بعثت پیامبر(صلی الله علیه و سلم)
تاریخ بعثت پیغمبر:
خداوند ، محمد ، پیغمبر خود را در سال بیستم ، زمان پادشاهی خسرو پرویز بن هرمز بن انوشیروان مبعوث نمود. در آن هنگام والی حیره (از ملوک الطوائف) از طرف دولت پارس ایاس بن قبیصه طائی بود. ابن عباس گوید: چنانکه حمزه و عکرمه و انس بن مالک و عروة بن الزبیر از او روایت کردهاند: پیغمبر در چهل سالگی مبعوث و بر آن حضرت وحی نازل شد و نیز ابن عباس به روایت عکرمه و سعید بن مسیب می گوید: وحی بر پیغمبر در چهل و سه سالگی نازل گردید. روز نزول وحی هم دوشنبه بود و در روز دوشنبه اختلافی نیست فقط اختلاف در اینست که کدام دوشنبه بوده است. ابو قلابه جرمی گوید: قرآن در شب نوزدهم ماه رمضان بر پیغمبر نازل شد. بعضی هم گویند پس از گذشتن نوزده شب آن امر (نزول قرآن) واقع شد. پیغمبر قبل از ظهور جبرئیل آثار و کرامات خداوند را درباره کسی که خدا می خواهد او را تکریم کند (یعنی خود پیغمبر) معاینه یا احساس می نمود. یکی از آن آثار آنست که دو فرشته آمده سینه آن حضرت را شکافته قلبش را در آورده و از غل و غش پاک نموده اند و نیز یکی از کرامات این بود که در هر معبری و از هر سنگ و درختی درود می شنید چون توجه می فرمود و به چپ و راست نگاه می کرد کسی را نمی دید. ملل و اقوام هم از بعثت پیغمبر سخن می گفتند و خبر می دادند و علمای هر ملتی بعثت آن حضرت را پیش گوئی می کردند عامر بن ربیعه گوید: از زید بن عمر بن نفیل شنیدم که می گفت: ما چنین می دیدیم و می دانستیم که پیغمبر ما باید از اولاد اسماعیل و از فرزندان عبد المطلب باشد ولی گمان نمی برم که من زمان آن حضرت را ادراک خواهم کرد و اکنون من به او ایمان آورده و او را تصدیق می کنم، و شهادت می دهم که او پیغمبر است پس اگر تو زنده بمانی و عمر تو دراز شود درود مرا به او برسان. من صفات او را برای تو شرح می دهم که بر تو مخفی نماند. گفتم: بگو. گفت: او مردی معتدل نه کوتاه و نه بلند، موی تن او نه کم و نه بسیار، همیشه در چشم او سرخی دیده می شود، میان دو کتف او مهر نبوت رسم شده نام او احمد است. در همین بلاد هم متولد و در همین جا هم مبعوث می شود ولی قوم او بعثت آن حضرت را منکر می شوند و او را از بین خود اخراج می کنند. او به یثرب (مدینه) مهاجرت می کند و رسالت او در آنجا ظاهر می شود و پیشرفت می کند. مبادا تو فریب بخوری و از متابعت او خودداری کنی. من تمام بلاد را در طلب دین ابراهیم پیمودهام. از هر ملتی از یهود و نصاری و مجوس پرسیدم، به من گفتند: این دین پشت سر تست، آنها هم آن را به طوری که من ستودهام، وصف می کنند و می گویند دیگر پیغمبری نمانده که مبعوث شود غیر از او. چون من اسلام آوردم خبر زید را به رسول اکرم گفتم و درود او را رساندم. پیغمبر بر او درود فرستاد و فرمود من او را در بهشت دیدم که دامن کشان می خرامید.
و نیز جبیر بن مطعم گوید: ما در پیشگاه بت بوانه (محلی در ینبع ساحل حجاز) نشسته بودیم و آن در زمانی بود که یک ماه به روز بعثت پیغمبر مانده بود. در آن وقت ما شتری کشته بودیم ناگاه از درون آن بت ندائی رسید که چنین بود: امر عجیب را بشنوید، استراق وحی و سقوط ستارگان گذشت! برای اینکه در مکه پیغمبری مبعوث شده که نام او احمد است. به یثرب (مدینه) مهاجرت می کند. او به دنبال این روایت می گوید: ما تعجب کنان امساک کردیم (شاید از خوردن گوشت شتر) پیغمبر هم ظهور کرد اخباری که دلیل پیغمبری آن حضرت باشد بسیار است که علماء در آنها کتب بسیار تألیف و تصنیف نموده و عجایب بعثت را شرح داده که در اینجا محل ذکر و بیان آنها نیست.
*
متن عربی:
ذکر الوقت الذی أرسل فیه رسول الله
صلی الله علیه وسلم
بعث الله نبیه محمداً صلی الله علیه وسلم لعشرین سنة مضت من ملک کسری أبرویز بن هرمز بن أنوشروان، وکان علی الحیرة إیاس بن قبیصة الطائی عاملاً للفرس علی العرب.
قال ابن عباس من روایة حمزة وعکرمة عنه وأنس بن مالک وعروة ابن الزبیر: إن النبی صلی الله علیه وسلم، بعث وأنزل علیه الوحی وهو ابن أربعین سنة. وقال ابن عباس من روایة عکرمة أیضاً عنه وسعید بن المسیب: إنه أنزل علیه، صلی الله علیه وسلم، وهو ابن ثلاث وأربعین سنة، وکان نزول الوحی علیه یوم الاثنین بلا خلاف. واختلفوا فی أی الأثانین کان ذلک، فقال أبو قلابة الجرمی: أنزل الفرقان علی النبی، صلی الله علیه وسلم، لثمانی عشرة لیلة خلت من رمضان، وقال آخرون: کان ذلک لتسع عشرة مضت من رمضان.
وکان، صلی الله علیه وسلم، قبل أن یظهر له جبرائیل یری ویعاین آثاراً من آثار من یرید الله إکرامه بفضله، وکان من ذلک ما ذکرت من شق الملکین بطنه واستخراجهما ما فی قلبه من الغل والدنس، ومن ذلک أنه کان لا یمر بحجر ولا شجر إلا سلم علیه، فکان یلتفت یمیناً وشمالاً فلا یری أحداً، وکانت الأمم تتحدث بمبعثه وتخبر علماء کل أمة قومها بذلک.
قال عامر بن ربیعة: سمعت زید بن عمرو بن نفیل یقول: إنا لننتظر نبیاً من ولد إسماعیل، ثم من بنی عبد المطلب، ولا أرانی أدرکه، وأنا أؤمن به وأصدقه وأشهد أنه نبی، فإن طالت بک حیاة ورأیته فأقرئه منی السلام، وسأخبرک ما نعته حتی لا یخفی علیک. قلت: هلم. قال: هو رجل لیس بالطویل ولا بالقصیر، ولا بکثیر الشعر ولا بقلیلة، ولا تفارق عینیه حمرة، وخاتم النبوة بین کتفیه، واسمه أحمد، وهذا البلد مولده ومبعثه، ثم یخرجه قومه ویکرهون ما جاء به، ویهاجر إلی یثرب فیظهر بها أمره، فإیاک أن تنخدع عنه، فإنی طفت البلاد کلها أطلب دین إبراهیم فکل من أسأله من الیهود والنصاری والمجوس یقول: هذا الدین وراءک، وینعتونه مثل ما نعته لک، ویقولون لم یبق نبی غیره.
قال عامر: فلما أسلمت أخبرت رسول الله، صلی الله علیه وسلم، قول زید وأقرأته السلام. فرد علیه رسول الله، صلی الله علیه وسلم، وترحم علیه وقال: قد رأیته فی الجنة یسحب ذیولاً.
وقال جبیر بن مطعم: کنا جلوساً عند صنم سوانة قبل أن یبعث رسول الله، صلی الله علیه وسلم بشهر. نحرنا جزوراً، فإذا صائح یصیح من جوف الصنم: اسمعوا إلی العجب، ذهب استراق الوحی ونرمی بالشهب لنبی بمکة اسمه أحمد مهاجره إلی یثرب. قال: فأمسکنا وعجبنا، وخرج رسول الله، صلی الله علیه وسلم.
والأخبار عن دلائل نبوته کثیرة، وقد صنف العلماء فی ذلک کتباً کثیراً ذکروا فیها کل عجیبة، لیس هذا موضع ذکرها.
از کتاب: کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین علی بن اثیر (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش.
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com
سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
منبع: سایت نوار اسلام