حدیث و حجیت آن(بخش دوم)
حدیث و حجیت آن(بخش دوم) موضوع: حدیث نبوی تاریخ انتشار: 2014-02-22 | بازدید: 4269

...بخش دوم

این ده مثال به عنوان مشتی نمونه از خروار بیان شد و پیش از این لازم ندانستیم که بیاوریم. برای کسانی که منصف هستند همین مقدار کافی است و پس از مطالعه اینها هیچ منصفی نمی تواند این را منکر شود که راه مؤمنان نخستین، استناد به حدیث و سنت وآن را مشعل زندگی قرار دادن در هر کاری بود. اگر شخصی چنین پندارد که آنچه درباره سبیل المؤمنین، بیان شد، مأخذ آن،کتابهای حدیث و تاریخ هستند که بعد از عصر صحابه نوشته شده اند و نمی توان برآنها اعتماد کرد، پاسخ چنین است این ممکن نیست که قرآن و احکام آن و حکم ایمان و عمل برآن باقی باشد و هیچ روشی برای معلوم کردن سبیل المومنین موجود نباشد. چنین باور و عقیده ای به منزله ناقابل عمل قرار دادن و معطل کردن قرآن کریم می باشد امری که هیچ اندیشمند غیر مسلمانی هم جرأت طرح چنین مسأله ای را ندارد، فرد مؤمن و مسلمان به جای خود.

تا زمانی که دروازه عمل بر قرآن کریم باز باشد، این راه هم باز است و ادامه دارد و تمام وسایل معلوم کردن این راه نیز در اختیار مسلمانان باقی خواهند بود. بنابراین، غیر از « مجامیع احادیث » کتب طبقات و اسمأ الرجال و کتب سیره و تاریخ، کدام وسیله است که با آن می توان راه و روش تفصیلی مؤمنان نخستین را معلوم کرد؟ اگر وسیله ای دیگر هست، بیان شود و اگر نیست پس بی اعتبار قرار دادن امور مذکور، به منزله مسدود کردن دروازه عمل بر قرآن کریم است. علاوه بر این، امتیاز و برتری ای که اسلام و مسلمانان بر دیگر مذاهب دارند، با این پندار از بین میرود. زیرا که این امر به منزله این است که بگوئیم: ملت مسلمان نه تاریخی و نه کارنامه درخشان علمی و عملی و نه وسیله معلوم کردن کارنامه مسلمین صدر اسلام را در اختیار دارد. آیا هیچ مسلمانی می تواند چنین سخنی را بر زبان آورد؟ روش بعضی از منکرین حدیث خیلی عجیب و غیر قابل فهم است زیرا آنها بر تاریخ اعتماد می کنند، ولی روایات حدیث را قابل اعتماد نمی دانند. حال آن که تمام مورخان و نویسندگان تاریخ این تعهد و التزام را نکرده اند که در باره هر واقعه و رویداد تاریخی سند آن را بیان کنند و درباره راویان هم به لحاظ عدالت و ثقه بودن، آنگونه که محدثین شرایط ویزه ای دارند و با حساسیت این امر را دنبال می کنند، آنها چنین شرایطی ندارند و اهمیتی هم به این امر نمی دهند. با وجود این، تاریخ قابل اعتماد و قابل قبول باشد ولی مجامیع احادیث که درباره هر قول و فعل پیامبر یا آثار و احوال صحابه التزام کامل شده، راویانی که روایت از آنها بیان شده، بیابی ذکر شوند و هیچ فردی در وسط باقی نماند وآنها هم باید معتبر، عادل وثقه باشند و عدالت و اعتبار و ثقه بودن آنها نیز با دلیل ثابت شده، با این همه التزام و احتیاط، مجموعه احادیث قابل اعتبار و قابل قبول نباشد، چقدر این سخن از عدالت به دور است!

علاوه بر این، احادیثی که با سندهای قوی و محکم روایت شده اند، آنها را نپذیرفتن و غیر قابل اعتبار قرار دادن، به منزله این است که بگوییم: مؤلفان کتب حدیث، سخنان بی اساس را با سندهای جعلی و فرضی در کتابهای خویش کرد آورده اند. این آقایان باید به لحاظ علمی و منطقی هم بیندیشند که این چگونه ممکن است؟ آیا هنگامی که مجموعه احادیث نوشته می شد، (طبق پندار منکرین حدیث) در دنیا هم یک نفر مسلمان اهل درکی وجود نداشت که در مقابل این همه جعل ها و افتراها بایستد و یا حداقل بر این امر اعتراض و اشکال کند؟ مثلاً کتاب موطا را در نظر بگیریم. این مجموعه حدیث، طبق قول طالب، درسال 120 یا 130 هجری یعنی110 یا 120 سال بعد ازوفات رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم تدوین و کردآوری شده است (6) و تا چند سال قبل از گرد آوری آن (حدود 13 یا 23 سال) اصحاب، آن حضرت « در قید حیات بودند. تا بعین که به زیارت و ملاقات صحابه گرامی موفق شده بودند، تعداد بی شماری بودند. و در بلاد حجاز، شام، عراق، مصر و غیره حضور دا شتند. مثلاً شهر مدینه را در نظر بگیریم، جایی که کتاب فوق درآنجا نوشته و گردآوری شده بود، به قدری از تابعین در آن وجود داشت که شمارش و ثبت آنها مشکل به نظر می رسد و ما به عنوان نمونه چند نفر ازآنها را ذیلأ بیان می کنیم.

1 - اسحاق بن عبدالله بن ابی کلمة)متوفای 136هـ. ق(

2 - اسماعیل بن محمد بن زهری )م 134 هـ . ق )

3 - ربیعه بن ابی عبدالرحمن )متوفای 129هـ . ق (

4 - زیدبن اسلم )متوفای 136هـ . ق (

5 - سالم بن ابی امیة )متوفای 129هـ . ق (

6 - سعدبن اسحاق )متوفای بعد از 140هـ . ق (

7 - سعید بن ابی سعید المقبری )متوفای 123هـ . ق (

8 - سلمه بن دینار )متوفای بعد از 130!. !تی(

9 - شریکت بن عبدالله بن ابی نمر )متوفای بعد از 140هـ . ق (

10 - صالح بن کیسان )متوفای بعد از 140هـ . ق (

11 - صفوان بن سلیم )متوفای 124هـ . ق (

12 - عبدالله بن ابی بکر بن ابی حزم )متوفای 140هـ . ق (

13 - عبدالله بن دینار )متوفای 127هـ . ق (

14 - ا ابو الزناد )متوفای 130هـ . ق (

15 - عبدر بن سعید )متوفای 139هـ . ق)

16 - محمدبن المنکدر )متوفای 131 هـ . ق (

17 - مخزمه بن سلیمان )متوفای 130 هـ . ق (

18 - موسی بن عقبه )متوفای 141 هـ . ق (

19 - وهب بن کیسان ) متوفای 127هـ . ق (

20 - یحی بن سعید قاضی مدینه )متوفای 143 هـ . ق (

21 - یزیدبن رومان )متوفای 140 هـ . ق (

22 - یزیدبن عبدالله بن لیثی )متوفای 139 هـ . ق (

23 - هشام بن عروة )متوفای145 هـ . ق (

24 - مسوربن رفاعه ) متوفای 138 هـ . ق (

25 - ابوطواله قاضی مدینة المنورة (متوفای آخرین دوران بنی امیه 132هـ . ق (

علاوه بر سلسله علمی، از لحاظ ترتیب زمانی نیز تابعین گرامی همان نسبتی را با رسول اکرم داشتند که نوه ها در سلسله نسبی خویش با جد خویش دارند. لذا اگر مسأله تعلیم و تعلم هم نمی بود، آنان از حالات رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم اطلاع و اگاهی داشتند همچنان که نوه ها از حالات جد خود در خانواده، به خوبی اطلاع دارند. بر همین اساس، مردم آن زمان بدون تعلیم و تدریس رسمی، از حالات وکارنامه های آن حضرت صلی الله علیه و اله وسلم علم و اگاهی داشتند و این یک امر بدیهی و واضح است. حالا با توجه به این مسائل، جای تدبر و اندیشه است که در چنان زمانی و با وجود چنان مردمی آن هم در جایی که آخرین دوران ده ساله زندگی پیامبر خدا در آن جا سپری شده و هیچ خانواده ای درآن جا نبود که با آن حضرت وابستگی و ارتباط نداشته و شرف و افتخار خدمت در محضرآن حضرت برایش حاصل نشده باشد، در چنان شهری، شخصی به نام امام مالک، مجموعه ای از احادیث و سنت آن حضرت را گردآوری وآشکارا در همان شهرآن را برای مردم قرائت کند و هزاران نفر از بلاد اسلام رخت سفر بسته، به مدینه بیایند و آن مجموعه را از ایشان بشنوند و بسیاری از مردم آن را نقل و روایت کنند و به وطن خویش باز گشته به دیگران برسانند. ولی یک نفر هم در مدینة منورة موجود نباشد که بر جعلی بودن تمام آن احادیث یا قسمتی ازآنها اعتراض کند و لب به سخن کشاید آیا هیچ عاقل و دانشمندی می تواند این را تصور کند که در چنین حالی و در چنان مکانی اگر - العیاذبالله - امام مالک مفتری می بود، چگونه جرأت به چنین افتراهایی می کرد و اگر هم فرضاً جرأت می کرد، آیا تمام اهل مدینه بر افترا بردازی و جعل حدیث وی و بر نشر و بخش آن، سکوت نموده به تماشای آن می پرداختند؟!

علاوه بر اینها، امام مالک ، در کتاب خویش، بیست و پنج نفر مذکور و چند نفر دیگر را از اهل مدینه نام برده، اظهار می دارد: ما این احادیث را از این بزرگان شنیده ایم. اگر امام مالک،فرضاً جعل و اشتباه می کرد امکان نداشت که علما و بزرگان آن زمان، سکوت اختیار نموده، ایشان را تکذیب و تخطیه نکنند.

خلاصه، اینکه کتاب «موطأ» و دیگر کتب احادیث را جعلی قلمداد کردن، نه صرفاً سرابا ضلالت و گمراهی است، بلکه جهل و حماقت غیر قابل باوری است وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ (النور:40) به همین دلیل در زمانهای گذشته احدی جرأت طرح چنین مسایلی را نکرده است. بلکه بر خلاف این، از دوران تألیف و تدوین مجموعه های کتب احادیث تا به امروز در هر دور و زمان، این کتب، صحیح ومطابق با حقیقت تشخیص داده شده و پذیرفته شده اند و درهر زمان، هزاران محدث و اهل علم آنها را از اساتید خود شنیده و روایت کرده اند. از خود امام مالک تقریبأ هزار نفر «موطا» را سماع کرده اند، چنان که شاه عبدالعزیز محدث دهلوی درکتاب بستان المحدثین/ 9 مرقوم داشته و سیوطی در مقدمه تنویرالحوالک اسامی پنجاه نفر را که موطأ را از امام مالک شنیده و روایت کرده اند، ذکر نموده است. باز از همان زمان تا به امروز با تواتر بیشتر، این کتاب روایت شده است. جای حیرت وتعجب است که منکرین حدیث، هنگامی این هذیانها را بر زبان می آوردند، چرا فکر نمی کنند و نمی اندیشند که داعیه و انگیزه طبیعی حفظ آثار بزرگان و زنده نگهداشتن یاد و کارنامه های آنان، در هر قوم و ملتی در دنیا وجود دارد. و هر ملت زنده ای در دنیا، آثار بزرگان خود، کارنامه ها و شاهکارهای قهرمانان، آثار و اشعار شاعران خود را محفوظ نگه داشته وهر تدبیر ممکن را برای این منظور به کار می برد.

پس چگونه ممکن است ملت مسلمان که در دنیا بهترین ملتی است، که به علم و دانش پیش از دیگران توجه داشته و دارای بیشترین کمالات و خصوصیات زرین است، روایات اخلاقی و عادات و سیره و مغازی پیامبر خود را محفوظ ننماید و به نسلهای آینده تحویل ندهد؟ آیا هیچ عاقل و دانشمندی این مسأله را باور و چنین گفته هایی را طرح می کند؟ بسیاری از مطالب آیات قرآن بدون روایات قابل فهم نیستند.

به این امر باید توجه شود که اگر غیر از قرآن کریم دیگر وسیله مستندی برای معلومات نباشد و روایات و احادیث وآثار، قابل اعتبار نباشند، مطالب و مفاهیم بسیاری ازآیات، مبهم و گنگ خواهد بود مثلاً در قرآن مجید مذکور است: فَلَمَّا قَضَی زَیْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاکَهَا گاه زید از آن زلط حاجت خود را، برآورده ساخت، اما او را به نکاح تو در آوردیم».

آیا قطع نظر ازروایات، فقط از الفاظ این آیه می توان پی به حقیقت امر برد وآیا می توان گفت که زید چه کسی بوده است و همسرش که بوده و جریان امر از چه قرار بوده است؟ یا مثلاً در جای دیگر فرموده است  عَبَسَ وَتَوَلَّی أَن جَاءهُ الْأَعْمَی وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّی ترش کرد و روی برکرداند از اینکه نزد وی نابینا آمد و تو را چه معلوم که شاید او باک و تزکیه می شد

آیا از قرآن کریم معلوم می شود که این نابینا چه کسی بوده است؟ و آنها! که در محضرآنحضرت حضور داشتند چه کسانی بودند؟ همچنین درباره غزوه احزاب، حنین و غیره که تا حدی وقایع آنها در قرآن بیان شده، در صورتی که مجموعه روایات و احادیث غیر قابل قبول قرار گیرند، شرح و تفصیل لازم این وقایع را می توان از جایی معلوم کرد؟ در جای دیگر از قرآن کریم ذکر شده است : وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ  «و یاد کن هنگامی را که خداوند به شما یکی از دوگروه وعده داد که آن مال شماست. » آیا کسی می تواند فقط از قرآن معلوم کند که این دو گروه چه کسانی بودند؟ و وعده ای که خداوند متعال در این جا یاد آوری نموده، در کجابیان شده؟ و چنانچه از قرآن معلوم نشد،  باید پذیرفت که وحی دیگری نیز برآن حضرت نازل می شد.یا مثلاً در قرآن کریم مذکور است: إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْیَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَی وَالرَّکْبُ أَسْفَلَ مِنْکُمْ وقتی شما در کناره نزدیک بودید و آنها در کناره دورتر و کاروان بایین تر از شما بود

آیا هیچکس می تواند بگوید که در این جا به کدام واقعه اشاره شده و قسمتهای دور و نزدیک کدام محل، مراد است؟ و کدام کاروان بایین تر از آنها بود؟ همچنین در قرآن کریم مذکور است: لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ التوبة:25) یعنی : « همانا خداوند در جاهای بسیاری شما را یاری و نصرت کرده است. آیا قطع نظر از روایات می توان این اماکن بسیار را مشخص کرد؟ نیز در قرآن مذکور است: إِلاّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا (التوبة:40) یعنی: « اگر شما یاری نکنید او را، پس همانا که خداوند او را یاری کرده است، آنگاه که کفار او را بیرون کردند. دومی از دو نفر بود. آنگاه که آن دو در غار بودند در حالی که به یار خود می گفت: اندوهگین مباش همانا الله با ماست. »

آن حضرت از کجا خارج شدند؟ رفیق ایشان چه کسی بود؟ و در کدام غار با یار خود پناهنده شده بود؟ آیا می توان فقط از قرآن به این سؤالها پاسخ داد؟ آیا غیر از مراجعه به روایات برای معلوم کردن این موارد، طریقی دیگر وجود د ارد؟ همچنین در جای می فرماید: لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوَی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا التوبة:108) یعنی: «البته مسجدی که از اؤل بنیانش بر تقوا نهاده شده سزاوارتر است که در آن بایستی. درآن جا مردانی هستند که دوست دارندپاک و نظیف شوند» این مسجد کدام مسجد است؟ و از چه کسانی در این آیه مدح و ستایش شده؟ و چه ویزکی در طهارت آنها وجود داشت که در این آیه مورد ستایش قرار گرفته؟ آیا پاسخ این سؤالها را می توان فقط از قرآن پیدا کرد؟ نیز در جایی می فرماید: وَعَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا التوبة:118) یعنی: « و برآن سه نفری که امرشان به تعویق انداخته شد، (کرم و رحم الهی نازل گردید)». این سه نفر چه کسانی بودند؟ داستان آنها چیست؟ چرا مسأله آنها به تعویق افتاد؟ آیا قطع نظر از روایات، این موارد معلوم می شوند؟ همچنین مذکور است: وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقاً وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضاً لَمْ تَطَأُوهَا و فرود آورد آنانی را که به این لشکرها کمک و یاری کرده بودند از اهل کتاب از قلعه های شان و در دلهای شان رعب و وحشت انداخت. گروهی را می کشتید و گروهی را به اسارت می گرفتید و سرانجام، شما را وارث زمین آنها و خانه های آنها و مالهای آنها گرداند و نیز زمینی دیگر به شما داد که درآن جا هنوز قدم نکذارده بودید ( یعنی زمین خیبر)». این مظاهرین چه کسانی بودند؟ زمینها و اموال در کجا بود؟ نیزآن زمین دیگری که تا آن موقع هنوز مسلمانان به آن جا قدم نگذاشته بودند ولی وارث آن قرار داده شدند، کدام زمین بود؟ آیا قطع نظر از روایات، به این پرسشها می توان پاسخ داد؟

این چند مثال بدون قصد استیعاب، فقط برای نمونه بیان شدند. مثالهای بسیاری از این قبیل وجود دارند. ولی منظور این است که پس از انکار روایات، درک مفهوم و معانی آیات مذکور قرآن و تفهیم آنها نا ممکن است. خلاصه، هر کس، قرآن کریم را کتاب الهی دانسته فهم آن و عمل برآن را برای مؤمنان هر عصر و زمان لازم بداند، چاره ای غیر از این ندارد که مجموعه احادیث و سیره را که ائمه مجتهدین و سیره نگاران با تحمل رنج و زحمت زیادی آنها را محفوظ و یادداشت نموده اند، بپذیرد و قبول کند. روایاتی که قسمت اعظم آنها حیثیت ضمیمه توضیحی قرآن کریم را دارد.

دلیلی دیگرازقرآن برای حجیت حدیث و سنت

در این جا دلیلی دیگر از قرآن برای حجت بودن حدیث به ذهنم رسید که آن را ذکر می کنم. کسانی که حقیقتأ بر اثر اشتباه و سوء برداشت علمی چنین می گویند که حجت دینی فقط قرآن کریم است و هیچ وسیله ای دیگر غیر ازآن برای اثبات احکام و مسائل شرعی وجود ندارد و وظیفه رسول فقط ابلاع و رساندن قرآن بوده و پس، اگر مانند یک نفر طالب حق و جویای هدایت، به قرآن کریم تدبر و اندیشه کنند، در قرآن کریم مثالهای زیادی درک خواهند کرد که بطورحکایت یا واقعه و یا به صورتی دیگر، عملی از اعمال دین در آن ذکر شده که ازآن معلوم می شود این عمل در زمان نزول قرآن به حیث یک عمل دینی انجام می گرفت. حال آن که در قرآن کریم آن عمل بیان نگردیده، لذا باید قبول کرد که حکم آن از طریق سنت بیان شده است. در این جا فقط به ذکر دو سه مثال بسنده می کنیم.

1 - در سوره توبه به رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم با این الفاظ دستور داده شده است که بر منافقین نماز جنازه نخوانید: وَلا تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً التوبة:84) یعنی: « بر هیچ یک ازآنان که بمیرد هرگز نماز نخوان. » از این آیه معلوم می شود که پیش از نزول این آیه خواندن نماز جنازه مشروع شده بود و آن حضرت صلی الله علیه واله وسلم بر مردگان نماز جنازه می خواندند. در حالی که در قرآن از هیچ آیه ای معلوم نمی شود که پیش از نزول این آیه درآن به رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم و مسلمانان دستور خواندن نماز جنازه داده شده باشد. پس لزوماً باید پذیرفت که دستور نماز جنازه از طریق سنت داده شده. همچنین در سوره جمعه در آیه: : وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِماً  گاه مسلمانان کاروان یا بازی ای را، ببینند به سوی آن متفرق شوند و تو را تنها در نماز ایستاده رها کنند (یعنی در خطبه

ضمن بیان یک حکایت و گلایه، خطبه نماز جمعه ذکر شده است. از نظر ما، فکر نمی کنیم منکرین حدیث خطبه جمعه را که یک حکم شرعی و عمل دینی است ورسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم آن را ایراد فرموده و در اُمت نیز بطورمتوارتر تا به حال جریان داشته، منکر شوند. ولی هیچ آیه ای در قرآن کریم نیست که در آن به ایراد خطبه دستور داده شده باشد. پس لزوماً باید گفت که این دستور از طریق سنت داده شده است.

همچنین هیچ مسلمانی در رابطه با اذان که یک شعار اسلامی است و از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم تا به حالی قبل از نماز گفته می شده، نمی تواند آن را انکار کند و در قرآن کریم نیز به عنوان بیان واقعه، در جایی به طور ضمنی ازآن بحث شده است. مثلاً در سوره مائده مذکور است: جهالت و شرارت کفار در حدی است که اذان را مسخره می کنند وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً وَلَعِباً ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ (المائدة:58) یعنی: « و هر گاه به سوی نماز ندا کنید آن رآ به بازی و مسخره می گیرند. و دلیل این است که اینها قومی نادان اند».

در سوره جمعه نیز بطور ضمنی از اذان بحث شده است: إِذَا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسَعَوْا إِلَی ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ برای نماز جمعه اذان داده شود پس بشتابید به سوی یاد الله و خرید و فروش را ترک کنید».

به هر حال از این آیات ثابت و معلوم می شود که در عصر نبوت، ییش از نزول این آیات، اذان به عنوان یک عمل و برنامه دینی اجتماعی مسلمانان، رواج داشت و هیچ آیه ای در قرآن وجود ندارد که از آن، حکم و مشروعیت اذان ثابت گردد. لذا باید گفت که مشروعیت اذان از طریق سنت ثابت شده است.

مقام و موقعیت اصلی پیامبر

به نظر ما اشتباه اصلی منکرین حدیث این است که آنان مقام و موقعیت اصلی پیامبر را درک نکرده اند. اگرآنان به منظور درک و حصول مقام نبوت و شناخت حقیقی جایگاه نبی و رسول، به قرآن مجید مراجعه و در آن، تدبر و اندیشه کنند، برای آنها معلوم خواهد شد که حیثیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم فقط به عنوان یک پیام رسان نیست بلکه آن حضرت، مطاع، متبوع، امام، هادی، قاضی، حاکم، و غیره نیز هستند و این مقامها را خود قرآن برای آن حضرت بیان نموده است.

1 - رسول مطاع است و اطاعتش بر اهل ایمان فرض می باشد. در قرآن کریم در جاهای متعددی خطاب به مؤمنان گفته شده: أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ الله و رسولش اطاعت کنید) در این فرمان، اطیعوا الرسول به صورت یک جمله مستقل و جدا از « اطیعوا الله» ذکر گردیده که هر کس به زبان عربی آشناست، همین را می فهمد همچنان که اطاعت الله بر هر مؤمن فرض است، اطاعت از رسول او نیز یک فرض و وظیفه مستقلی است. یعنی فقط مفهوم آن این نیست کتابی را که پیامبر از جانب الله آورده، آن را پذیرفت و بر احکام آن عمل کرد. زیرا اگر مراد آیه فقط همین بود، پس این حکم در اطیعوالله گفته شد دیگر نیازی به اعاده امر اطاعت با جمله مستقل «اطیعوا الرسول » وجود نداشت. علاوه بر این، در قرآن مجید از بعضی آیات دیگر، این امر بیشتر واضح و روشن می شود. در سوره نساء درآخر رکوع پنجم بعد از حکم به اطاعت الله و رسول او، منافقین مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته اند زیرا که بر اثر هواهای نفسانی و نفاق خود در

اطاعت الله و رسولش کوتاهی می ورزند. در این را بطه گفته شده: وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَی مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً (النساء:61)(رکوع5) یعنی: « هنگامی که به آنان گفته می شود به سوی رسول و کتابی که خداوند فرود آورده بیائید، می بینی تو ای پیامبر منافقان را که از تو روی برمی گردانند

در این آیه همراه با ما انزل الله یعنی دعوت به سوی کتاب الله، ذکر دعوت به سوی رسول دلیل روشنی بر این امر است که آنچه در آیات فوق از اطاعت رسول دستور داده شده، مفهوم آن این نیست ازآن کتابی که بر رسول نازل شده اطاعت کنید بلکه اطاعت رسول یک امر مستقل و جداگانه ای است.

و در همین سوره بعد از دو آیه درباره اطاعت از هر رسولی که از جانب الله مبعوث شده، اعلام گردیده: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه بر حسب دستور الله از وی اطاعت شود»

پیامبران از جانب الله هدایتگر و امام هستند: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ما آنان را امام و پیشوا قرار دادیم که طبق حکم ما، راهنمایی می کنند

رسول اکرم " از جانب الله حاکم و حکم قرار داده شده است. حکم قرار دادن ایشان در هر اختلاف، و پذیرفتن حکمیت ایشان با جان و دل، برای تمام اهل ایمان فرض بلکه شرط ایمان قرار داده شده چنان که در سوره نساء مذکور است:

فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً  . یعنی سوگند به پروردگار تو که اینها مسلمان نخواهند بود تا آن که تو را حاکم کنند در اختلافی که میان آنها واقع می شود، آنگاه در دلهای خویش هیچگونه تنگی و نگرانی از آنچه حکم فرموده ای، نیابند و قبول کنند قبول کردنی».

همچنین در سوره احزاب مذکور است: وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ  (الأحزاب:36) یعنی: « و نیست برای هیچ مؤمن و مؤمنه ای، اینکه در کار خود اختیاری داشته باشند هنگامی که الله و رسولش در امری فرمانی بدهند. و در سوره نور چنین فرموده است: إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا هنگامی که به سوی الله و رسولش فرا خوانده

می شوند، این نیست که بگویند شنیدیم و فرما نبرداری کردیم. خلاصه، تمام این آیات در این باره نص صریح اند و هر امری از امور مسلمانان که رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم درباره آن حکمی صادر کند، واجب التسلیم است و هیچ مسلمانی را یارای چون و چرا در آن نیست.

4 - برای سعادت و رستگاری هر انسانی همچنان که اطاعت و پیروی الله لازم و ضروری است، اطاعت و پیروی رسول نیز ضروری است. و همچنان که نافرمانی الله وسیله گمراهی و بدبختی است، نافرمانی رسول او نیز موجب ضلالت و گمراهی است: وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً کس از الله و رسولش اطآعت کند، بدرستی که رستگاری بزرگی به دست آورده است وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً

کس از الله و رسولش نافرمانی کند، در گمراهی آشکار قرار گرفته است. نیز در قرآن کریم گفته شده که کفار بعد از اینکه به دوزخ افکنده می شوند بر نافرمانی الله و رسول او حسرت برده و متأسف می شوند: یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولا که چهره های آنها در آتش، گردانیده شود می گویند ای کاش از الله و رسول او پیروی می کردیم ». در جایی دیگر می فرماید : یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّی بِهِمُ الْأَرْضُ درآن روز کافران و آنان که از پیامبر نافرمانی کردند آرزو می کنند ای کاش زمین بر آنان هموار می شد» همچنین به مسلمانان توصیه شده هیچ سخنی که نافرمانی رسول در آن باشد با یکدیگر نگویند. : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلا تَتَنَاجَوْا بِالْأِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ مؤمنان هنگامی که با یکدیگر در گوشی سخن می گویید پس در باب کناه و تعدی و نافرمانی پیامبر، در گوشی سخن نگوئید» .

وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا

این آیه با اموال ارتباط داشته باشد باز هم برای ادعای ما مستدلی خواهد بود و از آن ثابت می شود که آنچه پیامبر اکرم » برحسب تشخیص خویش تقسیم کنند. برای اهل ایمان پذیرفتن آن واجب است و کسی را حق چون و چرا در آن نیست . النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ

شاه عبدالقادر؛ دو سطر درباره این آیه نوشته اند که نقل آن بسیار مناسب به نظر می رسد. می فرمایدپیامبر جانشین الله است. در جان و مال خود نمی توان طوری دخل و تصرف کرد که پیامبر دخل و تصرف می کند. و خود را به آتش افکندن حرام است، ولی اگرپیامبر فرمان دهد، فرض است »

خشنود کردن رسول مانند خشنود کردن الله واجب و شرط ایمان است. وَاللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یُرْضُوهُ إِنْ کَانُوا مُؤْمِنِینَ

داشتن پیامبر) بیش از تمام چیزهای دوست داشتنی دنیا (مانند دوست داشتن الله لازم است و هر کس چنین نکند، از هدایت الله محروم و از فاسقان است. قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (التوبة:24) یعنی. بگو (ای پیامبر) اگر پدران شما و فرزندان شما و برادران شما و همسران شما و خویشاوندان شما و مالهایی که گرد آورده اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه هایی که آنها را می پسندید، دوست تر هستند نزد شما از الله و رسول او و از جهاد در راه او، یس منتظر باشید تا آن که بیاورد خداوند عذاب خود را و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند

هنگامی که پیامبر خدا به سوی چیزی دعوت دهند و فرا خوانند، اجابت آن بر هر مؤمن فرض است : یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ دهید به الله و رسول او هنگامی که شما را فرا خوانند به سوی آنچه حیات و زندگی شما در آن هست.

هنگامی که رسول اکرم « به سوی امری دعوت دهند، رفتن بدون اجازه از محضر ایشان برای هیچ مؤمنی جایز نیست و هر کس چنین کند، اندیشه عذاب دردناکی برایش هست: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَی أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَأْذِنُوهُ بدرستی مؤمنان کسانی هستند که به الله و رسول او ایمان آورده اند و هر گاه با وی در کار مهمی باشند از آن جا نمی روند تا از ایشان کسب اجازه نکنند»

سپس در همین رابطه درباره کسانی که بدون اجازه و مخفیانه از مجلس بیرون می روند، فرموده است فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ پ باید بیم داشته باشند کسانی که از امرپیامبر مخالفت می کنند اینکه گرفتار فتنه ای شوند و یا اینکه عذاب دردناکی به آنان برسد»

مساله بیان «مقام و منصب رسول و پیامبر»، یک موضوع مستقلی است و چنانچه با شرح و تفصیل پیشتری در این مورد نوشته شود، به چندین برابر پیش ازآنچه نوشته شده، نیاز خواهد بود. بدون تردید تعداد زیادی آیه به عنوان مستدل این موضوع می توان آورد. ولی در این جا به همین مقدار پسنده می کنیم و می گوییم : هنگامی که از قرآن کریم مطاع، امام، هادی، آمر و ناهی، حاکم و حکم بودن آن حضرت صلی الله علیه و اله وسلم ثابت گردید، باید پذیرفت که درباره دین، هر امر و نهی و هر داوری و هر قول و عمل ایشان الزاماً باید پذیرفته شود. تا زمانی که رسول اکرم صلی الله علیه و اله وسلم در این دنیا در قید حیات بودند، امت مرحومه، مفهوم ارشادهای ایشان و اسوه حسنه بودن ایشان را همین دانسته و اصحاب گرامی که شاهدان عینی و مخاطبین مستقیم آنحضرت بودند، از گنجینه گرانبهای علم و هدایت ایشان کاملاً حفاظت به عمل آورده، با امانتداری تمام به نسلهای بعدی تحویل دادند. سپس خداوند متعال به افراد بسیاری از امت در قرنهای بعدی، توفیق و افتخار تدوین دفتر احادیث و سنن، ترتیب و تحقیق، نقد، تعلیم وتعلم، ترجمه و تشریح، حفظ و اشاعت آنها را عنایت نمود و آنها توانستند پایه گذار علوم و فنون بسیاری در این باره باشند و بهترین تألیفات و تصنیفات را از خود در این فن بر جای گذارند. و این امری است که برای هیچ امتی چنان افتخاری نصیب نگردیده است. نتیجه و سرانجام این نهضت آن است که گرچه حدود چهارده قرن از وفات رسولی اکرم صلی الله علیه و اله وسلم دارد سپری می شود ولی در پرتو فرمایشات، ارشادها و اسوه حسنه ایشان، بویندگان راه شریعت می توانند مانند قرن اول در این طریق کام برداشته و به پیش روند.

حقیقت این است که بعد از مسدود کردن دروازه نبوت، شایسته بود که خداوند متعال انتظام حفظ هدایتها، تعلیمات و اسوه حسنه خاتم الانبیأ را بنماید. چون بعد از ایشان تا قیامت، دیگر پیامبری مبعوث نخواهد شد و ایشان که تا آخرین نسل بشر به عنوان پیامبر برگزیده شده اند، در این صورت لزوماً باید سنت و اسوه حسنه ایشان تا قیامت محفوظ و مصون باقی بماند، تا جامعه بشری به خوبی بتواند از آن، نیازهای معنوی خود را مرتفع سازد. همان چیزی که مؤمنان صدر اسلام در پرتو آن، به سعادت و رستگاری نایل آمدند. امروزه هیچ مخالف و دشمنی هم نمی تواند این را منکر شود که در مدت زمان گذشته از جانب خداوند متعال، برنامه حفظ و نگهداری کامل وجود داشته و ایمان و باور داریم که در آینده نیز این برنامه و انتظام الهی وجود خواهد داشت. و زمانی که لازم و مناسب باشد، خداوند متعال افرادی را برای خدمت به این امر مهم توفیق عنایت خواهد کرد. خداوند ما را از زمره همین گروه قرار دهد. آمین

1 - صحیح بخاری، کتاب التفسیر، به روایت ابو سعید خدری

2- بخاری، کتاب التفسیر

3 - رواه الترمزی عن علی و یویده ما فی الدارمی عن ابی امامة

4 - رواه ابوداود و ابن ماجة و الدارمی عن المقدام بن معد یکرب

5 - (کتاب الروح/ 92)

6 - مقدمه تنویرالحوالک/6

 

    منبع: سايت نوار اسلام

 

نصیحت و حکمت

زید بن خالد جهنی رضی الله عنه گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «َمنْ فَطَّرَ صَائِمًا کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ، غَیْرَ أَنَّهُ لا یَنْقُصُ مِنْ أَجْرِ الصَّائِمِ شَیْئًا‏».

یعنی: «هرکس روزه داری را افطار دهد همانند اجر (روزه) او می برد، بدون آنکه از اجر روزه دار چیزی کم شود».

ترمذی (807) وابن ماجه (1746) و ألبانی در "صحیح الترمذی" (647) آنرا صحیح دانسته است.

نظر سنجی

شما به کدام بخش سایت بیشتر مراجعه میکنید؟









      

گالری تصاویر
  • قرآن

    قرآن

  • حدیث

    حدیث

  • دعا

    دعا

Close

برای دریافت مطالب جدید سایت لطفا ایمیل خود را وارد نمایید.