.......
تلبیه = لبیک اللهم لبیک ....گفتن
حکم تلبیه:
باجماع علما تلبیه یک عمل شرعی است. ام سلمهگفت: ازپیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدمکه میگفت:" یا آل محمد، من حج منکم فلیهل فی حجه أو حجته [ای خانواده محمد هرکس از شما به حج میرود درحج خویش با صدای بلند تلبیه: لبیک اللهم لبیک ... را بگوید]". بروایت احمد و ابن حیان.
درباره حکم تلبیه و وقت آن وکسیکه آن را بتاخیر اندازد، اختلافکردهاند: شافعی و احمدگفتهاند: سنت میباشد و مستحب استکه بلافاصله بعد از احرام، بدان شروعکرد. اگرنیت عبادت حج راکرد و تلبیه را نگفت، عبادت وی صحیح است و بدون اینکه فدیهای برای آن لازم باشد، زیرا برای آنان احرام، تنها با نیت کردن منعقد میگردد.
حنفیها میگویند: تلبیه وآنچهکه بجای آن مینشیند و درمعنی آن است مانند: تسبیح و راندن قربانی، از جمله شروط احرام میباشند. پس اگر نیت احرامکرد و تلبیه یا تسبیح را نگفت یا قربانی همراه نیاورد، احرام او صحیح نیست.
و ازاین برمیآیدکه آنان احرام را مرکب از مجموع نیت و عملی ازاعمال حج میدانند. پس هرگاه نیت احرامکرد و عملی از اعمال عبادت، و حج را انجام داد، تسبیح یا تهلیلگفت یا قربانی همراه آورد ولی تلبیه را نگفت، احرام او منعقد میگردد ولی چون تلبیه را ترککرده است باید قربانیکند و خونی بریزد. مشهور مذهب مالک آنستکه تلبیه واجب است، اگرکسی آن را ترککند یا آن را همراه نیت احرام نگوید یا بین آنها فاصله طولانی ایجادکند، بر او واجب میگرددکه بجای آن قربانیکند و فدیه بدهد.
لفظ تلبیه و صیغه آن:
مالک از نافع و او از ابن عمر نقلکرده استکه تلبیهگفتن پیامبر صلی الله علیه و سلم بدینگونه بوده است:" " لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، إن الحمد لک والنعمة لک والملک، لا شریک لک [خداوندا فرمان ترا پذیرفتم و اینک بخدمت تو آمدم، تو بیشریک هستی، ستایش و نعمت و پادشاهی ترا است]". نافعگفت: عبدالله ابن عمر بدان میافزود: "لبیک، لبیک، لبیک وسعدیک والخیر بیدیک، لبیک والرغباء إلیک، والعمل [... با امر تو موافقم و همه نیکیها بدست تو است و تنها تو شایسته مسئلت هستی وکارم برای تو است]".
علما مستحب میدانندکه به تلبیه رسول الله اکتفا شود و درباره زیادت برآن اختلاف کردهاند. جمهورگویند اشکالی ندارد، همانگونهکه ابن عمر و دیگر یاران بدان افزودهاند و پیامبر صلی الله علیه و سلم میشنید و چیزی نمیگفت. بروایت ابوداود و بیهقی. ابویوسف و مالک اضافه بر تلبیه پیامبر صلی الله علیه و سلم را مکروه میدانند.
فضیلت تلبیه:
1-ابن ماجهگوید: جابرگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:" مامن محرم یضحی یومه یلبی حتی تغیب الشمس، إلا غابت ذنوبه فعاد کما ولدته أمه [هرکسکه درحال احرام است اگر درطول روزتا غروب خورشید تلبیهگوید و برای تقرب بخدا، خود را، درمعرض آفتاب قرار دهد، ازگناهان پاک میشود مانند روزیکه از مادر زاده است]".
٢-ابوهریرهگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:"ما أهل مهل قط، إلا بشر، ولاکبر مکبر قط إلا بشر [هیچ تلبیهگوئی تلبیه نمیگوید، مگراینکه مژده بهشت به وی داده میشود. و هیچ تکبیرگوئی تکبیر نمیگوید، مگر اینکه مژده بهشت به وی داده میشود]". بروایت طبرانی وسعد بن منصور.
٣-سهل بن سعد ساعدیگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" ما من مسلم [7] یلبی إلا لبی من عن یمینه وشماله، من حجر، أو شجر، أو مدر حتی تنقطع الارض من هاهنا وهاهنا [هر مسلمانی تلبیهگوید هرچیزیکه در طرف راست و چپ او باشد به تلبیه او پاسخ میدهد وبا او همراهی میکند، ازقبیل سنگ یا درخت یا سنگ ریزه تا اینکه زمین اینجا وآنجا پایان میپذیرد]". بروایت ابن ماجه و بیهقی و ترمذی و حاکمکه آن را تصحیح کرده است.
مستحب است تلبیه را با صدای آشکار گفت:
1-زید پسر خالدگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: جبریل علیه السلام به نزد من آمد وگفت:" مر أصحابک فلیرفعوا أصواتهم بالتلبیة، فإنها من شعائر الحج [به یارانت بگو صدایشان را باگفتن تلبیه بلندکنند وآن را آشکارا بگویند، زیرا تلبیه ازجمله شعایرومراسم حج است]". بروایت ابن ماجه و احمد و ابن خزیمه و حاکمکه آن را صحیح الاسناد دانسته است.
2-ابوبکرگوید: از پیامبر صلی الله علیه و سلم سئوال شد:کدام عمل حج برتر است؟ و پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" العج والثج [بلندکردن صدای تلبیه وریختن خون قربانی]". بروایت ترمذی و ابن ماجه.
٣-ابوحازمگوید: یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم هرگاه احرام میبستند به روحاء نمیرسیدند مگر اینکه از بسیاریگفتن تلبیه صدای آنان خشن وگرفته میشد.
با توجه بدین احادیث جمهورعلما با صدای بلند تلبیهگفتن را مستحب میدانند. مالکگفت: نباید در مسجد جماعت، تلبیه را با صدای بلندگفت بلکه باید بگونهای باشدکه خود و بغل دستی او بشنود، مگردر مسجد منی و مسجدالحرام که در آنجاها با صدای بلندگفته میشود، ولی زنان همواره بگونهای تلبیهگویندکه خود و بغل دستی آنها بشنوند و بیش ازآن برایشانکراهت دارد. عطاءگفت: مردان صدای خود را به تلبیهگفتن بلند میکنند و زنان بگونهای آن را گویندکه خود بشنوند، و صدا را بلند نکنند.
اماکنی و اوقاتی که تلبیهگفتن درآنجا مستحب است
بهنگام سوار شدن و پیاده شدن و بالا رفتن از اماکن مرتفع یا فرود آمدن به جاهای پست و بهنگام برخورد باکاروان و پس از هر نمازی و بهنگام بامدادان، تلبیه مستحب و پسندیده است. امام شافعیگوید: ما آن را درهمه احوال نیکو میدانیم.
وقت گفتن تلبیه
کسی که در احرام است از ابتدای احرام بدان شروع میکند، تا اینکه در روز قربانی با انداختن نخستین سنگ ریزه دررمی “جمره العقبه” آن را قطع میکند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم همچنان تلبیه میگفت تا اینکه به جمره العقبه رسید. بروایتگروه محدثین، ومذهب حنفیها و ثوری و شافعی و جمهورعلما چنین است. احمد و اسحاقگفتهاند پس ازرمی همه جمرات آن را قطع میکنند. مالکگفته است:کسی که حج میکند، تا غروب خورشید روزعرفات میگوید وآنگاه آن را قطع میکند و کسیکه عمره میکند تا هنگام استلام حجرالاسود تلبیه میگوید وآنگاه آن را قطع میکند.
ابن عباسگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در عمره، بهنگام استلام حجرالاسود، تلبیه را قطع میکردند. بروایت ترمذیکه آن را حدیث حسن و صحیح دانسته است و اکثراهل علم بدان عمل میکنند. (اوگفته است: هرگاه معتمر (عمرهکننده) از میقات احرام بسته باشد، همینکه به سرزمین حرم داخل شد، تلبیه را قطع میکنند و هرگاه از جعرانه یا تنعیم احرام بسته باشد، بهنگام دخول در منازل مکه، تلبیه را قطع میکند ) .
مستحب است بر پیامبر صلی الله علیه و سلم صلوات فرستاد و بعد از آن دعا کرد
قاسم بن محمد بن ابیبکرگفت: مستحب استکه حاجی هروقت ازگفتن تلبیه فراغت حاصلکرد، بر پیامبر صلی الله علیه و سلم صلوات بفرستد و پیامبر صلی الله علیه و سلم چون از تلبیهگفتن فراغت حاصل میکرد، مغفرت و رضای خدا را میطلبید و ازمردم بدو پناه میبرد. بروایت طبرانی و دیگران.
چیزهائی که برای محرم مباح است
1-از جمله چیزهائیکه برای محرم جایز و مباح است: غسل و تغییر رداء - بالاپوش و ازار -زیرپوش میباشد. ابراهیم نخعیگفته است: یاران ما چون به چاه میمون میرسیدند، غسل میکردند و نیکوترین لباس خویش را میپوشیدند.
ابن عباسگوید: او در حال احرام، به حمّام جحفه رفت. به ویگفتند: توکه در احرام هستی، چگونه به حمّام میروی؟ اوگفت: خداوند چرک وکثافات ما را، چه کار میکند؟ جابرگوید: کسیکه در احرام است، خود را و جامهاش را میشوید.
عبدالله بن حنینگوید: ابن عباس و مسوربن مخرمه در “ابواء” با هم اختلافکردند. ابن عباسگفت: محرم میتواند سرش را بشوید و مسورگفت: نمیتواند. اوگوید: ابن عباس مرا پیش ابوایوب انصاری فرستاد،که دیدم او در میان دو لبه چاه آب آنجا، خود را میشوید و یک جامه به تن دارد،که بر او سلامکردم. اوگفت:کیست؟ گفتم من عبدالله بن حنین هستم،که ابن عباس مرا پیش تو فرستاده است وگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در حال احرام چگونه غسل میکرد؟ ابوایوب دست بر جامه خود نهاد و آن را ازروی سرش برداشت تا اینکه سرش پیدا شد سپسگفت: محرم آب برخود میریزد، من دارم میریزم، آب را برسرخود ریخت، سپس با هردو دست پیش و پس سررا شست وگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدمکه چنین میکرد” بروایتگروه محدثین جز ترمذی. بخاری بدان افزوده است: بسوی آن دو نفر برگشتم و بدانان خبر دادم. مشور به ابن عباسگفت: دیگر هرگز با تو مجادله نمیکنم. شوکانیگفت: از این حدیث برمیآید که غسل در حال احرام جایز است و دست بر سر نهادن در حال غسل هم جایز است.
ابن المنذرگفته است: باجماع غسل جنابت، برایکسیکه در حال احرام است واجب میباشد و در غیر غسل جنابت، اختلاف کردهاند. امام مالک در “موطا” از نافع روایتکرده استکه عبدالله بن عمر، تنها بهنگام احتلام در حال احرام سرش را میشست. مالک گفته استکه او مکروه میداندکه در حال احرام،کسی در آب سر خود را فرو برد. در حال احرام جایز استکه برای ازاله چرک وکثافت صابون و سدرو امثال آن را استعمالکرد. شافعیه و حنبلیها استعمال صابون خوشبو را جایز میدانند و بازکردن مو و شانهکردن آن را هم جایز میدانند و پیامبر صلی الله علیه و سلم به عایشه امر کرد " انقضی رأسک وامتشطی [گیسوانت رابازکن و شانه بزن]". بروایت مسلم.
نووی گفته است: ما در حال احرام بازکردن و شانه کردن گیسوان را، جایز میدانیم مشروط برآنکه مویکنده نشود ولی شانه زدن مکروه است مگر عذری باشد. حملکالا بر سر اشکالی ندارد.
2-پوشیدن شورت مایو: بخاری و سعید بن منصور ازعایشه روایتکردهاند: “که او بتنکردن شورت مایو را برای محرم جایز میداند” (اکثر اهل علم بر آنند که شورت و مایو نیز برای محرم ممنوع است)
٣-پوشیدن چهره و صورت: شافعی و سعید بن منصور از قاسم نقلکردهاندکه عثمان بن عفان و زید بن ثابت و مروان بن حکم، درحال احرام چهره خود را میپوشیدند. طاووس گفته است: محرم میتواند ازگرد و غبار و خاکستر چهره خویش را بپوشاند. مجاهدگفته: مردم بهنگام وزش باد چهره خود را میپوشاندند و حال آنکه در احرام بودند.
٤-پوشیدن و بپاکردن خف و موزه برای زنان: شافعی و ابوداود از عایشه روایتکردهاندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای زنان رخصت داده استکه خفین بپوشند.
5-اگرکسی از روی نسیان و فراموشی سر خود را پوشید: شافعیهگفتهاند: اگر کسی ازروی نسیان سرش را پوشاند یا جامهای پوشید، چیزی بر او نیست و اشکالی ندارد و عطاءگفته است چیزی بر او واجب نمیشود و او باید استغفارکند.
حنفیه گویند باید فدیه بدهد. دربارهکسیکه از روی نسیان وفراموشی مواد خوشبو بکار برد، یا ازروی نادانی چنین کاری کرد و حکم آن را نمیدانست، اختلاف است.
شافعیه در هرکار ممنوع و محظور، جهل و نسیان را عذر مانع وجوب فدیه میدانند، مادامکه به اتلاف منجر نشود مانند شکار و بنا باصح اقوال شافعیه ازاله مو و ناخن را با وجود عذرموجب فدیه نمیدانند، همانگونهکه در جای خود ازآن سخن خواهیم راند.
6-حجامت و پارهکردن تاول زخم وکشیدن دندان و بریدن رگ: به ثبوت رسیده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم در حال احرام از وسط سرش حجامتکرده است (ابن تیمیه گوید: بدیهی استکه اینکار مستلزم ازاله مقداری موی سر میشود) مالک گوید: اگرکسی دراحرام باشد، بوقت نیازاشکال نداردکه تاول را پارهکند یا زخم را باندپیچیکند یا رگ را بزند. ابن عباسگوید: در حال احرام میتوان دندانکشید و زخم را بازکرد. نوویگوید: اگر در حال احرام کسی بدون نیاز، حجامت کرد اگر منجربه ازاله موگردد، حرام است و اگر بدان منجر نشود بقول جمهور اشکال ندارد و مالک آن را مکروه میداند. حسن بصریگوید: در حجامت فدیه واجب میشود، اگرچه منتهی به ازاله مو هم نگردد و اگر حجامت برای ضرورت و ناچاری باشد
جایز است ولی فدیه واجب میشود. و ظاهریه فدیه را مخصوص ازاله موی سر میدا نند .
٧ - خاراندن سر و تن: عایشه گوید: درباره سر خاراندن در حال احرام از او سئوال شد،گفت: او میتواند سرش را بخاراند و محکم آن را انجام دهد. بروایت بخاری و مسلم، مالک بدان افزوده است،که اگر هر دو دستم را ببندند با پایم آن را
میخارانم، و نظیرآن ازابن عباس و جابر و سعید بن جبیرو عطاء و ابراهیم نخعی نیز روایت شده است.
8-9-نگاه کردن به آینه و بوییدنگلهای خوشبو: بخاری از ابن عباس روایت کرده است،کهکسیکه در حال احرام است، میتواند بویگل خوشبو را استشمام کند، و خود را درآینه بنگرد وبا روغن زیتون و روغن خود را مداواکند.گویند عمر بن عبدالعزیز در حال احرام به آینه مینگریست و مسواک هم میزد. ابن المنذر گوید باجماع علما،کسیکه در احرام است، میتواند روغن زیتون و پیه و روغن حیوانی را بخورد وگویند نباید او مواد خوشبو را، استعمالکند. حنفیه و مالکیه ایستادن در مکان مواد خوشبو را مکروه میدانند، خواه قصد بوکردن داشته باشد یا نداشته باشد. حنابله و شافعیهگویند اگر قصد داشته باشد، حرام است و اگر قصد نداشته باشد حرام نیست.
شافعیهگفتهاند: کشیک در احرام است، جایز است در دکان عطار در جائیکه بخورمیشود، بنشیند. چون منع ازآن مشقت دارد ومستقیماً قصد آن را هم نداشته است، مستحب استکه ازآن پرهیزکند، مگر اینکه در نزد منزل او باشد مانند نشستن نزدکعبهکه درحوالی آن بخورشود.که درآن صورت مکروه نیست، چون نشستن نزد خانهکعبه قربت است پس خوب نیستکه برای یککارمباح، آن را ترککرد. شخص محرم میتواند، مواد خوشبورا درخرقه یا ظرفی حملکند و بر وی فدیهای نیست.
10-11-کسیکه در احرام است، میتواند انبان یاکیسه چرمی را بمنظور حفظ پولهای خود ودیگران، برکمرخویش ببندد و داشتن انگشتری هم اشکالی ندارد. و ابن عباس بدان تصریح نموده است.
12-سرمه کشیدن: ابن عباسگفته است محرم میتواند بعلت چشم درد، مادام که مواد خوشبو نداشته باشد، برای مداوای چشم درد و غیرآن، سرمه بکشد. باجماع علما سرمهکشیدن، اگربرای زینت نباشد وبمنظورمداوا باشد، جایزاست.
١٣-کسیکه دراحرام است، میتواند زیر سایه چتر یا خیمه یا سقف قرارگیرد. عبدالله عامرگوید: همراه عمر بن خطاب بودم، که در حال احرام سفره چرمی را روی درخت میانداخت و زیر سایه آن قرارمیگرفت. ابن ابی شیبه آن را نقلکرده است. ام الحصینگفت: با پیامبر صلی الله علیه و سلم به سفرحجهالوداع رفتم و اسامه بن زید و بلال را دیدمکه یکی افسار شتر پیامبر صلی الله علیه و سلم را در دست داشت و دیگری با جامه خود بر پیامبر صلی الله علیه و سلم سایه میکرد تا اورا ازگرما مصون دارد تا اینکه رمی جمره العقبه را انجام داد. بنقل از احمد و مسلم. عطاءگفت: محرم میتواند در برابر خورشید، بر خویش سایهکند، و خود را از باران و باد، پنهان دارد. ابراهیم نخعیگوید: اسود پسر یزید جامهای بر سر خویش انداخت و بدان خود را از باران مصون داشت، و حال آنکه در احرام بود.
١٤-خضاب با حنا: حنبلیهاگویند برای محرم زن باشد یا مرد، حرام نیستکه بغیر از سرش هر جای بدنش را حنا بزند. شافعیهگفتهاند: مرد میتواند در حال احرام، تمام اندامهای خود را، حنا بزند، بغیر از دستها و پاهاکه آنها را هم اگر نیاز باشد، جایز است و نباید حنائیکه بر سر میزند، خیلی غلیظ باشد. برای زن خضاب با حنا را مکروه میدانند، مگراینکه در عده شوهر متوفای خود باشد،که درآنصورت حرام است، همانگونهکه مطلق خضاب برای نقش و نگار، برآن حرام است حتی اگر در عده هم باشد.
حنفیه ومالکیه میگویند درحال احرام برای مرد و زن، خضاب با حنا درهیچ اندامی جایزنیست، چون آنهم یک نوع طیب و ماده خوشبو است وآنهم برمحرم حرام است، حوله بنت حکیمگوید مادرمگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم ، به ام سلمه فرمود:" لا تطیبی وأنت محرمة، ولا تمسی الحناء فإنه طیب [درحال احرام خود را با مواد خوشبو میالائید، و به حنا دست نزنید چون آنهم خوشبو است]". طبرانی درالکبیر و بیهقی در المعرفه و ابن عبدالبر در التمهید آن را روایت کردهاند.
15- زدن خدمتگزار برای تنبیه و تادیب: اسماء دختر ابوبکرگفت: همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم برای حج بیرون آمدیم تا اینکه به “عرج” رسیدیم. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرود آمدند و ما نیز فرود آمدیم، عایشه درکنارپیامبر صلی الله علیه و سلم نشست و من نزد ابوبکرنشستم. وسایل وتوشه سفرپیامبر صلی الله علیه و سلم وابوبکریک جا بود،که نزد یکی ازغلامان ابوبکربود. ابوبکر درانتظار پیدا شدن غلام نشسته بود،که غلام آمد و شترش را، همراه نداشت،گفت: شترت کجا است؟ گفت: دیشب آن را گم کردهام، ابوبکرگفت: یک شتر همراه داشتی و آن راگمکردی، ابوبکر شروعکرد به زدن او و پیامبر صلی الله علیه و سلم میخندید و میگفت: این شخص را بنگریدکه در حال احرام چکار میکند؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم ، بیش از آن چیزی نگفت و میخندید”. بروایت احمد و ابوداود و ابن ماجه.
61-کشتنمگس وکنه و مورچه: یکی دربارهکنه و مورچه،که بر بدن انسان محرم باشد از عطاء سئوالکرد، اوگفت: چیزیکه از تو نیست از خود دورکنید. ابن عباس گفت: اشکال ندارد در حال احرامکنهکوچک و بزرگ راکشت و همچنین در حال احرام میتوانکنه را از شتر دور ساخت. عکرمهگوید: در احرام بودم که ابن عباس به منگفتکنه را ازشتردورکن عکرمهگفت من آن را مکروه میدانستم وازآن بدم میآمد. ابن عباسگفت: پاشوآن را نحرکن،که من آن را نحرکردم.گفت: وای بر تو در این عمل نحر شتر چقدرکنه بزرگ وکوچک راکشتی؟ (مقصود آنست توکه از کشتن کنهکراهت داشتی و آن را نمیپسندیدی، حالاکه شتر راکشتی آنها هم میمیرند پسکشتن آنها اشکالی ندارد).
١٧-کشتن فاسقای پنجگانه و هر چیزیکه موذی باشد: عایشه گوید: پیا مبر صلی الله علیه و سلم گفت:" خمس من الدواب کلهن فاسق یقتلن فی الحرم : الغراب، والحدأة، والعقرب. والفأرة، والکلب العقور [پنج جانور فاسق هست و در سرزمین حرم و غیرآنکشته میشوند: زاغ، غلیواج -مرغگوشت ربا -کژدم -و موش و سگگزندهکه مردم راگاز گیرد. در بخاری مار را هم اضافهکرده است]". بروایت مسلم و بخاری.
باتفاق علما غراب کشتزار یا زاغچه، از غراب مستثنی میباشدکه دانه میخورد و مراد ازکلب عقور هرگونه جانور درندهایکه مردم را بترساند وگازگیرد، میباشد مانند شیر و پلنگ و ببر وگرگ و... زیرا خداوند میفرماید:
" یسألونک ماذا أحل لهم قل أحل لکم الطیبات، وما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم الله [ازتومیپرسندکه چه چیزی برایشان حلال شدهاست؟ بگو همه پاکیزهها -بسملکردگان -و شکار شده آموختهشدگان از سگان و یوزان و بازان و مانند آنکه بدانان میآموزید ازآنچهکه خداوند بشما آموخته است]".که برای همه درندگان، پرنده و غیره است ازکلمهکلب “مکلبین” آمده است.
حنفیهگویند: تنهاگرگ حکم سگ دارد. ابن تیمیهگوید: هر چیزیکه بر حسب عادت مردم را بیازارد محرم میتواند آن را بکشد، مانند: مار،کژدم، و موش و غراب و سگگازگیرنده و او میتواند موذی انسان و حیوان را هم از خود براند حتی اگر کسی به وی حملهکند وبدون جنگ نتواند اورا براند، با وی بجنگد. زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است:" من قتل دون ماله فهو شهید، ومن قتل دون دمه فهو شهید، ومن قتل دون دینه فهو شهید، ومن قتل دون حرمته فهو شهید [هرکس در برابر دفاع ازمال و جان و دین وآبرو و ناموسشکشته شود، شهید است]". اوگفته: هرگاهکک و شپش او را اذیتکند، او میتواند آنها را ازخود دورکند وآنها را بکشد و براوفدیه واجب نمیشود، ولی انداختن آنها ازکشتن آنها آسانتر است. و همچنان اگر در حال احرام با حیوانات درنده روبرو شود، باید آنها را ازخود براند و اگرمنجربه قتل شد بنا به اظهر اقوال علما، فدیهای واجب نمیشود. اگر در رنج نباشد نباید خویش را بخاراند و شپش و غیررا از خود دورکند و اگرانجام داد بازهم فدیهای براو نیست.
محظورات احرام =کارهائی که در حال احرام نباید انجام گیرد
شارع مقدس چیزهائی را برشخص محرم حرام و منعکرده است بشرح زیر :
١-جماع وکارهائیکه بدان منجر میگردد مانند بوسه و دست زدن با شهوت و سخنگفتن با زن درباره چیزهاییکه به همخوابگی مربوط میگردد.
٢-ارتکابکارهای بد وگناهانیکه مرتکب آن بیرون از فرمان خدا به حساب می آید.
٣-نزاع وکشمکش با رفیقان و خدمتکاران و غیر آنها. دلیل حرام بودن این چیزهاکه برشمردیم این آیه است:" فمن فرض فیهن الحج فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فی الحج [هرکس در ماههای حج بر خویش حج فرضکرد و بدان احرام بست، باید همخوابگی با زنان و فسق وکشمکش و نزاع را رهاکند چون اینکارها در حج نیست]". (البته مراد نزاع باطل است اما جدال برای طلب حق، اشکالی ندارد، بلکه واجب است).
بخاری و مسلم از ابوهریره روایتکردهاندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" من حج ولم یرفث، ولم یفسق، رجع من ذنوبه کیوم ولدته أمه [هرکس به حج رفت وبا زنان آمیزش نکرد و کارهای فاسقانه مرتکب نشد مانند آن روزکه از مادر زاده میشود بیگناه خواهد بود ]".
٤-پوشیدن لباس دوخته شده برای اندامهای مخصوص مانند پیراهن وکلاه شب و بارانی و قبا و جبه و زیرپیراهن و عمامه وکلاه طربوش و امثال آنها. و همچنین پوشیدن لباسیکه با ماده خوشبو رنگ شده باشد، همانگونهکه پوشیدن خف وکفش نیزحرام است. ابن عمرگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لا یلبس المحرم القمیص، ولا العمامة، ولا البرنس ولا السراویل، ولا ثوبا مسه ورس ، ولا زعفران، ولا الخفین، إلا ألا یجد نعلین فلیقطعهما حتی یکونا أسفل من الکعبین [نبایدکسیکه دراحرام است پیراهن و عمامه و هر جامهایکهکلاهش از خودش باشد و زیر پیراهن و جامه و پارچه رنگ شده با مواد خوشبو از قبیل “ورس” و “زعفران” و خفین بپوشد و اگر نعلین پیدا نکرد، خفین را طوری پارهکندکه پایینتر از قوزک پا قرارگیرند]". بروایت بخاری و مسلم.
باجماع علما اینها اختصاص به مردان دارد و برای مردان حرام است. ولی زن میتواند، همه آنها را بپوشد، مگر جامه رنگ شده با مواد خوشبو و نقاب، و از پوشیدن دستکش ونقاب و لباس رنگ شده با ورس و زعفران منع شده است چون ابن عمرگفته استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم زنان را نهیکرد از اینکه دراحرام دستکش و نقاب و لباس رنگی ورسی و زعفرانی بپوشند. و غیر ازآنها هر چه دلشان میخواهد، بپوشند از لباسهای رنگارنگ معصفر و یا خزو حریر و یا وسایل زینتآلات و یا نهبرشلوارو یا پیراهن ویا خف. بروایت ابوداود وبیهقی وحاکمکه رجال آن صحیح ا ست .
بخاریگفت: عایشه لباس معصفر را پوشیده بود در حالیکه در احرام بود و گفت: روبند و نقاب نزنید وجامه رنگ شده با ورس وزعفران نپوشید و جابرگفت: من لباس معصفر را داخل در مواد رنگی خوشبو نمیدانم.
عایشه گفت: من در زینتآلات و لباس سیاه وگلی رنگ و خف برای زنیکه در احرام است، اشکالی نمیبینم.
بخاری و احمد بنقل از اوگویند: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لا تنتقب المرأة المحرمة، ولا تلبس القفازین [زنیکه در احرام است نقاب نزند و دستکش نپوشد]". این حدیث بیانگر احرام زن درباره صورت وکف دستانش میباشد. علما گفتهاند اگر چهرهاش را با چیزی پوشانید، اشکالی ندارد و زن میتواند چهره خود را ازمرد با چتر وامثال آن بپوشاند. اگر نگران ایجاد فتنه و آشوب باشد، واجب استکه چهره خویش را بپوشاند. عایشهگفته است: “ما همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم بودیم و در احرام بودیم و هرگاه کاروانیان ازکنار ما میگذشتند، یکی از ما پیراهن یا ملافهای را، بر روی خویش میکشید و چون از ما میگذشتند و دور میشدند، ما از چهره خود پرده برمیداشتیم”. بروایت داود و ابن ماجه. عطا و مالک و ثوری و شافعی و احمد و اسحاق، فروهشتن جامه را جایز میدانند.
کسی ازار -زیرپوش و ردا -بالاپوش و نعلین نیابد
کسیکه اینها را نیاید هرچه یافت میپوشد. ابن عباسگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم در عرفات خطبهای ایراد کرد و در ضمن آن گفت:" إذا لم یجد المسلم إزارا فلیلبس السراویل، وإذا لم یجد النعلین فلیلبس الخفین [هر مسلمانیکه ازارنیافت بیجامه بپوشد و اگر نعلین نیافت خف بپوشد]". بروایت احمد و بخاری و مسلم.
در روایتی از عمر و بن دینار، احمدگفت: ابوالشعثاء از ابن عباس خبر میدهدکه او از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیده استکه در خطبه میگفت:" من لم یجد إزارا ووجد سراویل فلیلبسها، ومن لم یجد نعلین ووجد خفین فلیلبسهما گفتم: نگفت آنها را پارهکنید؟ گفت: نه و احمد با توجه بدان درپوشیدن بیجامه = سراویل، وخف برایکسی که ازار و نعلین ندارد بهمان شکلی خودشان برای محرم اشکال نمیبینند و فدیه لازم نیست. جمهورعلما شرط میدانندکه خفها را تا پائینتر از قوزک پا قطعکنند، برای کسیکه نعلین ندارد، چون دراین حالت خف حالت نعلین پیدا میکند. همانگونه که قبلا هم در حدیث منقول از ابن عمر آمده بود. حنفیهاگویند دراین صورت، باید زیرجامه از هم جدا و چاکگردد، اگر آن را بحال خود بپوشد باید فدیه بدهد. بقول مالک وشافعی چاککردن زیرجامه لازم نیست و فدیه هم واجب نمیشود. چون جابر بن زید از ابن عباس خبر داده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" إذا لم یجد إزارا فلیلبس السراویل، وإذا لم یجد النعلین، فلیلبس الخفین ولیقطعهما أسفل من الکعبین [هرگاه سراویل پوشید و بعداً زیرپوش و ازارپیداکرد، باید فوراً سراویل وزیرجامه را از تن بیرون بیاورد. اگر بالاپوش و ردا نیافت نباید بجای آن پیراهن بپوشد، زیرا آن را بصورت ردا درمیآورد چون آنوقت امکان ندارد،که سراویل را بجای زیرپوش بپوشد]". به روایت نسائی با سندی صحیح.
....... ادامه در بخش پنجم
منبع: سايت نوار اسلام