرو بیمار شد، سوده به تیمار داری و پرستاری از همسرش مشغول بود. در صبح یکی از روزها که سوده در کنار همسرش مشغول رسیدگی به او بود به شوهرش گفت: دیشب خواب دیدم که به پهلو دراز کشیدهام و ماه همچون شیشهای شکست و از آسمان روی من فرو ریخت... سوده لحظهای سکوت کرد سپس به سخنش ادامه داد و گفت: تعبیر این خواب چیست؟!
سکران ببن عمرو به یاد خوابی افتاد که در گذشتهای دور همسرش برای او تعریف کرده بود، بعد گفت: ای سوده! من در بستر بیماری خواهم مرد، و پیامبر صلی الله علیه وسلم با تو ازدواج خواهد کرد.
سوده از تعبیری که شوهرش در مورد خواب به عمل آورد وحشت نمود و با خودش گفت: این تعبیر درست نیست، و شوهرش را به حال خودش رها کرد.
دیری نگذشت که سکران چشم از جهان فرو بست و سوده برای از دست دادن شوهرش که پسر عمویش بود، به شدت غمگین شد.
ازدواج :
در آن روزها و در میان آن همه اندوه و غم، ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم و خدیجه در گذشتند و پیامبر صلی الله علیه وسلم از دست دادن عمو و همسرش به شدت غمگین بود.
اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم ناراحتی پیامبر را احساس نمودند و به فکر چاره افتادند که چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم را از این وضعیت بحرانی و فضای افسرده برهانند.
بنابر این خوله دختر حکیم همسر عثمان بن مظعون یکی از زنان مهاجر به حبشه را نزد رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرستادند، خوله نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت: ای پیامبر خدا! ترا میبینم که بر اثر از دست دادن خدیجه خیلی غمگین هستی.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: آری، درست است خدیجه کدبانوی خانهام و مادر فرزندانم بود.
خوله گفت: چرا با زنی ازدواج نمیکنی که جای خدیجه را پر کند؟! سپس گفت: میتوانی با عایشه یا سوده ازدواج کنی، پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از کمی تأمل گفت: برو در مورد ازدواج من با آن دو صحبت کن.
خوله نزد سوده که در خانه پدرش بود رفت و گفت: آیا میدانی که خداوند چه خیر و برکت بزرگی برایت آورده؟! سوده با تعجب از خوله پرسید آن خیر و برکت چیست؟!
خوله گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم مرا فرستاده تا تو را برای او خواستگاری کنم. سوده بلا فاصله به یاد خوابی که دیده بود و تعبیری که شوهرش در مورد آن خواب کرده بود افتاد.
سوده گفت: دوست دارم این پیوند انجام گیرد!
نزد پدرم برو و مسئله را با او در میان بگذار.
خوله نزد پدر سوده و پیرمردی بود و چشمانش تار و ضعیف شده بودند رفت و به او گفت: مرا محمد برای خواستگاری سوده فرستاده است.
پدر سوده گفت: مرد مناسبی است. سوده چه میگوید؟
خوله گفت: سوده راضی است و دوست دارد این پیوند صورت گیرد.
پدر سوده گفت: سوده را نزد من بیار، هنگامی که سوده آمد پدرش جریان را با او در میان گذاشت، سوده نیز موافقت نمود. آنگاه پدر سوده محمد صلی الله علیه وسلم را به خانهاش خواند و دختر خود را به عقد او در آورد و بدین صورت سوده پا به خانه محمد صلی الله علیه وسلم گذاشت. و آن حضرت صلی الله علیه وسلم از ازدواج با عایشه به خاطر کوچکی سنش منصرف گردید.
سوده دختر زمعه بن قیس عامری اولین زنی بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم بعد از وفات خدیجه با او ازدواج کرد و نیز تا سه سال تنها زن پیامبر صلی الله علیه وسلم بود که بعد از گذشت سه سال پیامبر صلی الله علیه وسلم با عایشه ازدواج کرد و او را به خانه خود آورد.
سوده زنی شریف و بزرگوار بود و کسی بود که به خاطر بالا بودن سنش نوبت خود را به عایشه هدیه نمود.
سوده احادیث پیامبر صلی الله علیه وسلم را روایت مینمود و بخاری احادیث او را ذکر کرده است. ابن عباس نیز از سوده حدیث روایت میکرد.
روزی سوده به پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: ای رسول خدا! دیشب در نماز به شما اقتدا نمودم و شما چنان رکوع را طولانی کردید که من بینیام را با دست گرفتم تا مبادا خون از بینیام بیرون بیاید، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم خوشحال شد و تبسم نمود.
هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم به مدینه تشریف آورد زید و ابورافع را به مکه فرستاد و به آنها دو شتر و پانصد درهم داد تا خانواده او را از مکه به مدینه بیاورند، زید و ابو رافع به مکه رفته و فاطمه و ام کلثوم و سوده بنت زمعه وام ایمن و اسامه فرزند زید -رضی الله عنهم- را به مدینه آوردند.
سوده در ماه شوال سال پنجاه و چهار هجری یعنی چهل سال بعد از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دار فانی را وداع گفت و از جهان چشم فرو بست. او عمر دراز خود را با عبادت و ذکر الهی گذرانده بود.
رحمت خداوند بر ام المؤمنین سوده باد.
سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
منبع: سایت نوار اسلام