......
٥-کسیکه در احرام است نمیتواند برای خویش یا دیگران بولایت یا بوکالت عقد نکاحکند و اگرعقد صورتگرفت، باطل میباشد وآثار شرعی برآن مترتب نیست. چون مسلم و دیگران از عثمان بن عفان روایتکردهاندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لا ینکح المحرم، ولا ینکح، ولا یخطب [کسیکه در احرام است نه خودش عقد نکاح میکند و نه برایش عقد میبندند]".که در روایت ترمذی ”و لایخطب“ ندارد.
وآن حدیث را حسن صحیح دانسته است وعمل بعضی ازیاران پیامبر صلی الله علیه و سلم نیزبر این است و مالک و شافعی و احمد و اسحاق نیزاین رای را قبولکردهاند و اگرنکاح کند نکاحش باطل است. اینکه درحدیثی آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم میمونه را درحال احرام عقد بستند، حدیث مسلم آن را نقض میکندکه اوگفته است پیامبر صلی الله علیه و سلم پس از پایان احرامش او را نکاحکردند. ترمذیگفته است درباره ازدواج پیامبر صلی الله علیه و سلم با میمونه، اختلافکردهاند. زیرا او را در راه مکه به عقد خویش درآوردند. بعضی گفتهاند در حال احرام نبود، بعد از نکاحکردن وی احرام بست، و مردم وقتی آن خبر را شنیدندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم احرام بسته بود. سپس بعد از اینکه احرامش به پایان رسید در محلی بنام “سرف” در راه مکه با او زفاف نمود. حنفیهگویند: عقد نکاح برای محرم جایزاست زیرا احرام مانع صلاحیت زن برای عقد بستن وی، نیست. آنچهکه ممنوع است جماع است نه صحت عقد نکاح.
6-٧-نبایدکسیکه در احرام است ناخن بگیرد و موی را بتراشد یاکوتاهکند، خواه موی سر یا موی دیگر اندامها، چون خداوندگوید: " ولا تحلقوا رؤوسکم حتی یبلغ الهدی محله [سرتان را متراشید تا اینکه قربانی به جای خویش میرسد]". باجماع علماءگرفتن ناخن بدون عذر حرام است، ولی اگر ناخن شکسته شد میتواند آن را بردارد بدون اینکه فدیه داشته باشد. اگرماندن موی، موجب اذیت و آزارباشد برداشتن آن جایزاست ولی باید برای آن فدیه بدهد -خون بریزد = قربانی کند -مگراینکه موی چشم باشدکه برداشتن آن با عذرموجب فدیه نیست. (مالکیه آن را هم موجب فدیه میدانند).
خداوندگوید:" فمن کان منکم مریضا أو به أذی من رأسه ففدیة من صیام أو صدقة أو نسک [هرکس بیمارشد یا ازموی سرش دررنج بود، میتواند سرش را بتراشد یا کوتاهکند و فدیه بدهد خواه روزه یا صدقه یا قربانی باشد]".
8-زن یا مرد نباید درحال احرام لباس یا تن خود را با مواد خوشبوآغشتهکند: ابن عمرگوید: عمر بن خطاب دریافتکه معاویه در حال احرام بوی خوشی دارد. به ویگفت: برگرد وآن را بشوی، زیرا من از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدهامکه میگفت:" الحاج الشعث التفل [حاجیکسی استکه موی پریشان دارد و خود را خوش بو نکرده باشد]". بزار با سند صحیح آن را آورده است. پیامبر صلی الله علیه و سلم (به یکیگفت): “امّا این مواد خوش بوی راکه داری، آن را بشوی” سه باراین جمله راگفت. و هرگاهکسیکه در احرام است بمیرد، مواد خوشبو را در غسل وکفن وی داخل نمیکنند، زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم در این بارهگفت:" لا تخمروا رأسه، ولا تمسوه طیبا، فإنه یبعث یوم القیامة ملبیا [سروی را مپوشانید و به تن وی مواد خوشبومزنید، زیرا اوروزقیامت لبیکگویان زنده میشود]". اگر اثر ماده خوش بوی، پیش از احرام در تن یا لباس او باقی مانده باشد، اشکالی ندارد. موادی که بخاطر بوی خوش کاشته نمیشوند، بوئیدن آنها مباح است مانند سیب و بهکه آنها با دیگر نباتات فرقی ندارند و برای بوی خوش کاشته نمیشوند.
اما درباره اصابت ماده خوش بویکعبه، به لباس شخص محرم، سعید بن منصور بروایت از صالح بنکیسان گفته است: انس بن مالک را دیدمکه در حال احرام، اندکی از ماده خوش بویکعبه به جامهاش اصابتکرد و آن را نشست. عطاء هم گفته است: شستن آن لازم نیست و فدیه ندارد. شافعیهگویند: اگر بعمد اینکار را بکند یا به وی اصابتکرد و میتوانست آن را بشوید و نشست، کار بدی کرده است و باید فدیه بدهد.
٩-پوشیدن لباس رنگ شده یا مواد خوشبو: باتفاق علما، پوشیدن چنین لباسی، حرام است مگر اینکه بگونهای شسته شود،که اثری از بوی آن نماند.
نافع بنقل از ابن عمرگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" لا تلبسوا ثوبا مسه ورس، أو زعفران، إلا أن یکون غسیلا [لباس رنگ شده با ورس و زعفران مپوشید، مگراینکه شسته شده باشد]". و مراد در حال احرام است. بروایت ابن عبدالبر و طحاوی پوشیدن لباس رنگی شسته شده نیزبرایکسیکه مردم از او پیروی میکنند، و قدوه و اسوه است، نیزمکروه میباشد. مبادا عوام ازاو پیرویکنند و غیرشسته آن را بپوشند،که حرام است. چون نافع بروایت مالکگوید: از اسلم مولای عمر بن خطاب شنیده استکه عبدالله ابن عمر میگفت: عمر بن خطاب طلحه بن عبیدالله را دید،که جامهای رنگ شده پوشیده است و حال آنکه او دراحرام بود، عمر به ویگفت: این جامه رنگین چیست ای طلحه؟ طلحهگفت: ای امیر مومنان، این جامه با چیزی رنگ شده استکه ممنوع نیست. عمرگفت: شما مقتدای مردم وقدوه هستی اگر مرد جاهلی این جامه شما را ببیندگوید: طلحه بن عبیدالله در حال احرامجامه رنگین پوشیده بود. ای جماعت شما ازاینگونه لباسهای رنگین مپوشید.
اگرکسی در حال احرام یک خوردنی یا یک نوشیدنی صرفکند،که درآن مواد خوشبو بکاررفته باشد، بگونهایکه طعم و رنگ و بوی آن رفته باشد، اشکالی ندارد و فدیه واجب نمیشود.
برای شافعیه اگر بوی آن باقی باشد، با خوردنش فدیه لازم میآید، حنفیه گفتهاند: فدیه لازم نیست چون قصد رفاهیت با این ماده خوشبو نداشته است و برای تفریح اینکار را نکرده است.
10-نباید شکارکند:کسیکه در حال احرام است میتواند در دریا شکارکند و خود را برآن عرضهکند و به وی اشارهکند و ازآن بخورد. و اما براو حرام استکه به شکار حیوانات خشکی بپردازد (حیواناتیکه توالد و تناسل آنها در خشکی است اگرچه درآب هم زندگیکند بری است وشافعیه میگویند بری آنستکه تنها در خشکی زندگیکند و یا درخشکی ودریا زندگیکند، وبحری آنستکه تنها دردریا زندگیکند). خواه باکشتن یا سر بریدن یا بدان اشارهکردن، اگرچه در معرض دید
هم باشد. همه اینکارها حرام است، و بر محرهم حرام میباشدکه تخم حیوانات خشکی را فاسد و تباهکند، همانگونهکه خرید و فروش و دوشیدن شیرآنها هم حرام است.
بدلیل آیه:" أحل لکم صید البحر وطعامه متاعا لکم وللسیارة وحرم علیکم صید البر ما دمتم حرما [برای شما شکارحیوانات دریائی وطعام آن -چه خود شکارکنید یا آن را -مرده بیابید تازه باشد یاکهنه وخشک شده -حلال شده است. برای سود و
منفعت شما حاضران و مسافران در حال احرام یا غیر احرام و شکار حیوانات خشکی تا زمانیکه در احرام باشید بر شما احرام است]"
11-خوردن از گوشت شکارخشکی: اگرکسی در احرام باشد، خوردن ازگوشت نخجیر و صید خشکی، حرام است، خواه برای او شکار شده یا باشاره او یا بکمک او شکار شده باشد. چون بخاری و مسلم از ابوقتاده روایتکردهاند که پیامبر صلی الله علیه و سلم بقصد حج بیرون رفت ومردم هم با اوبیرون شدند،گروه ازجمله ابوقتاده ازاوجدا شدند، و راه خود را تغییر دادند و فرمود: از ساحل دریا بروید تا بهم میرسیم. آنان ازکنار ساحل رفتند. چون برگشتند همه احرام بسته بودند مگر ابوقتادهکه احرام نبسته بود در حالیکه میرفتند، بناگاه یکگله خران وحشی -گورخر -را دید و ابوقتاده برآنها حمله برد وگورخرمادهای را شکارکرد، و فرود آمدند وازگوشت آن خوردند وگفتند: آیا ما در حال احرامگوشت شکار را میخوریم؟ سپس بقیه گوشت آن را برداشتیم. چون به پیشگاه پیامبر صلی الله علیه و سلم رفتیم،گفتیم: ای رسول خدا، ما احرام بستیم و ابوقتاده احرام نبست، چونگلهای ازگورخران دیدیم، ابوقتاده برآنها حمله برد ویکی ازآنها را شکارکرد، ما فرود آمدیم وازگوشت آن خوردیم سپس با خودگفتیم: مایه در احرام هستیم چگونهگوشت شکار میخوریم؟ و بقیهگوشت آن را برداشتیم.
پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: آیا هیچیک ازشما به ویگفتکه بدانها حملهکند یا باشاره او را بدان کار واداشت؟گفتند: نخیر. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " فکلوا ما بقی من لحمها [پس از باقیمانده گوشت آن بخورید ]".
کسیکه در احرام است میتواند ازگوشت شکاری بخوردکه خود آن را شکار نکرده است ویا برای اوشکار نشده است و یا اوبه شکاران اشاره نکرده است یا در شکار آن کمکی ننموده است. چون مطلب از جابر روایتکرده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" صید البر لکم حلال وأنتم حرم ما لم تصیدوه أو یصد لکم [شکار خشکی برایتان حلال است، در حالیکه در احرام باشید، مشروط برآنکه خود آن را شکار نکرده یا برای شما شکارنشده باشد]". به روایت احمد و ترمذیکهگفته است حدیث جابر مفسر است و نشنیدهایم که مطلب از جابر شنیده باشد. بعضی از اهل علم بدان عمل میکنند و در خوردنگوشت شکار برایکسیکه در احرام است و خود آن را شکار نکرده و برای او شکار نشده است اشکالی نمیبینند. امام شافعی میگوید:
این حدیث بهترین حدیث است دراین باره و قابل قیاسترین روایت می باشد. امام احمد واسحاق ومالک و جمهورفقها هم آن را پذیرفتهاند. اگرخود آن را شکارکند یا برایش شکار شده باشدگوشتش برای او حرام است باجازه او یا بدون اجازه او باشد .
اما اگرکسی که در احرام نیست یک حیوان خشکی را شکار کرد، برای خودش نه برایکسیکه در احرام است، سپس او ازگوشت آن به محرم اهداءکرد یا فروخت، برای او حرام نیست. عبدالرحمن بن عثمان تیمیگفت: همراه طلحه بن عبیدالله بیرون آمده بودیم و همگی درحال احرام بودیم به وی پرندهای اهدا شده بود و او خواب بود. بعضی ازما ازآن خورد و بعضی:ازآن امتناغ ورزیدند. چون طلحه بیدار شد، برای آنانکه خورده بودند، دعای توفیق نمود وگفت: ما همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم ازآن خوردیم. بروایت احمد و مسلم.
وآنچهکه در برخی از احادیث آمده و از خوردن آن منع میکنند مانند حدیث صعب بن جثامه لیثی که: “او به پیامبر صلی الله علیه و سلم در ابواء یا ودانگورخری اهداء کرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را به وی برگرداند. چون پیامبر صلی الله علیه و سلم آثارناخشنودی را درچهره صعب دید فرمود: “ما چون در احرام هستیم آن را به تو برگرداندیم“ بدانجهت استکه احتمال داردکه صعب آن را شخصاً بمنظوراهداء به پیامبر صلی الله علیه و سلم شکارکرده باشد. و بر این معنی حمل میشود، آنوقت اشکالی پیش نمیآید:
ابن عبدالبرگوید: کسیکه این مذهب دارد از اینطریق احادیث مربوط به این باب را تصحیح میکند. بنابراین تضاد و اختلافی، پیش نمیآید پس باید احادیث را با هم تلفیق وتطبیق نمود وتا امکان داشته باشد نباید دربین آنها تعارض پدید آید. و ابن القیم این مذهب را ترجیح داده وگفته است: اخبار مروی از اصحاب رسول خدا این تفصیل را میرساند.
حکمکسیکه یکیازمحظورات وممنوعات احرام را انجام داده است؟
اگرکسی با عذر و از روی نیاز یکی از محظورات احرام را بغیراز"جماع“ مرتکب شد مانند تراشیدن موی و پوشیدن لباس دوخته بمنظور پرهیز ازگرما و سرما و امثال آن بر وی لازم میشودکهگوسفندی را فدیه دهد و یا شش نفرمسکین را اطعامکند، از قرار هر نفر نیم صاع، یا اینکه سه روز روزه بگیرد. بهرحال او مختار استکه هریک از آنها را انتخابکند.
حج یا عمره با ارتکاب هیچیک از محظورات و ممنوعات احرام، باطل نمیگردد، مگربا ارتکاب عمل جماعکه با عمل جماع حج یا عمره باطل میگردد. عبدالرحمن بن ابی لیلی ازکعب بن عجره روایت میکندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم درحدیبیه ازکنار اوگذشت وگفت:" قد آذاک هوام رأسک [جانوران سرت تو را آزار میدهند]"؟گفتم: آری. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" احلق،راسک ثم اذبح شاة نسکا، أو صم ثلاثة أیام، أو أطعم ثلاثة آصع من تمر علی ستة مساکین [سرت را بتراش سپسگوسفندی را بعنوان فدیه ذبحکن یا سه روزروزه بگیریا سه صاع خرما به شش نفرمسکین بده]". بروایت بخاری و مسلم و ابوداود. باز هم او در روایت دیگریگوید: در سرم جانور پیدا شده بود و حال آنکه من درحدیبیه همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم بودم، بگونهایکه ازبینائی خویش نگران بودمکه این آیه نازل شد:" فمن کان منکم مریضا أو به أذی من رأسه ففدیة من صیام أو صدقة أو نسک. [هرکس بیمار شد یا موی سرش او را آزار میداد، سرش را بتراشد و فدیه بدهد: روزه یا صدقه یا ذبحگوسفندی]". پیامبر صلی الله علیه و سلم مرا خواند و گفت:" احلق رأسک، وصم ثلاثة أیام، أو أطعم ستة مساکین فرقا من زبیب.أو انسک شاة، فحلقت رأسی ثم نسکت [بروسرت را بتراش و سه روزروزه بگیر یا ١٦ رطل عراقی مویز به شش نفرمسکین بده یاگوسفندی ذبحکن. من سرم را تراشیدم سپسگوسفندی ذبحکردم]". نسبت به وجوب فدیه امام شافعی غیر معذور را بر معذورقیاسکرده است. ابوحنیفه ذبح را بر غیرمعذورواجب دانسته اگر قدرت آن را داشته باشد نه برمعذور، همانگونهکه قبلا ازآن سخن رفت (یعنی برمعذورفدیه واجب نیست).
اگر کسی بعضی از موها را کوتاه کرد یا کند:
عطاء گوید: اگر محرم سه مو یا بیشتر راکنده بایدگوسفندی ذبحکند. بروایت سعید بن منصور، شافعی ازاو روایتکرده استکه فدیه یک مو یک مد طعام و فدیه دو مو ٢ مد طعام و فدیه سه مو و بیشتر ذبح یکگوسفند است.
حکم روغن مالیدن به موی و تن
مولف مسویگفته است: روغن مالیدن اگربا روغن زیتون خالص یا سرکه خالص انجام گیرد، بنا برای ابوحنیفه، بهریک از اندامهای بدن مالیده شود موجب ذبح گوسفندی است. شافعیه میگویند: اگرموی سروریش را با روغنیکه بوی خوش نداشته باشد چربکرد فدیه لازم میآید و برای دیگر اندامهای بدن فدیهای لازم نیست.
اگرکسیاشتباها یا از روینادانی، لباس دوخته بپوشد یا مواد خوشبواستعمالکند، اشکالی ندارد:
اگرکسی در حال احرام، لباس دوخته پوشید یا مواد خوشبو استعمالکرد بعلت اینکه از حرمت آن اطلاع نداشت، یا اینکه حالت احرام خویش را فراموشکرده بود، فدیه بر وی لازم نمیگردد. یعلی بن امیهگفت: مردی در “جعرانه“ به حضور پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدکه جبهای پوشیده بود و موی سر و ریش خویش را رنگ زده بود، گفت: ای رسول خدا با همین شکل و قیافهامکه میبینی، احرام به عمره بستهام. پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" اغسل عنک الصفرة، وانزع عنک الجبة، وما کنت صانعا فی حجک فاصنع فی عمرتک [برورنگ زرد موی خود را بشوی وجبهات را ازتن بیرون آورو هرکاری که در حج انجام میدادی، برای عمره نیز انجام بده]". بروایت گروه محدثین بجز ابن ماجه عطاء گوید: اگرکسی ازروی نسیان یا عدم اطلاع مواد خوشبو به خویش زد یا جامه دوخته پوشید، برویکفارهای نیست. بروایت بخاری. ولی اگراز، روی نسیان و عدم اطلاع حیوانی را شکارکرد، بایدکفاره آن را پرداخت نماید چون ضمانت آن، ضمانت مالی است و در ضمانت مالی آگاهی یا عدم اگاهی و سهو و عمد، هیچگونه نقشی ندارد مانند ضمانت مالی نسبت به انسانها.
جماع حج را باطل میکند
علی و عمر و ابوهریره فتوی دادهاند: اگر مردی در حال احرام، با همسرش همبسترگردید و جماع پیش آمد، آنان باید راه خویش را پیشگیرند و به مناسک حج ادامه دهند تا اینکه اعمال حج خود را انجام میدهند و بپایان میبرند و برآنان واجب استکه در سال آینده، حج را بگزارند و قربانیکنند. ابوالعباس طبریگوید: اگرکسی در حال احرام و پیش ازبپایان رساندن مرحله اول حج یعنی پیش ازرمی جمره عقبه در روز عید، مرتکب جماع شد، حج او باطل میگردد، خواه پیش از وقوف درعرفه یا بعد ازآن باشد. و براو واجب استکه این حج فاسد خود را ادامه دهد و بپایان برساند و شتری یا گاوی را ذبح کند و در سال بعد، آن را قضاکند. اگر زن هم در احرام باشد و بدانکار رضایت داده و فرمانبردار بوده باشد، او هم باید حج خود را بپایان ببرد وسال بعد آن را قضاکند و برای اکثراهل علم ذبح شترو یا گاو بر او نیز لازم است.
بعضی از جمله عطاءگفتهاند: برای هردوی آنان یک قربانیکافی است و بغوی در شرح السنهگفته است: مشهورترین قول شافعی چنین است و تنها برمردکفاره واجب میباشد، همانگونهکه درکفاره جماع درروز در ماه رمضان، بیان شده است. در سال بعدکه زن و شوهر برای قضای حج بیرون میآیند، باید ازهم جدا شوند، مبادا همان رویداد سال پیش روی دهد. (احمد و مالک جدائی آنان را در این سفر واجب میدانند و حنفیه و شافعیه آن را مستحب میدانند).
اگر مرد نتواند شتری ذبح کند، واجب استکهگاوی را ذبحکند و اگر نتواند گاوی را ذبحکند، باید هفت راسگوسفند ذبحکند و اگرآن را هم نتوانست، باید قیمت پول یک شتررا تعیینکند وبا آن خوراک وطعام خریداری نماید وآن را به فقراء و مساکین، از قرارهر مسکین یک مد صدقه و احسان بدهد و اگرآن را هم نتوانست، بجای هرمد طعام یک روز، روزه بگیرد.
صاحبان رایگفتهاند: اگر قبل از وقوف در عرفات مرتکب جماع شد، حج او فاسد میگردد و بر او واجب استکه یکگوسفند یا یک هفتم یک شتررا قربانی کند واگربعد ازوقوف درعرفه جماع صورتگیرد حج او فاسد نمیشود، ولی باید یک شتر قربانی کند.
کسیکه به “قران” احرام بسته باشد اگرحج خود را تباهکند، همان چیزی بر او واجب میشودکه بر “مفرد” واجب میگردد و باید بصورت “قران” آن را قضاکند و قربانی “قران” هم از او ساقط نمیشود. اوگفته: جماع اگر بعد از مرحله اول قران یعنی بعد ازتحلیل اول صورتگیرد، حج او فاسد نیست و قضاء آن هم لازم نیست، بنابررای اکثراهل علم چنین است. و بعضی قضای آن را واجب میدانندکه قول ابن عمروحسن وابراهیم نخعی چنین است. وفدیه واجب میگردد. این فدیه یک شتریا یکگوسفند است؟ اختلاف وجود دارد. بنا بقول ابن عباس و عطاء و عکرمه و یکی از اقوال شافعی واجب است یک شتر را ذبحکند و یک قول دیگر وجود داردکه میگوید ذبح برگوسفند واجب میشود،که مذهب مالک براین رای است. اگرکسی در حال احرام، احتلام شد یا براثر فکر درباره جماع یا بر اثر نظر، انزال برایش پیش آمد، شافعیهگویند: چیزی بر او واجب نیست و اگرکسی با شهوت زن را لمسکرد یا بوسید، بایدگوسفندی ذبحکند، خواه انزال دست داده باشد یا دست نداده باشد. ابن عباسگوید: بر مرد قربانی واجب میشود.
مجاهدگوید: مردی به نزد ابن عباس آمد وگفت: من دراحرام بودم وفلانکس با آرایش تمام پیش من آمد، من نتوانستم خویشتن را نگاه دارم و شهوت ازمن پیشی گرفت. ابن عباس از بسیاری خنده بر پشت افتاد وگفت: تو شبق (بسیار زنباره و شهوت ران) هستی. اشکالی ندارد... برو قربانی کن و ذبحی انجام بده و حجت را بپایان برسان. بروایت سعید بن منصور
جزای کشتن شکار خشکی و بری
خداوندگوید:" یأیها الذین آمنوا لا تقتلوا الصید وأنتم حرم، ومن قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم، یحکم به ذوا عدل منکم، هدیا بالغ الکعبة أو کفارة طعام مساکین أو عدل ذلک صیاما، لیذوق وبال أمره، عفا الله عما سلف، ومن عاد فینتقم الله منه، والله عزیز ذو انتقام [ای مومنان در حال احرام شکار مکنید و حیوانات شکاری را مکشید وهرکس حیوانی را ازروی قصدکشت وشکارکرد، بروی واجب استکه قیمت آنچهکهکشته است ازجانوران،که دو تن از عادلان قیمت و بهای آن را تعیین و ارزیابیکنند و بدان قیمت حیوانی برای قربانی بخرد تا هدیهای باشد و بکعبه فرستاده شود و قربانیگردد، یا بدان قیمت طعامی خریده شود و بدان درویشان اطعام گردند یا بجای هر دو منگندم فدیه، یک روز روزه بگیرد تا وبالکار وکردار خویش را بچشد، خدای تعالیگذشته را عفوکرد و بزه را بهکفاره برداشت و هرکس بازگردد و مجدداً آن را انجام دهد، خدای از او انتقام میگیرد و همینکفاره را بر او واجب میکند و در قیامت او را به عذابگرفتارش میسازد و خداوند از مخالفان انتقامگیرنده میباشد]". ابنکثیرگوید: بقول جمهور چه در قتل شکار، عمد داشته باشد و چه از روی نسیان باشد، این تاوان را باید بپردازند. زهری گوید: قرآن بکسی که عمد داشته باشد تصریحکرده و سنت هم بکسیکه از روی نسیان آن را انجام دهد تصریح کرده است.
از قرآن برمیآید، کسیکه از روی عمده مرتکب آن شود، علاوه بر تاوان وکفاره آن، گناهکار هم میشود چون میگوید:" لیذوق وبال أمره..." و سنت از روی احکام پیامبر صلی الله علیه و سلم و یاران او، به جزا و تاوان قتل شکار از روی خطاء نیز حکم کرده است. بعلاوه قتل و کشتن شکار، اتلاف است و در اتلاف ضمانت الزامی است خواه از روی عمد باشد یا از روی نسیان، ولی اگر کسی عمد داشت گناهکار هم میشود، بخلاف کسی که عمد نداشته باشد.
در مسوی گفته است: معنی " فجزاء مثل ما قتل من النعم " ابوحنیفهگفته استکه با تشخیص دو نفر عادل باید، چیزی را در جزای شکار صید شده، بپردازدکه در قیمت مانند آن باشد، خواه ازحیوانات باشدکه باید برای اهلکعبه ذبح وبین فقراء تقسیم شود یا درکفاره آن باندازه قیمت حیوان شکار شده، اطعام خریداری و بین فقرای مکه تقسیم شود. و شافعی گفته است: این جزاء یا باید صورتاً و شکلاً با تشخیص دو نفر عادلمانند حیوان صید شده، از چهارپایان باشد، که قربانی میشود و یاکفاره بصورت اطعام است، یا برابرآن روزه میگیرد.
حکم و داوری عمر بن خطاب و آنچه که پیشینیان بدان حکم کردهاند:
عبدالملک بن قریرازمحمد بن سیرین نقل میکندکه: مردی به نزد عمربن خطاب آمد؟ گفت: من با دوستم اسبان خود را تا “ثغره ثنیه” راندیم و درآنجا ما آهوئی را شکارکردیم و حال آنکه هر دو در احرام بودیم، نظر شما چیست؟ عمر خطاب به مردیکه بغل دست اوبودگفت: بیا با هم درباره آن حکمکنیم. آنان حکم دادندکه باید بجای آن بزی را قربانیکنند. آن مرد برگشت و میگفت: این شخص - عمر -امیرمومنان است و نمیتواند درباره آهوئی حکمکند و داوری نماید و مردی را خواند تا با وی حکم صادرکند، عمرسخن اورا شنید واورا به نزد خود خواند و ازاوپرسید: آیا سوره “مائده” را میخوانی؟گفت: نخیرگفت: آیا این مرد راکه با من حکم صادرکرد را، میشناسی؟ گفت: نخیر عمر گفت: اگر میگفتیکه سوره مائده را میخوانم دستور میدادم که ترا نیک بزنند. سپس گفت: خداوند میفرماید:" یحکم به ذوا عدل منکم هدیا بالغ الکعبة “ و این مرد هم عبداالرحمن بن عوف میباشد. علمای سلف برای شکار شترمرغ، دستور به قربانیکردن یک شتر دادهاند و برای شکارگورخروگاو وحشی و بزکوهی نر و بزکوهی ماده، برای هریک ازآنها به قربانیکردن یکگاو، دستور دادهاند و برای پرندگان وحشی، برای هریک از آنها، به قربانیکردن یکگوسفند دستور دادهاند و برایکفتار به قربانیکردن قوچ و برای آهو به قربانیکردن بز و برای خرگوش به قربانیکردن بزغاله بیش از چهار ماهه و
برای روباه به قربانیکردن بزغاله چهار ماهه و برای موش صحرائی به قربانی کردن بزغاله چهار ماهه دستور دادهاند.
وقتی قربانی نباشد باید چکارکرد؟
سعید بن منصور از ابن عباس روایتکرده استکه اگرکسی در حال احرام، حیوانی را شکارکرد، باید جزای آن را قربانیکند وگوشت آن را بین مردم توزیع نماید و اگر حیوانی برای قربانی نیافت، باید قیمت آن را برآوردکند و بهای آن، طعام خریداری نماید وبین مساکین تقسیمکند. و اگرطعام نداشت باید دربرابر هر نیم صاع طعام، یک روز، روزه بگیرد، پس اگرمحرم آهوئی یا مانند آن را شکارکرد و کشت، بایدگوسفندی در مکه قربانیکند. اگرآن را نیافت بیست مسکین را اطعام کند و اگرآن را نیافت بیست روز، روزه بگیرد. واگر شترمرغی یاگورخری یا امثال آنها راکشت باید یک شتری قربانیکند واگرآن را نیافت، ٣٠ نفرمسکین را اطعام کند واگرآن را نیافت، ٣٠روز، روزه میگیرد. این روایت را ابن ابی حاتم وابن جریر ذکرکردهاند وگفتهاند: طعام هر نفر یک مد استکه او را سیرکند.
چگونگی اطعام مساکین و روزه گرفتن
مالکگفته است: بهترین چیزیکه درباره کشتن و شکار حیوان در حال احرام شنیدهام، آنست که حیوان شکاریکهکشته شده، ارزیابیگردد و بهای آن را طعام خریداریکنند، آنگاه بهر مسکین یک مد بدهند یا بجای هر مدی یک روز، روزه بگیرند. به تعداد اطعام هرمسکینی، یک روز، روزه بگیرد، پس بجای ده مسکین ده روزه وبجای بیست مسکین بیست روزه وبدین نسبت تا هراندازه برسد، حتی اگر از شصت نفر هم بیشتر باشد.
چند نفربا هم در کشتن حیوان شکاری سهیم باشند:
اگر چند نفر با هم و از روی عمد، درکشتن یک حیوان شکاری، در حال احرام، شرکت داشته باشند، تنها یک جزاء برآنان واجب میشود، چون درآیه آمده بود: " فجزاء مثل ما قتل من النعم . از ابن عمر سئوال شد دربارهگروهیکه در حال احرام کفتاری راکشته باشند.گفت: یکگوسفند قربانیکنند.گفتند: هریک یک گوسفند سر ببریم؟ گفت: برای همه شما یک قوچ کافی است.
..... ادامه در بخش ششم
منبع: سايت نوار اسلام