داستان وفات امام ابوزرعه رازی موضوع: علماء و بزرگان اسلام تاریخ انتشار: 2016-04-16 | بازدید: 1054

داستان وفات امام ابوزرعه رازی

 

 

امام ابوزرعه‌ ی رازی از بزرگان اهل حدیث در قرن سوم هجری است و همانگونه که از نام ایشان پیداست اصالتا اهل ری می‌ باشد.

 

تمکن وی در حفظ حدیث به حدی بود که خود وی می‌گ وید: “دویست هزار حدیث را چنان از حفظ دارم که کسان دیگر سوره‌ ی قل هو الله احد را از حفظ دارند”. به همین سبب وی به “سرور حفاظ” شهرت داشت.

 

 اسحاق بن راهویه محدث و فقیه بزرگ خراسان می‌ گوید: “حدیثی که ابوزرعه ‌ی رازی آن را نشاسد، اساسی ندارد”.

 

اما آنچه می‌ خواهم آن را روایت کنم داستان تاثیر گذار وفات این امام بزرگ است که مطئمنا درس ‌های بسیاری را در خود دارد.

 

این داستان را گروهی از ائمه و حفاظ حدیث که در هنگام وفات این امام حضور داشتند نقل کرده‌ اند.

 

“حافظ ابوجعفر محمد بن علی شوشتری” این واقعه را چنین نقل می ‌کند:

در هنگام وفات امام ابوزرعه‌ ی رازی در ماشهران به نزد او آمدیم در حالی که ابوحاتم و محمد بن مسلم و منذر بن شاذان و گروهی دیگر از علما نیز آنجا بودند.

 

اینجا بود که این علما به یاد حدیث تلقین افتادند. (تلقین این است که در هنگام وفات شخص، کلمه‌ی لا إله إلا الله را به او بگوییم تا شخص در حال وفات آن را بگوید و این کلمه آخرین سخن او در دنیا باشد).

 

حافظ ابوجعفر شوشتری می‌ گوید: آن علما از اینکه کلمه‌ ی شهادتین را به یاد او بیاورند شرم کردند و هیبت امام ابوزرعه به آنان اجازه‌ ی چنین کاری را نداد پس با خود چاره‌ ای اندیشیدند و گفتند: بیایید حدیث را بیان کنیم. (یعنی سند حدیث را از اول آن بگوییم تا آنکه امام حدیث را کامل کند).

 

محمد بن مسلم بن واره گفت: “ضحاک بن مخلد ما را حدیث گفت، از عبدالحمید بن جعفر از صالح بن ابی …” و از این بیشتر نگفت.

 

سپس ابوحاتم گفت: “ابوعاصم ما را حدیث گفت، از عبدالحمید بن جعفر از صالح…” و جلوتر نرفت.

 

دیگر محدثان نیز ساکت ماندند و چیزی نگفتند.

 

اینجا بود که امام ابوزرعه‌ ی رازی امام بزرگ اهل حدیث در زمانه‌ ی خویش در حالی که در حال وفات بود چشمانش را گشود و گفت:

 

“بندار ما را حدیث گفت، و همچنین ابوعاصم، و همچنین عبدالحمید بن جعفر، از صالح بن أبوغریب از کثیر بن مره حضرمی از معاذ بن جبل که گفت: رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ فرمود: هر که آخرین سخنش لا إله إلا الله باشد به بهشت داخل می‌شود.[1] 

 

و جان به جان آفرین تسلیم کرد.” [پایان حکایت از زبان ابوجعفر شوشتری]

 

گفته ‌اند لحظه‌ی وفات خلاصه ‌ای است از همه ‌ی زندگی انسان، و انسان نمی ‌تواند در این لحظه جز حقیقت درون خود را نشان دهد، و چه زیباست داستان وفات این مرد بزرگ که همه‌ ی زندگی خود را صرف رساندن پیام رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به امت ایشان کرده بود و در پایان نیز با ذکر حدیثی از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ با سند آن، و گفتن کلمه‌ی “لا إله إلا الله” جان به جان آفرین تسلیم کرد، گویا اینکه این لحظه، خلاصه ‌ای بود از زندگی این امام بزرگ.

 

رحمت ودرود الله بر او باد

این قضیه‌ی را حاکم در معرفه علوم الحدیث (ص۷۶) _ و همچنین در مستدرک (۱/۵۰۰) و ذهبی در سیر أعلام النبلاء (۱۳/۷۶) و سبکی در طبقات الشافعیه (۱/۶۴) _ و از طریق او بیهقی در شعب الإیمان (۱۶/۲۵۰) ، و ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق (۳۸/۳۶) ، و ابن جوزی در الثبات عند الممات (ص۱۶۱)، و خطیب بغدادی در تاریخ بغداد (۱۰/۳۳۵) ، و از طریق او مزی در تهذیب الکمال (۱۹/۱۰۱) ، و ابن جوزی در المنتظم (۵/۴۸) از طریق محمد بن عبد الله بن شاذان از أبو جعفر، نقل کرده ‌اند.

 

امام سْبکی در طبقات الشافعیه می ‌گوید: “داستان تلقین ابوزرعه ‌ی رازی دارای اصل صحیح است”.

 

http://bidari.net

 


[1] ابوداوود این حدیث را روایت کرده است و شیخ ناصر الدین آلبانی آن را در صحیح سنن ابوداوود صحیح دانسته است.

 

 

    منبع: نوار اسلام