آیا رسول اکرم صلوات الله علیه با دختر ابوسفیان در زمان مشرک بودن ابوسفیان ازدواج کردند؟
الحمدلله،
آنچه در صحت ازدواج شرط لازمست اینست که دختر یا زنی که خواستگاری می شود مسلمان باشد، و دین و آیین والدین او در صحت یا بطلان نکاح تاثیری ندارند، بعبارتی مهم نیست که کسی از پدر و مادری مشرک، دخترشان را خواستگاری نماید، زیرا خداوند متعال می فرماید: « وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ » [بقره: 221]
یعنی: « و با زنان مشرک تا ایمان نیاورند ازدواج نکنید، و بی گمان کنیز مؤمنی از زن آزاد (مشرک) بهتر است، اگرچه (زیبایی یا ثروت یا موقعیت او) شما را به شگفتی انداخته باشد، و (زنان و دختران خود را) به ازدواج مردان مشرک در نیاورید، مادامی که ایمان نیاورند. و بی گمان غلام مؤمنی از مرد مشرکی بهتر است اگرچه شما را به شگفتی انداخته باشد.»
در این آیه اصلا ایمان آوردن والدین دختر یا پسر را شرط صحت ازدواج قرار نداده است، بنابراین اگر زنی والدینش مشرک و کافر باشند، ولی خودش مومن باشد، می توان با او ازدواج کرد.
در سال ششم یا هفتم هجری پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم با ام حبیبه رمله دختر ابوسفیان ازدواج کرد، و او بزرگ قریش و رئیس مکه و مشرک و دشمن سرسخت مسلمین در آن زمان و دشمن کینهتوز پیغمبر و قومش بنوعبد شمس که دشمن بنیهاشم قوم پیغمبر خدا بوده و در مقابل پیغمبر و دعوت اسلامی ایستادگی کرده و تمام توان خود را در مقابله با این دین بکار گرفته تا پیغمبر خدا را از این دعوت مبارک که از جانب خداوند بود، بازدارند در صورتی که هرگز نتوانستند در این کار موفق شوند، بلکه با تمام یأس و حسرت و شکستخوردگی عقبنشینی کردند.
در آن زمان، مردان و زنانی از اهالی مکه به اسلام گرویدند که از جمله آنان، یکی ام حبیبه دختر ابوسفیان بود، وی دین را به خوبی پذیرفت و از ترس پدرش بخاطر حفظ دین عزیزش همراه با شوهرش عبیدالله بن جحش به سرزمین حبشه هجرت نمود. شوهرش نیز مسلمان بوده، لذا ام حبیبه نیز به همراه او به حبشه رفت.
اما در سرزمین حبشه خداوند این شوهر را گمراه کرد و از دین حنیف اسلام برگشت و به کیش نصرانیت گروید. ام حبیبه از او برائت جست، و وقتی که شوهرش از او درخواست کرد به او بپیوندد، ام حبیبه درخواست او را نپذیرفت و هرگز راضی به قبول آیین او نگشت، بلکه بر دین خود استوار ماند و به آیین اسلام خود چنگ زد، و در حالت تنهایی و غربت در سرزمین حبشه هزاران مشکلات و گرفتاریها را به جان خرید و در قبال همۀ این سختیها و رنجها با سپر محکم صبر و شکیبایی ایستاد و از همه مهمتر او از غلبه و سرکوبی پدرش که در آن روز سردار و بزرگ و سرور قریش بود، و همچنین از خشم مادرش یعنی هند دشمن نخستین رسول خدا و خصم سرسخت آن حضرت، کسی که همیشه سعی داشت مردم را برعلیه رسول خدا بشوراند و تنفرشان را نسبت به او زیاد کند، در هراس و ترس و نگرانی بود.
همچنین ام حبیبه از غلبه و سرکوبی و شماتت قوم و قبیلهاش سخت هراسان بود، و سختترین چیزی که انسان عربی را به وحشت میاندازد شماتت دشمنان است نسبت به او در حال گرفتاری، همه این عوامل وحشتزا، بسان صاعقهای بر سر این بانوی مؤمنِ صبور فرود آمد.
همسرش در همانجا در حال ارتداد بر کیش نصرانیت از دنیا رفت. و این مؤمنه، تنها، آواره، غریب میماند و نمیداند چه کند! لذا به خدای خویش پناه میبرد و دست نیاز بسوی او برمیدارد و کارش را بدو میسپارد و بر او توکل میکند.
آری، خداوند به فریادش رسید، و عهدهدار او شد و برای همیشه او را نگهداری و حمایت کرد، مادامی که او امر خود را تنها و تنها به او تعالی سپرد و به نیکی بدو توکل کرد.
پیغمبر مهربان اسلام از اوضاع و احوال این بانوی بزرگ و حالت حزنآور او آگاه شد، پس قلب بزرگ وی بر حالت او رقت آورد، لذا اراده کرد بخاطر پاسخگویی به صبر و تحمل و استقامت و جهاد و تلاشهایش عالیترین پاداش را تقدیم او کند.
بدین خاطر، رسول اسلام صلی الله علیه وسلم نامهای به نجاشی پادشاه حبشه نوشت تا او را به ازدواجش درآورد. نجاشی این پیغام را به ام حبیبه ابلاغ کرد. ام حبیبه با شنیدن این خبر نزدیک بود از خوشحالی و سرور پرواز کند و تمام اندوه او به شادی تبدیل شد و همه دل شکستگی هایش جبران شد و به نهایت شادی مبدل گشت، به اندازهای که جزء خداوند دانندۀ غیب و آشکار احدی مقدار آن را نمیداند.
سپس نجاشی بر او کرامت نمود و لطف و احسان بوی نمود و از جانب رسول اسلام صلی الله علیه وسلم چهارصد دینار مهر او کرد و با هدایای پرقیمتی که بوی عطا نموده به اتفاق شراحبیل بن حسنۀ روانه سفر کرد. هنگامی که ام حبیبه به مدینه منوره بازگشت نمود پیغمبر خدا با او ازدواج نمود، و در این ازدواج عثمان بن عفان ولایت عقد نکاح را بعهده داشت.
رسول اسلام با این ازدواج توانست شدت عداوت بنیامیه را نسبت به خود فرو نشاند. و در روایت است، هنگامی که ابوسفیان خبر ازدواج رسول خدا را شنید گفت: «او شیرمردی است که بینی او به خاک مالیده نمیشود» در هرحال ابوسفیان به وجود رسول اکرم صلی الله علیه وسلم افتخار نمود و شایستگی وی را انکار نکرد.
و پیغمبر بزرگوار با این زن ازدواج فرمود، درحالی که این زن به سن پیری رسیده بود.
آیا بعد از این بیان مجالی برای سخن یاوهسرایان، دروغگویان و کسانی که به دروغ و باطل گمان میکنند که در تعدد زوجات نبی پاک و معصوم اثری از هوای نفس و شهوت است، وجود دارد؟ بدون شک این قلبهای سیاهی هستند که سیاهی آنها را دربر گرفته و چراغ راهنماهای حقیقت تغییر کرده و پردههای ضخیمی از افترا و گمراهی بر آن انداخت.
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
منبع: سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com