موضع علمای اسلام در برابر فلسفه و علم کلام چیست؟
موضع علمای اسلام در برابر فلسفه و علم کلام چیست؟ موضوع: سنت و بدعت تاریخ انتشار: 2013-07-31 | بازدید: 1010

موضع علمای اسلام در برابر فلسفه و علم کلام چیست؟

 

الحمدلله،

موضوع فلسفه در واقع همان موضوعی است که دین در صدد اصلاح و معالجه آن است زیرا که فلاسفه ‏مدعی اند که هدف از مباحث و تحقیق آنان، معرفت و شناخت اصل وجود و غایت آن است و شناخت راه ‏هایی است که انسان را در دنیا و آخرت به سعادت واقعی برساند که این دو قضیه موضوع علم فلسفة عملی ‏و نظری را تشکیل می دهند. همچنانکه موضوع علم دین را نیز تشکیل می دهند اما با وجود این موضوع ‏اختلاف میان دین و فلسفه، بسیار دامنه دار و گسترده است، زیرا دین و فلسفه از لحاظ منابع و ماخذ و منهج ‏و طریق واز لحاظ قوت تاثیرگذاری و سیطره و به لحاظ روش و شیوه استدلال و تاثیرات آنها با هم تفاوت ‏واختلافهای زیادی دارند.که ما در صدد تبیین وروشن نمودن این تفاوتها هستیم تا خلط وآمیختگیهای میان ‏دین و فلسفه بر طرف گردد. ‏

فلسفه با تمام اشکال خود یک نوع «واکنش انسانی» است که هر آنچه در طبیعت انسان وجود دارد از بندها، ‏محدودیتها و رسیدن تدریجی به مجهولات وتأثیر گذاری و تاثیر پذیری، تغییرو تحول، رفتن به سوی هدایت ‏و گمراهی وپیش رفت یا پس رفت به سوی کمال همه و همه اینها در شکل گیری آن تاثیر دارند. ‏

بدین جهت بزرگانی که ستون و هسته اصلی فلسفه بوده اند نتوانسته اند خود را از تاثیرات محیط رها ‏سازند، بنابراین تصورات و معتقدات آنان بازتاب گسترده ای از اوضاع و شرایط محیط آن ها بوده است. ‏

به عنوان مثال وقتی به زندگی وآثار «افلاطون» نگاه می کنیم وآن را می سنجیم، می بینیم که او خرافات و ‏افسانه های موجود و حاکم در زمان خویش را تکرار میکند، حتی خود نیز به داستان سرایی وخرافی گری ‏پرداخته وآن ها را جزء افکار و معتقدات خود قرار می دهد و حتی بسیاری از نظریات و معتقداتش در واقع ‏داستانها و افسانه های ساخته و پرداخته شده هستند.‏

همواره علمایان دین با عواملی که موجب خلط و به هم آمیخته شدن مباحث عقیده با فلسفه و علم کلام ‏شده‏اند و نیز با کسانی که تحت تأثیر آن قرار گرفته و به عنوان فلاسفه اسلامی شهرت یافته‏اند و این ‏آمیختگی و درهم و برهمی را در عقیده اسلامی به وجود آورده‏اند مانند ابن سینا، مبارزه نموده وبا تمام نیرو ‏و توان خود در مقابل آن ایستاده‏اند.‏

علمایان و دانشمندان در این زمینه به دو گروه تقسیم می شوند: ‏

گروه اول کسانی هستند که از همان ابتدا خطر مسلک فلسفی و کلامی را متوجه شده و علیه این نوع تفکر ‏اقدام نموده و با آن مبارزه کردهاند مانند: امام احمد رحمه الله و همچنین امام شافعی که در مورد متکلمین ‏میگوید:

‏ «حکمی فی اهل الکلام ان یضربوا بالجرید و النعال، ویطاف بهم فی القبائل والعشائر، ویقال: هذا جزاء من ‏ترک الکتاب و السنة و اقبل علی الکلام»‏

رأی و نظر من در مورد متکلمین این است که باید آنها را جلو چشم قبیله‏ها و عشیره‏ها با چوب و کفش ‏کتک کاری نمود و به آنان گفت: این است پاداش کسی که قرآن و سنت را ترک کند و به فلسفه و کلام ‏روی آورد.  ‏

گروه دوم کسانی هستند که وارد مباحث کلامی و فلسفی شده‏اند و وقت خود را در این مسیر گذرانده‏اند ‏و وقتی که متوجه اشتباه خود شده‏اند دیر شده و آفتاب عمرشان افول کرده و دیگر پشیمانی و ندامت سودی ‏نداشته و جز تأسف و حسرت هیچ چیزی نصیبشان نگردیده است. وظیفه ما در برابر آنها این است که از ‏خداوند بخواهیم آنها را مورد بخشش خود قرار دهد. باید کسانی را که بعد از آنها آمده‏اند از پیمودن راه غلط ‏و اشتباه آنان بر حذر نمود. ‏

از جمله آنها محمد بن عمرالرازی است که در کتاب خود به نام« اقسام اللذات» چنین میگوید: ‏

نهایت اقدام العقول عقــــال

و ارواحنا فی وحشة من جسومنا

ولم نستفد من بحثنا طول عمرنا

فکم قد رأینا من رجال ودولة

وکم من جبال قد علا شرفاتها

و نهایة سعی العالمین ضلال

و حاصل دنیا نا اذی و وبال

سوی ان جمعنا فیه قیل وقالوا

فبادوا جمیعاً مسرعین وزالوا

رجال فزالوا والجبال جبال

‏(حاصل و ثمره کار خردها پیچیدگی و گره است و حاصل سعی و تلاش علمای کلام و فلسفه گمراهی و ‏سردرگمی است، روح ما درخوف و هراس بدن بوده و نتیجه دنیایمان نیزجز رنج و عذاب چیز دیگری ‏نیست، در طول عمر خود از تحقیق و بررسی و مباحثه هیچ سودی عاید ما نشد جز جمع آوری و اندوختن ‏قیل وقال (چرت وپرت)، چندها بزرگ مرد و دولت را دیدیم که آمدند و به سرعت نابود شدند و رفتند و ‏چندها کوه را دیدیم که مردانی به قله هایشان رسیدند و رفتند اما کوهها به جای خود باقی ماندند و هنوز هم ‏کوه هستند.) کتاب"الصواعق المرسله"، تألیف ابن قیم: ص7، وکتاب"اعتقادات فرق المسلمین" تألیف فخر ‏الدین رازی: ص23‏

رازی می گوید: «روشهای کلامی و مناهج فلسفی را مورد دقت و تامل قرار داده ام اما ندیده ام که دردی ‏را دوا کند و تشنه ای را سیراب کند». سپس به اسلوب و منهج قرآنی بازگشته و در باب صفات خدا به ذکر ‏نمونه های پرداخته و  میگویدبهترین و نزدیک ترین راه، راه روش قرآنی است. (به عنوان نمونه درمورد ‏صفات ثبوتی خداوند می خوانیم: ‏

‏« الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» طه: ٥‏‎ ‎

‏ (خداوند مهربانی (قرآن را فرو فرستاده) است که بر تخت سلطنت (مجموعه جهان هستی) قرار گرفته ‏است (و قدرتش سراسر کائنات را احاطه کرده است).‏

‏«إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ» فاطر: ١٠‏

‎ ‎‏(گفتار پاکیزه به سوی خدا اوج می‌گیرد (و گوینده خود را پرواز می‌دهد)) ‏

‏ و درباره صفات سلبی می خوانیم: ‏

‏« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ » الشوری: ١١‏‎ ‎

‏ هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین می‌ماند و نه ‏چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند).‏

‏«وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» طه: ١١٠‏‎ ‎

‏(ولی آنان از (کار و بار و حکمت) آفریدگار آگاهی ندارند.)‏

سپس می گوید: «من جرب مثل تجربتی عرف مثل معرفتیی» الفتوی الکبری ابن تیمیه ص 7‏.‏

‏(هر کس مانند من (در مورد علم کلام وفلسفه) تجربه کسب نماید، به همان نتیجه ای خواهد رسید که من ‏به آن رسیده ام.) ‏

این جوینی است، که از مردان خبره وبسیار هوشمند ی است که به علم فلسفه و کلام مشغول بوده، درباره ‏پرهیز از اشتغال به علم کلام می گوید: «ای دوستان من به علم کلام مشغول نباشید، اگر می‌دانستم که علم ‏کلام مرا به این جا میرساند هرگز بدان مشغول نمی شدم.» مجموع فتاوی تألیف شیخ الإسلام ابن تیمیه، ‏ونگاه، فتاوی الحمویه:ص7.‏

او در آخرین لحظات زندگیش نیز اظهار تحسر و ندامت میکند و میگوید: «درپهنای اقیانوس علم کلام ‏فرو رفتم و اهل اسلام و علوم اسلامی را کنار گذاشتم و وارد مباحثی شدم که مرا از آن منع می کردند، اما ‏اکنون دارم می میرم در حالی که از لحاظ عقیده همچون مادرم یا همچون پیر زنان هستم، پس وای بر من اگر ‏رحمت خداوندی شامل حالم نشود و مرا در نیابد».

ابوحامد غزالی نیز از جمله دانشمندانی است که در مباحث کلامی عمر زیادی را صرف نموده است و از ‏یک فرقه به فرقه ای دیگری تغییرمسلک داده تا اینکه در پایان عمرش در مسائل کلامی به توقف و حیرت و ‏سرگردانی رسیده است و کتابی تحت عنوان «الجام العوام عن علم الکلام» (بازداشتن بی سوادان از علم کلام) ‏تالیف نموده و حتی اشتغال به علم کلام را جز در شرایط استثنایی حرام دانسته است. چنانکه میگوید: «الحق ‏أنّ علم الکلام حرام الّا لشخصین»

یعنی: درواقع علم کلام حرام است مگر برای دوکس. امام محمد غزالی در اواخر عمر خود از علم کلام و ‏روش کلامی منصرف شده و به علم حدیث روی آورده بود و وقتی که دار فانی را وداع گفت، تمام صحیح ‏بخاری را از حفظ داشت. ابوالحسن اشعری به عنوان یک معتزلی زندگی را آغاز کرد و مدت چهل سال بر ‏آن عقیده ماند، سپس از عقیده اعتزال برگشت و با مسلک معتزلی به مقابله و مبارزه و باطل و تباه ساختن آن ‏عقیده بر خواست و در نفی و رد آن ها تلاشهای زیادی به خرج داد. "معتقد امام ابی الحسن الاشعری و ‏منهجه".‏

به دنبال آنان گروهی نشأت گرفتند که روش و منهج صحیح و سالمی را در پیش گرفتند البته این گروه نیز ‏علوم و مناهج آنها را فراگرفته و آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادند، سپس آن را به باد انتقاد گرفته و با ‏منهج قرآنی به رد آنها برخواسته و با همان اسلحه خودشان به مبارزه آنها رفتند و نقص و ضعف کاستیهای ‏دیدگاه های فلسفی و کلامی را برملا نمودند که قائد و پرچمدار این گروه را شیخ الاسلام علامه ابن تیمیه به ‏عهده گرفت.‏

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

 

    منبع: منبع: کتاب «عقیده و ایمان»؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.‏

 

نصیحت و حکمت

از ابوذر غفاری رضی الله عنه روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند:

« إنه من قام مع الإمام حتی ینصرف کتب له قیام لیلة‏».

یعنی: هرکس (در شبهای رمضان) همراه امام نماز بخواند تا آنکه تمام می شود، خداوند متعال اجر نماز شب را ‏برای وی می نویسد.‏‎ ‎

أبی داود (1370)‏ و ألبانی  در "صلاة التراویح" (ص 15‏) و "صحیح النسائی" (1604) آنرا صحیح دانسته است.

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.