.......
طهارت برای سعی
بیشتر اهل علم برای سعی بین صفا و مروه، طهارت از جنب و حیض را شرط نمیدانند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم به عایشه گفت: تو که در حیض هستی و قاعده میباشی " فاقضی ما یقضی الحاج، غیر أن لا تطوفی بالبیت حتی تغتسلی [هرکاری را که حاجیان میکنند تو نیز بکن، غیر از طواف خانهکعبه،که آن را بعد از غسل انجام بده]". بروایت مسلم. عایشه و ام سلمهگفتهاند: “اگر زنی طواف خانهکعبه را انجام داد و دورکعت نمازبعد ازطواف را همگزارد، سپس قاعده شد، سعی بین صفا و مروه، را هم در حال قاعدگی انجام دهد اشکالی ندارد”. بروایت سعید بن منصور اگرچه مستحب استکه انسان در انجام تمام مناسک حج طاهر و پاک باشد و طهارت شرعاً مورد توجه است.
سعی بین صفا و مروه، سواره یا پیاده
میتوان سعیه بین صفا و مروه را، سواره یا پیاده انجام داد، ولی پیاده بهتراست. در حدیث ابن عباس آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم پیاده سعی را انجام میداد، چون مردم فراوان، او را احاطهکرده بودند و نزد او جمع شده بودند، سوار شدند، سوار شد تا مردم او را ببینند و از او سئوالکنند. ابوالطفیل به ابن عباسگفت: آیا طواف بین صفا و مروه سواره، سنت است؟ که قوم تو میپندارندکه سنت میباشد. ابن عباسگفت: هم راستگفتهاند و هم دروغ.گفتم: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ ابن عباسگفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم که مشغول سعی بود، آنقدر مردم پیرامون او جمع شدند و میگفتند: این محمد است، این محمد است، تا اینکه دختران بالغ از خانهها بیرون آمدند و پیامبر صلی الله علیه و سلم هم مردم راکه در پیرامون او جمع شده بودند، آنان را بهم نمیزد و چون خیلی ازدحام زیاد شد، او از روی ناچاری سوار شدند.
بروایت مسلم و دیگران هروله رفتن در بستر وادی بین “دومیل" و بقیه را با راه رفتن عادی، بهتر است. سواری در سعی اگرچه جایز است ولی کراهت دارد. ترمذی گوید:گروهی از اهل علم و همچنین شافعی، مکروه میدانند کهکسی طواف خانهکعبه و سعی بین صفا ومروه را سواره انجام دهد، مگراینکه عذری در میان باشد. مالکیهگویند: اگرکسی بدون عذری سواره، سعی را انجام داد، باید ازنو آن را انجام دهد، اگر وقت باقی باشد و اگر وقت باقی نباشد، باید به خون ریختن گوسفندی آن را جبرانکند، زیرا برایکسیکه توانائی راه رفتن داشته باشد، پیاده سعی بین صفا و مروه را انجام دادن واجب میباشد. ابوحنیفه هم چنین میگوید. و عمل سواری پیامبر صلی الله علیه و سلم را بعلتکثرت ازدحام و جمعیت مردم، درحضوراو توجیه نمودهاند و آن را عذری برای او شمردهاند،که مقتضی سواره انجام دادن آن شد.
مستحب است که بین دو میل را در فاصله صفا و مروه، سعی نمود درفاصله بین دو میل مستحب استکه هروله راه رفت وبقیه را با راه رفتن عادی. این مطلب قبلا در حدیث دختر ابوتجراه، بیانگردید که در آن آمده بودکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آنقدر با هروله و شتاب میرفتکه زیرپوش ایشان بدورکمرش میچرخید و زانوان پیامبر صلی الله علیه و سلم پیدا میشد. درحدیث ابن عباس آمده بود،که مشی با هروله وگام عادی بهترمیباشد. یعنی در بستروادی بین دومیل با هروله وبقیه آن را با رفتن عادی. اگرهمه هفت دوربین صفا و مروه را باگامهای عادی برود، اشکال ندارد و جایز است. سعید بن جبیرگوید: عبدالله بن عمر را دیدمکه در بین صفا و مروه بطور عادی راه میرود. سپسگفت: اگر با راه رفتن عادی، سعی بین صفا و مروه را انجام میدهم، برای اینستکه پیامبر صلی الله علیه و سلم را دیدهامکه چنین راه میرفت، و اگر هروله میکنم برای اینست که پیامبر صلی الله علیه و سلم را چنین دیدهام. و من پیر شدهام. بروایت ابوداود و ترمذی. این استحباب برای مردان است ولی برای زن هروله مستحب نیست، بلکه او با راه رفتن عادی سعی را انجام میدهد.
امام شافعی از عایشه روایتکرده استکه او زنانی را دیدکه سعی را با هروله انجام میدهند، بدانان گفت: آیا ما - زنان پیامبر صلی الله علیه و سلم - برای شما اسوه و مقتدی نیستیم؟ بر شما واجب نیست مگراینکه سعی را با راه رفتن عادی انجام دهید.
مستحب است برکوه صفا ومروه رفت و روبکعبه دعاکرد
مستحب است وقتیکه حاجی برصفا ومروه صعود میکند، روبکعبه بایستد و درباره دین و دنیای خویش، هرچه میخواهد، دعا کند. چنان مشهور استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم از درصفا، بیرون رفت. چون به صفا نزدیک شد، این آیه را خواند:" إن الصفا والمروة من شعائر الله [من از صفا شروع میکنم که خداوند بدان شروع کرده است]". ازکوه صفا بالا رفت تا اینکه خانهکعبه پدیدار شد، آنگاه رو به قبله ایستاد، سه بار توحید و تکبیرگفت و خدا را حمدکرد وگفت:" لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک وله الحمد یحیی ویمیت وهو علی کل شئ قدیر، لا إله إلا الله وحده أنجز وعده، ونصر عبده، وهزم الاحزاب وحده نمود، سپس باگامهای عادی ازآنجا به سوی مروه پائین آمد تا اینکه ازمروه نیزبالا رفت و به خانهکعبه نگاهکرد و بربالایکوه مروه، همان دعاهائی را خواندکه برکوه صفا خوانده بود. نافعگوید: ازعبدالله بن عمر شنیدمکه برکوه صفا دعا میکرد و میگفت: " اللهم إنک قلت: (ادعونی أستجب لکم) وإنک لاتخلف المیعاد، وإنی أسألک - کما هدیتنی للاسلام - أن لا تنزعه منی حتی تتوفانی وأنا مسلم. [خداوندا توگفتهای: مرا بخوانید، دعای شما را اجابت میکنم، و بدون شک توخلاف وعده نمیکنی و من از تو مسئلت دارم، همانگونهکه مرا بدین اسلام و پذیرش آن هدایت کردهاید، تا زمانیکه میمیرم آن را از من نگیرید و من در حالی بمیرمکه مسلمان باشم]".
دعای بین صفا و مروه
مستحب استکه در بین صفا و مروه دعا و ذکرنمود و قرآن خواند. و روایت شده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم درسعی خویش میفرمود:" رب اغفر وارحم واهدنی السبیل الاقوم [خداوندا مرا بیامرز و به من رحمکن و مرا به راه راست و استوار هدایت کن]". و روایت شده استکه میگفت:" رب اغفر وارحم، إنک أنت الاعز الاکرم [با انجام طواف و سعی بین صفا و مروه اعمال عمره پایان میپذیرد]".
وکسی که احرام دارد، اگر بصورت "تمتع“ احرام بسته باشد، با تراشیدن و یا کوتاهکردن موی خود، احرام را پایان میدهد وآزاد است، و اگربصورت “مقارن“ -و یا مفرد -احرام بسته باشد، همچنان به حال احرام میماند تا روزعیدکه بعد ازآن، از احرام آزاد میشود، در اینصورت همین سعی بین صفا و مروهکه بهنگام طواف القدوم انجام داده است برایشکافی است و لازم نیستکه بعد از طواف فرض . طواف الافاضه -دوباره سعیکند. ولی اگر متمتع باشد بعد از طواف الافاضه باید مجدداً سعی بین صفا ومروه را انجام دهد و تا روزیوم الترویه = هشتم ذی الحجه، در مکه بماند. و روز هشتم احرام به حج میبندد و تمام مناسک حج را انجام می د هد .
رفتن به منی
سنت استکه روز هشتم ذیالحجه = یوم الترویه، به منی رفت. اگر بصورت افراد ومفرد، یا بصورت قران - مقارن، احرام بسته باشد، باید در حال احرام به منی برود، و اگر متمتع باشد روزهشتم ازمکه احرام به حج میبندد و همانگونهکه در میقات رفتار مینمود، رفتار مینماید. سنت استکه از همان منزلیکه در آن فرود آمده است، احرام ببندد. اگردرمکه است ازآنجا احرام میبندد و اگردر خارج مکه است ازآنجا احرام میبندد. در حدیث آمده است:" من کان منزله دون مکة فمهله من أهله، حتی أهل مکة یهلون من مکة [هرکس منزلش خارج مکه است ازهمان-منزل خودش احرام ببندد و آنجا میقات او است و اهل مکه از خود مکه احرام میبندند]". مستحب استکه بهنگام رفتن به منی بسیاردعاکند وفراوان تلبیهگوید ونمازظهرو عصرو مغرب وعشاء وصبح را درآنجا بخواند و شب آنجا بماند و حاجی تا طلوع خورشید در روزنهم ذیالحجه ازآنجا خارج نشود چون پیامبر صلی الله علیه و سلم چنینکرده است. اگریکی ازاین چیزها را ترککند اوبه سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم عمل نکرده است و چیزی برای جبران آن واجب نیست، زیرا عایشه درروزهشتم ذیالحجه - یوم الترویه، ازمکه بیرون نیامد تا اینکه شب فرا رسید و یک سوم شبگذشت. بروایت ابن المنذر.
بیرون رفتن به منی پیش از یوم الترویه[15] جایز است
سعید بن منصورازحسن بصری روایتکرده استکه او یک روزیا دو روزپیش ازیوم الترویه ازمکه خارج میشد. امام مالک آن را و همچنین اقامت در مکه تا شب روز هشتم را مکروه دانسته است، مگر اینکه روز هشتم جمعه باشدکه درآن صورت نمازجمعه را بخواند وآنگاه از مکه خارج شود.
رفتن به عرفات
سنت استکه بعد از طلوع خورشید روز نهم ذیالحجه از راه “ضب” تکبیر و تهلیل و تلبیهگویان به سوی عرفات برود. محمد بن ابوبکر ثقفیگوید: ازانس بن مالک درباره تلبیه سئوالکردم -این پرسش وقتی بودکه صبح عازم عرفات بودیم - که شما همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم چکار میکردی؟ او جواب داد: بعضی تلبیه میگفتند و بعضی تکبیرمیگفتند وبعضی تهلیل میگفتند وپیامبر صلی الله علیه و سلم عمل هیچکدام را انکار نمیکردند. بروایت بخاری و دیگران. مستحب است در نمره فرود آید وآنجا برای وقوف در عرفات غسل نماید و مستحب استکه برای وقوف در عرفات بعد اززوال خورشید -ظهرشرعی -بدانجا وارد شود -پس ازجمع بین نمازظهروعصر -
وقوف در عرفات و فضیلت آن
جابرگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" مامن أیام عند الله أفضل من عشر ذی الحجة [نزد خداوند هیچ ایامی ازده روز اول ذیالحجه بهتر و بزرگترنیست]". مردی پرسید این ده روزاز ده روز جهاد در راه خدا هم بزرگتراست؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: " هن أفضل من عدتهن جهادا فی سبیل الله. [آری چنین است آن ده روز از ده روز جهاد در راه خدا فضیلت بیشتری دارد]".
" وما من یوم أفضل عند الله من یوم عرفة، ینزل الله تبارک وتعالی إلی السماء الدنیا، فیباهی بأهل الارض أهل السماء فیقول: انظروا إلی عبادی، جاءونی شعثا غبرا ضاحین. جاءوا من کل فج عمیق، یرجون رحمتی ولم یروا عذابی، فلم یر یوم أکثر عتیقا من النار من یوم عرفة [هیچ روزی نزد خداوند از روز عرفه بزرگتر نیست، خداوند به آسمان دنیا میآید و به اهل زمین براهل آسمان مباهات میکند و خوبیهای آنان را برخ آسمانیان میکشد، و میگوید: ببینید بندگان من، پریشان موی و غبارآلود درگرمای سخت از راههای دور، آمدهاند، به امید رحمت و مهربانی من و عذاب مرا ندیدهاند، پس هیچ روزی دیده نشده استکه درآن باندازه روز عرفه مردم ازآتش دوزخ رهائی پیداکنند، یعنی درآن روز بیش از هر روز دیگرگناهان مردم آمرزیده میشود و از آتش دوزخ رهائی مییابند]".
ابن المنذریگفته استکه آن را ابویعلی و بزار و ابن خزیمه و ابن حبان روایت کردهاند و متن از ابن حبان میباشد.
ابن المبارک بروایت از سفیان ثوری و زبیر بن علی و انس بن مالکگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم در عرفات توقف نمود و نزدیک بودکه خورشید برگردد وگفت: ای بلال مردم را ساکتکنید، بلال برخاست وگفت: ای مردم به پیامبر صلی الله علیه و سلم گوش فرا دهید و مردمگوش دادند، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: ای جماعت مردم، اندکی پیش از این جبریل به نزد من آمد و درود خدایم را به من ابلاغکرد وگفت: همانا خداوند اهل عرفات و اهل مشعرالحرام را بیامرزید و از بدیهاشان درگذشت. عمر خطابگفت: ای رسول خدا، این لطف خداوند تنها برای ما است؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: این لطف خدا برای شما وبرای مردمان بعد ازشما تا روزقیامت میباشد. عمرخطابگفت: چه نیکوو فراوان است خیر خداوند.
مسلم و دیگران از عایشه روایتکردهاندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" ما من یوم أکثر من أن یعتق الله فیه عبدا من النار من یوم عرفة، وإنه لیدنو عزوجل ثم یباهی بهم الملائکة فیقول: ما أراد هؤلاء؟ [خداوند درروز عرفه بیش ازروزهای دیگر، بندگان خود را از آتش دوزخ نجات میدهد و از این حیث هیچ روزی بپای روز عرفه نمیرسد و خداوند تعالی به بندگان خود نزدیک میشود و درنزد فرشتگان به بندگان خود مباهات میکند و نیکی بندگانش را برخ فرشتگان میکشد و میگوید: اینها چه میخواهند؟ ]".
ابوالدرداءگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" ما رؤی الشیطان یوما هو فیه أصغر، ولا أدحر ولا أغیظ منه فی یوم عرفة [شیطان درروز عرفه بیش ازهروقت دیگرمورد تحقیرو اهانت و راندگی قرار میگیرد و از تمام روزهای دیگرخشمگینتر است، چون همه مردمان عرفه مورد لطف و بخشش خداوند قرار میگیرند]".
(و این خشم شیطان بدانجهت استکه رحمت و بخشش خدا را نسبت بگناهان بزرگ میبیند و هیچوقت این همه مهروبخشش خدا را ندیده است مگر در روز جنگ بدر).
یکی گفت: ای رسول خدا، شیطان در روز جنگ بدر چه چیزی را مشاهدهکرد؟
پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: او جبریل علیه السلام را دید که فرشتگان را رهبری میکند”. مالک بصورت مرسل و حاکم بصورت موصول آن را روایتکردهاند.
حکم وقوف در عرفات
باجماع علما وقوف در عرفات یکی از ارکان بزرگ حج میباشد. زیرا احمد و صاحبان سنن از عبدالرحمن بن یعمر روایت کردهاند که پیامبر صلی الله علیه و سلم دستور داد که جارچی جار دهدکه: " الحج عرفة ، من جاء لیلة جمع قبل طلوع الفجر فقد أدرک ". [حج صحیح راکسی انجام داده استکه وقوف در عرفات را بموقع دریافته باشد و پیش از طلوع فجر شب عید را درمزدلفه دریافته باشد]". چنان پیداست که وقوف در هر جزئی از عرفات حتی اگر لحظه هم باشد کفایت میکند.
وقت وقوف در عرفات
بنا برای جمهورعلما ازهنگام زوال خورشید درروزنهم ذیالحجه وقت وقوف در عرفات آغاز میگردد و هنگام طلوع فجر روز دهم پایان مییابد و در این فاصله چه در شب یا در روزدر عرفات وقوفکرده باشد، صحیح است. جزاینکه اگرروز درعرفات توقفکند، بروی واجب استکه آن را تا بعد از غروب ادامه دهد. ولی اگرشب درآنجا توقف نمود، چیزی بر وی واجب نیست. و بمذهب امام شافعی ادامه توقف در عرفات تا شب، سنت میباشد.
مقصود ازتوقف درعرفات چیست؟
مقصود حضور بهم رسانیدن و وجود داشتن، در هریک از اجزاء عرفات است خواه بصورت خوابیده یا بیدار، و سواره یا پیاده، و نشسته یا بر پهلوی خوابیده باشد. و خواه پاک و طاهر باشد یا قاعده و حالت بعد از زایمان و یا جنب باشد.
دربارهکسیکه بیهوش شده و تا اینکه از عرفات خارج میشود، بهوش نیاید، اختلافکردهاند. مالک و ابوحنیفه، آن را صحیح میدانند. شافعی و احمد و حسن بصری و ابوثورو اسحاق و ابنالمنذر،گویند صحیح نیست، چون وقوف در عرفات یکی از ارکان حج میباشد و همانگونه که دیگر ارکان حج در حال اغماء صحیح نیست، اینهم صحیح نیست. ترمذی بدنبال ذکر حدیث ابن یعمر،که قبلاگفته شد گوید: سفیان ثوریگفت: اهل علم از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم و دیگران، بدین حدیث عمل میکنند و میگویند: اگرکسی پیش از طلوع فجرروزدهم در عرفات، توقف نکند او حج را درنیافته است. و رفتن بعد ازطلوع فجرآن را جبران نمیکند، بلکه حج او به عمره تبدیل میشود و براو واجب استکه سال آینده حج بگزرد و رای شافعی و احمد و دیگران هم بدینگونه است.
مستحب است که درکنار"صخرات“ درعرفات توقف نمود
توقف در هر قسمت و هر نقطه از عرفاتکفایت میکند، مگر در بستر وادی “عرنه” که در ناحیه غربی عرفات واقع است، که توقف در آنجا باجماع کفایت نمیکند. مستحب است تا آنجاکه ممکن میباشد، توقف درکنار “صخرات = سنگهای بزرگ دامنهکوه جبلالرحمه“ یا نزدیک بدانجا باشد.
چون پیامبر صلی الله علیه و سلم درآنجا توقف نمود وگفت:" وقفت هاهنا، وعرفة کلها موقف [من اینجا توقف نمودم همه قسمتهای عرفات جای توقف میباشد]". بروایت احمد و مسلم و ابوداود از جابر.
غسل کردن برای وقوف در عرفات مستحب است
ابن عمر برای توقف در عرفات غسل میکرد. بروایت مالک و عمر در عرفات غسلکرد و حال آنکه در احرام بود.
آداب توقف در عرفات و دعا کردن در آنجا
لازم است که در عرفات پیوسته طهارتکامل داشته باشد و رو بقبله فراوان استغفار وذکرو دعا برای خویش ودیگران،کند، در باره دین ودنیا با خشوع و ترس از خدای و با حضور قلب، دست بدعا بردارد. اسامه بن زید گوید: در عرفات پشت سر پیامبر صلی الله علیه و سلم سوار بودم، او دستهایش را بدعا برداشته بود و دعا میکرد. بروایت نسائی. عمرو بن شعیب بروایت از پدرش و جدشگوید: بیشترین دعای پیامبر صلی الله علیه و سلم در عرفات این برد:" لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک وله الحمد، بیده الخیر وهو علی کل شئ قدیر " بروایت احمد و ترمذیکه متن او چنین است:" خیر الدعاء، دعاء یوم عرفة، وخیر ما قلت أنا والنبیون من قبلی. لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک وله الحمد، وهو علی کل شئ قدیر [بهترین دعا، دعای روز عرفات استکه من و پیامبران پیش از من آن را گفتهایم: لااله الا الله وحده...]". از حسین بن حسن مروزی روایت استکه از سفیان بن عیینه درباره بهترین دعای روز عرفات سئوالکردم. گفت:" لا إله إلا الله وحده لا شریک له " . به ویگفتم: این ثنای خداست نه دعا. اوگفت: مگر حدیث مالک بن الحارث را نمیدانیکه آن را تفسیر میکند؟گفتم: توآن را برایم نقلکن.گفت: منصور از مالک بن الحارث برایم گفته است: خداوند میفرماید:" إذا شغل عبدی ثناؤه علی عن مسألتی أعطیته أفضل ما أعطی السائلین [هرگاه ثنای من بندهام را، از تقاضای چیزی از من مشغول دارد و او را ازآن منصرفکند، به وی بهترین چیزی را میدهمکه بدرخواستکنندگان، عطا خواهم کرد]". و اینست تفسیر سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم . سپس سفیانگفت: آیا مگر نمیدانیکه امیه بن ابیالصلت وقتیکه به نزد عبدالله بن جدعان رفت و از او طلب بخششکرد، چهگفت؟گفتم نخیر نمیدانم.گفت: امیه چنین گفت:
أأذکر حاجتی أم قد کفانی - حیاؤک إن شیمتک الحیاء
وعلمک بالحقوق وأنت فرع - لک الحسب المهذب والسناء
إذا أثنی علیک المرء یوما - کفاه من تعرضه الثناء
[آیا نیازخویش را بگویم یاگفتن آن لازم نیست و شرم وآزرم تو برایمکافی و مستغنی از ذکرآن است، چون حیاء و آزرم جزو اخلاق و سرشت تو است و همچنین آگاهی تو از حقوق دیگران، مرا ازگفتن آن بینیاز میکند، تو شاخهای هستیکه اصل و نسب و تبار تو، پاک و روشن و بیعیب است، اگرکسی تو را روزی، ثناء و ستایشکرد، برای اوکافی و بس است، دیگرذکرنیاز، موردی ندارد]". سپسگفت: ای حسین این آفریدهای است،که ثنا را، بینیاز از مسئلت و ذکر و درخواست، میداند پس آفریدگار جهان چه طور است؟
بیهقی (با سند ضعیف) ازعلی بن ابیطالب روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" إن أکثر دعاء من کان قبلی من الانبیاء، ودعائی یوم عرفة، أن أقول: لا إله إلا الله وحده لا شریک له، له الملک وله الحمد، وهو علی کل شئ قدیر، اللهم اجعل فی بصری نورا، وفی سمعی نورا، وفی قلبی نورا. اللهم اشرح لی صدری، ویسر لی أمری، اللهم أعوذ بک من وسواس الصدر، وشتات الامر، وشر فتنة القبر. وشر ما یلج فی اللیل وشر ما یلج فی النهار، وشر ما تهب به الریاح، وشر بوائق الدهر [بیشترین دعای پیامبران پیش از من و دعای من در روز عرفات آنست که بگوئیم: بجز ذات اللهکه یگانه است، هیچ معبود بحقی نیست،که شریک و انباز ندارد و پادشاهی و ستایش ازآن او است و بر هر چیزی تواناست. خداوندا در چشم وگوش و دلم نور معرفت و هدایت قرار ده. خداوندا به من صبر و توان وگشایش درکار عطاکن. خداوندا از وسوسههای نفس وکارهای پراکنده و پریشان و بدی و شر وآشوبگور و شرو بدیهای شب و روز و شرآنچه بادها بدان میوزند و از شر تباهیهای هلاککننده روزگار، بتو پناه میبرم]".
ترمذی نیزازاو روایتکرده استکه بیشترین دعای پیامبر صلی الله علیه و سلم درروز عرفات در موقف چنین بود:" اللهم لک الحمد کالذی نقول، وخیرا مما نقول، اللهم لک صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی، وإلیک مآبی، ولک رب تراثی، اللهم إنی أعوذ بک من عذاب القبر، ووسوسة الصدر، وشتات الامر، اللهم إنی أعوذ بک من شر ما تهب به الریح [خداوندا ستایش من و بهتر ازآن، ازآن تو است. خداوندا نمازم و حج و قربانیم و زندگانی ومرگ من برای تو و بدست تو است و بازگشتم بتو است. پروردگارا میراث من ازآن تو است. خداوندا از عذاب قبرو وسوسه نفس وکارهای پراکنده و پریشان و شر و بدیکه بادها بدان میوزند - بادهای عذاب - بتو پناه میبرم]".
توقف درعرفات سنت ابراهیم خلیل علیه السلام میباشد
مربع انصاریگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: " کونوا علی مشاعرکم فإنکم علی إرث من إرث إبراهیم [مناسک و عبادات حج را ادامه بدهید و دراین مکان توقفکنید، شما این سنت را ازابراهیم علیه السلام به ارث بردهاید وبرسنت اوهستید]". بروایت ترمذیکه آن را حدیث حسن دانسته است.
روزه روز عرفه
به ثبوت رسیده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم درروز عرفه افطارکرده و روزه نبوده است و گفته:" إن یوم عرفة، ویوم النحر، وأیام التشریق عیدنا - أهل السلام - وهی أیام أکل وشرب [بیگمان روز عرفه و روزهای عید قربان و سه روز ایام التشریق -یازده و دوازده و سیزدهم ذیالحجه - روزهای جشن ما مسلمانان میباشد، که روزگار خوردن وآشامیدن است]، و بثبوت رسیده استکه او ازروزه روز عرفه در عرفات نهی کرده است. و بیشتراهل علم بدین احادیث استدلالکردهاند براینکه مستحب است که حاجیان درروزعرفه روزه نباشند تا توانائی بیشتری برای ذکر و دعا داشته باشند. احادیثی که درباره ترغیب و تشویق روزه گرفتن روز عرفه است، مربوط بغیر حاجیان میباشد.
جمع بیننماز ظهر و عصر
در حدیث صحیح آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم نمازظهر و عصر را با هم در عرفات جمعکرده که بانگگفته شد، سپس اقامه،که پیامبر صلی الله علیه و سلم نماز ظهر را خواند، سپس اقامهگفته شد و نماز عصر را خواند. اسود و علقمه گفتهاند: خواندن نماز ظهر و عصر با امام به جماعت در عرفات از جمله تکمیلکارهای حج میباشد.
ابن المنذرگوید: باجماع اهل علم امام جماعت و پیشوای مسلمین نماز ظهر و عصررا درعرفات با هم جمع میکنند و هرکس با امام نماز بخواند نیز باید جمع کند. اگربا امام نماز را بصورت جمع نخواند تنها خود اینکاررا بکند. ازابن عمرنقل شدهکه او در مکه مقیم میشد و هرگاه به منی بیرون میرفت نماز را شکسته میخواند و عمرو بن دینارگوید: جابر بن زید به منگفت: من نماز را در عرفات شکسته میخوانم. سعید بن منصورآن را روایتکرده است.
روان شدن و سرازیر شدن از عرفات
سنت استکه بعد از غروب خورشید، بآرامی از عرفات دور شد و پراکنده گردید. پیامبر صلی الله علیه و سلم به آهستگی و آرامی از عرفات دور شد، در حالیکه افسار شتر خویش را، آنقدربه سوی خود میکشیدکه سرآن به جلوزین میخورد ومیگفت: “ای مردم بر شما استکه آرامش را مراعاتکنید، زیرا خوبی و نیکی درشتابزدگی نیست”. بروایت مسلم و بخاری. آنانگویندکه پیامبر صلی الله علیه و سلم " یسیر العنق فإذا وجد فجوة نص [پیامبر صلی الله علیه و سلم بهنگام سرازیر شدن از عرفات - استوار و آرام و بنرمی گامی برمیداشت و چون فرصت میکرد و ازدحام کمتر میشد، سرعت بیشتری میگرفت]". یعنی، بجهت مراعات مردم بآرامی راه میرفت و شتابشکمتر بود و چون ازدحامکمتر میشد و راه بازمیگردید، شتاب بیشترمیگرفت تا آن را جبران کند ومستحب استکه ذکروتلبیهگوید. زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم تا موقع رمی جمره العقبه همچنان تلبیهگویان، راه میرفت. اشعث بن سلیم بنقل از پدرشگوید: “با ابن عمر ازعرفات به سوی مزدلفه میآمدمکه همچنان تکبیرو تهلیل میگفت، تا اینکه به مزدلفه آمدیم”. به روایت ابوداود.
جمع بیننماز مغرب و عشاء در مزدلفه
چون حاجی به مزدلفه آید، نماز مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه میخواند، بدون اینکه در فاصله بین آنها، نمازسنت بخواند. در حدیث مسلم آمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم به مزدلفه آمد ونمازمغرب و عشاء را با یک اذان و دواقامه با هم جمعکرد و درفاصله بین آنها هیچ نماز دیگری نخواند. جمع بین نماز مغرب و عشاء در مزدلفه باجماع علما سنت میباشد. اگرکسی همه نمازها را در وقت خویش بخواند، علما درآن اختلاف دارند. بیشتر علما آن را جایز میدانند و عمل پیامبر صلی الله علیه و سلم را حمل بر اولویت کردهاند، یعنی بهتر استکه آنها را با هم جمعکند. ثوری و صاحبان رایگفتهاند: اگرکسی نماز مغرب را نرسیده به مزدلفه، خواند، بر ویاستکه آن را اعاده کند و خواندن هریک از نماز ظهر و عصر در وقت مخصوص به خود را مکروه دانستهاند.
شب در مزدلفه ماندن و توقف در آنجا کردن
درحدیث جابرآمده استکه پیامبر صلی الله علیه و سلم چون به مزدلفه آمد، نمازمغرب وعشاء را خواند، سپس بر پهلو خوابید تا اینکه سپیده صبح دمید، آنگاه نماز صبح را خواند، سپس برشترخویش -قصواء -سوار شد تا اینکه به مشعرالحرام آمد وآنجا توقف نمود تا اینکه هوا بخوبی روشن شد و پیش ازطلوع خورشید، ازآنجا روان شد و راه افتاد. و به ثبوت نرسیده استکه آن شب را بیدار مانده باشد. و این بود سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره شب بروزآوردن در مزدلفه و توقف درآنجا. امام احمد مبیت مزدلفه -شب درآنجا بروزآوردن -را برای غیرچوزبانان وآب دهندگان واجب می داند ولی برای آنان واجب نیست. ولی دیگرپیشوایان فقه تنها توقف درمزدلفه را واجب میدانند، نه شب بروزآوردن را. مقصود از توقف درآنجا آنستکه درآنجا وجود داشته باشی، بهر شکلی باشد، اشکالی ندارد. خواه بایستی یا بنشینی، راه بروی یا بخوابی. حنفیه میگویند:که واجب است حاجی پیش ازسپیده صبح روز قربانی، درمزدلفه حضوربهم رساند. اگر چنین نکند بروی واجب استکه آن را با ریختن خون قربانی جبرانکند و فدیه دهد، مگر اینکه عذری داشته باشد،که در صورت داشتن عذر نه حضور در مزدلفه و نه قربانی، برای جبران آن، هیچکدام واجب نیست.
مالکیهگویند: تنها نزول و فرود آمدن در مزدلفه در شب پیش ازطلوع فجر باندازهایکه انسان بتواند بار و بنه را بازکند و از عرفات به منی برود، واجب میباشد مشروط برآنکه عذری نداشته باشد. اگر عذری داشته باشد این نزول هم واجب نیست.
شافعیه گویند: آنچهکه واجب است آنستکه در نیمه دوم شب عید پس از توقف در عرفات در مزدلفه حضور یابد. ماندن درآنجا شرط نیست و دانستن اینکه آنجا مزدلفه است هم شرط نیست، بلکهگذشتن ازآنجاکافی میباشد خواه بداند که مزدلفه است یا نداند. سنت استکه نماز صبح را در اول وقت آن بخواند و سپس درمشعرالحرام توقفکند تا اینکه هوا بخوبی روشن میشود و طلوع خورشید نزدیک میگردد و فراوان بذکر و دعا مشغول باشد. خداوند گوید:" فإذا أفضتم من عرفات فاذکروا الله عند المشعر الحرام، واذکروه کما هداکم، وإن کنتم من قبله لمن الضالین. ثم أفیضوا من حیث أفاض الناس، واستغفروا الله إن الله غفور رحیم ". [چون از عرفات بازگشتید درمشعرالحرام در مزدلفه، خداوند را با ذکر و تهلیل و تسبیح یاد کنید و او را یادکنید همچنانکه شما را هدایت نمود، اگرچه قبلاگمراه بودید و در جهالت و ضلالت بودید]".
ای مکیان، از همانجا بازگردیدکه مردم باز میگردند، یعنی مانند مردم شما نیز باید در عرفات توقفکنید و توقف در عرفات بر شما نیز فرض است و از خدای تعالی آمرزش خواهیدکه معبود به حق است. چه خدای تعالی آمرزنده و بخشاینده برخلق است). هرگاه پیش ازطلوع خورشید از مزدلفه بسوی منی روانگردید چون به “محشر“ رسید باندازه فاصله یک سنگ پرتاب با شتاب راه میرود.
محل توقف در مزدلفه
تمام مزدلفه جای توقف است جز “وادی محسر“ (که در بین منی و مزدلفه واقع است) جبیر بن مطعمگوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت:" کل مزدلفة موقف، وارفعوا عن محسر [همه مزدلفه جای توقف است بغیراز”محسر”]". بروایت احمدکه رجال آن موثوق به میباشند. ولی توقف درکنار ،“قزح”[16] بهتر است.
در حدیث علی ابن ابیطالب آمده استکه چون پیامبر صلی الله علیه و سلم صبح به مزدلفه وارد شد به “قزح" آمد و درآنجا توقف نمود وگفت: اینجا “قزح” است و قزح توقفگاه است و مزدلفه همهاش توقفگاه میباشد. بروایت ابوداود و ترمذیکه آن را “حسن صحیح” دانسته است.
..... ادامه در بخش نهم
منبع: سايت نوار اسلام