شرک و بدعت موضوع: شرک تاریخ انتشار: 2017-01-15 | بازدید: 1590

بسم الله الرحمن الرحیم

شرک و بدعت

در این مقاله به طور مختصر به توضیح ضوابط و اقسام شرک و بدعت می پردازیم و در نهایت حکم کسی را که مرتکب آن می شود را بیان می کنیم.

 

اولا: بدعت:

شیخ محمد بن عثیمین رحمه الله می فرماید: "ضابط شرعی بدعت یعنی: (عبادت و بندگی الله با چیزی که الله مشروع نکرده است) یا می توانی بگویی: (عبادت و بندگی الله با آنچه که نبی صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین بر آن نبوده اند).

 

تعریف اول برگرفته از این فرموده ی الله متعال است: {آیا معبودانی دارند که بدون اجازه ی الله آیینی برای شان مقرر داشته اند؟!}[1] و تعریف دوم برگرفته از این سخن نبی صلی الله علیه وسلم است: «بر شماست تبعیت از سنت من و سنت خلفای راشدین مهدیین پس از من، به آن تمسک جویید و با بن دندان آن را محکم بگیرید و از نوآوری های امور برحذر باشید»[2]. پس هرکسی الله را به گونه ای عبادت کند که وی مشروع ننموده یا نبی صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین بر آن نبوده است پس او بدعتگر است، فرقی نمی کند که آن عبادت و بندگی در چیزی باشد که متعلق به اسما و صفات الله تعالی است یا در احکام و شریعتش.

 

اما امور عادیی که تابع عادت و عرف هستند بدعت در دین نامیده نمی شوند اگرچه از لحاظ لغوی بدعت نام دارد؛ ولی بدعت در دین به حساب نمی آید و آن چیزی نیست که نبی صلی الله علیه وسلم از آن برحذر داشته اند. همچنین در دین، هرگز بدعت حسنه وجود ندارد"[3].

اقسام بدعت:

بدعت به دو دسته تقسیم می شود:

1. بدعت مکفره: بدعتی که باعث کفر شخص می شود.  

2. بدعت غیر مکفره: بدعتی که باعث کفر شخص نمی شود.

ضوابط بدعت مکفره و غیر مکفره:

شیخ حافظ حکمی رحمه الله می فرماید: "ضابط بدعت مکفره: امری را انکار کند که همه بر آن اجماع دارند، در شریعت متواتر بوده و ضرورت آن در دین شناخته شده باشد؛ مانند: انکار کردن امری فرض شده، فرض کردن چیزی که فرض نشده، حلال کردن حرام، حرام کردن حلال، اعتقاد داشتن به چیزی که الله و رسولش و کتابش از آن منزه هستند مانند نفی و اثبات؛ زیرا آن تکذیت کردن کتاب و چیزی است که الله با آن رسولش را فرستاده است.

 

مثل بدعت جهمیه در انکار کردن صفات الله عزوجل، قول به خلق قرآن یا خلق هر صفتی از صفات الله و مانند بدعت قدریه در انکار کردن علم الله و افعالش. همچنین مثل بدعت مجسمه: کسانی که الله تعالی را به آفریدگانش تشبیه می کنند و غیر از این ها.

 

دسته ی دوم: بدعتی که مکفره نیست و ضابط آن: در آن چیزی از کتاب یا آنچه را که الله تعالی همراه با پیامبرانش فرستاده تکذیب نمی شود.

 

مثل بدعت مروانیه – که افاضل صحابه رضی الله عنهم آن ها را انکار کردند و آن را اذعان نداشتند، اما به خاطرش کسی را کافر نداستند و به دلیل آن از بیعت با آن ها دست نکشیدند – مانند: به تأخیر انداختن برخی از نمازها تا آخرین لحظه ی اوقاتش؛ خواندن خطبه، قبل از نماز عید؛ نشستن در خود خطبه در جمعه و چه در غیز از آن "[4].

حکم کسی که مرتکب بدعت می شود:

اگر بدعت مکفره باشد، فاعل آن از دو حالت خارج نیست:

اول: می داند که هدفش نابود کردن قواعد دین و ایجاد شک و شبهه برای پیروان آن است. چنین شخصی قطعا کافر است بلکه او از دین، کاملا به دور است و از دشمنان آن به حساب می آید.

دوم: شخصی که فریب خورده باشد و امر برایش پوشیده و نامعلوم است. ابتدا بر چنین شخصی اقامه ی حجت می شود و او را به آن ملزم می کنند، پس از این اگر نپذیرفت پس حکم به کفر او داده می شود.

اما اگر بدعت غیر مکفره باشد در این صورت او کافر به حساب نمی آید و بر اسلامی باقی می ماند جز اینکه او مرتکب منکری بسیار بزرگ شده است.

 

کیفیت تعامل با اصحاب بدعت ها:

شیخ محمد بن عثیمین رحمه الله می فرماید: "و در هر دو نوع، بر ما واجب است کسانی را که منتسب به اسلام هستند و بدعت مکفره و غیره را به همراه دارند، به سوی حق دعوت دهیم، به وسیله ی بیان کردن حق نه اینکه بر آنچه که آن ها بر آن هستند حمله ور شویم مگر زمانی که بدانیم آن ها از قبول حق استکبار می ورزند؛ زیرا الله تعالی فرموده: {و معبودهایی را که به جای الله می پرستند، دشنام ندهید؛ - زیرا باعث می شود که - آنها نیز از روی دشمنی و جهالت؛ الله را دشنام دهند...}[5]. پس زمانی که عناد و لجاجت و استکبار نشان دادند در این هنگام، باطل و نادرست آن ها را بیان می کنیم؛ زیرا بیان کردن باطل آن ها امری واجب است.

 

اما به نسبت ترک کردن و روی گردانی از آن ها: این امر بستگی به بدعت دارد. اگر بدعت کفره باشد در این صورت روی گردانی از او واجب است؛ اما اگر غیر از آن باشد در اینجا در روی گردانی از او تأمل می کنیم: اگر در دوری کردن از او مصلحت و منفعتی باشد پس از او دوری می کنیم اما اگر مصلحت و منفعتی نباشد یا اینکه باعث زیاد شدن معصیت و شدت آن شود پس از این کار تجنب می کنیم؛ زیرا نبی صلی الله علیه وسلم فرموده اند: «برای کسی جایز نیست که با برادر مسلمانش بیش از سه روز قطع معاشرت و سخن کند»[6]"[7].

 

ثانیا: شرک

ابن عثیمین رحمه الله می فرماید: "شرک بر دو نوع است: 1. شرک اکبر که باعث خروج از دین می شود.   2. شرک غیر از آن.

نوع اول: شرک اکبر و آن: تمام شرک هایی را شریعت خاص قرار داده و آن متضمن خروج انسان از دینش می شود. مثل اینکه چیزی از انواع عبادت الله عزوجل را برای کسی غیر او انجام دهد؛ مانند: نماز خواندن برای غیر الله یا روزه گرفتن برای غیر الله یا برای غیر الله، ذبح کند. همچنین از شرک اکبر این است که کسی غیر الله را بخواند، مانند اینکه صاحب قبر یا غائبی را به فریاد خواند تا او را از امری نجات دهد و ممد رساند که کسی جز الله، قادر بر آن نیست.

 

نوع دوم: شرک اصغر؛ آن تمام عمل قولی یا فعلی که شریعت آن را شرک دانسته اما باعث خروج از دین نمی شود؛ مانند: قسم خوردن به غیر الله؛ زیرا نبی صلی الله علیه وسلم فرمودند: هرکس به غیر الله، سوگند بخورد به راستی که کفر یا شرک ورزیده است[8]. اگر کسی که به غیر الله، قسم خورده، معتقد نباشد که غیر الله، عظمت و بزرگی ای همچون عظمت و بزرگی الله را دارد در این صورت او مشرکِ شرکِ اصغر است و فرقی هم نمی کند که چیزی را که به آن قسم خورده بلندمرتبه و عظیم باشد یا نباشد. پس قسم خوردن به نبی صلی الله علیه وسلم، رئیس، کعبه و جبرئیل علیه السلام جایز نیست؛ زیرا این شرک است اما شرک اصغر که باعث خروج از دین نمی شود. همچنین از انواع شرک اصغر، ریا می باشد. ریا یعنی: اعمالش را انجام می دهند به خاطر اینکه مردم او را ببیند نه به خاطر الله.

 

ریا از لحاظ باطل کردن عبادت به دو دسته تقسیم می شود:

اول: اینکه در اصل عبادت باشد، یعنی عبادت نمی کند مگر به خاطر ریاکاری. چنین عملی باطل و مردود است. ابوهریره رضی الله عنه در حدیثی مرفوع می فرماید: «الله تعالی فرمود: من از شرک، بی نیازترین شریکان هستم هرکس عملی انجام دهد که در آن عمل با من کسی را شریک قرار داد او و شرکش را رها کردم»[9].

 

دوم: اینکه ریا، پیش آمدی ناگهانی باشد که بر عبادت وارد شده، یعنی اصل عبادت برای الله است اما ناگهان ریا بر آن وارد می شود. این خود دو بخش دارد:

آن را دور کند که در این حالت به ضرری نمی رساند.

مثال: مردی یک رکعت نماز را خوانده سپس افرادی می آیند پس در رکعت دوم، در قلبش چیزی به وجود می آید، مثل اینکه رکوع یا سجودش را طولانی کند یا اینکه گریه کند و مانند این ها. اگر در این هنگام آن را از خود دور کند به او ضرری نمی رسد؛ زیرا او تلاش کرده است. اما اگر طبق آن عمل کند پس تمام اعمالی که از ریا نشأت گرفته باطل است، مانند طولانی کردن قیام، سجود یا گریه کردن. پس تمام این اعمالش باطل است، اما آیا این بطلان تمام عبادت را دربر می گیرد یا خیر؟

می گوییم این از دو حالت خارج نیست:

اینکه نهایت عبادت مبنی بر اول آن باشد که با فساد نهایت آن تمام آن فاسد و باطل می شود.

مانند نماز: مثلا نماز امکان ندارد که نهایتش فاسد شود اما ابتدای آن فاسد نشود، بنابراین نماز، باطل می شود.

حالت دوم:  اینکه اول عبادت از انتهای آن منفصل و جدا باشد، به طوری که اول آن درست باشد اما نهایتش خیر. پس آنچه را که قبل از ریا انجام گرفته صحیح است اما آنچه که پس از ریا انجام گرفته باطل است.

مثال آن: مردی صد ریال دارد پس پنجاه ریالش را با نیتی پاک و صالح در راه الله صدقه می دهد سپس پنجاه ریال دیگر را به نیت ریا صدقه می دهد؛ در حالت اولی مقبول است اما دومی غیر مقبول می باشد؛ زیرا آخر آن از اولش جداست"[10].

 

مترجم: ام احمد

https://islamqa.info

 

 

 

[1] {أَمْ لَهُمْ شُرَکَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّـهُ} شوری:21

[2] "علیکم بسنتی وسنة الخلفاء الراشدین المهدیین من بعدی تمسکوا بها وعضوا علیها بالنواجذ وإیاکم ومحدثات الأمور" روایت ابوداود؛ آلبانی آن را در "مشکاة المصابیح" صحیح دانسته است.

[3] مجموع فتاوی ابن عثیمین: 2/291

[4] معارج القبول:2/503-504

[5] {وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّـهِ فَیَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ} انعام:108

[6] "لا یحل لرجل أن یهجر أخاه المسلم فوق ثلاث" روایت بخاری و مسلم.

[7] برگرفته از "مجموع فتاوی ابن عثیمین": 2/293؛ با تصرف.

[8] "مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللَّهِ فَقَدْ کَفَرَ أَوْ أَشْرَکَ" روایت ترمذی و ابوداود. آلبانی آن را صحیح دانسته است.

[9] "أنا أغنی الشرکاء عن الشرک من عمل عملاً أشرک معی فیه غیری ترکته وشرکه" روایت مسلم.

[10] مجموع فتاوی ورسائل ابن عثیمین، والقول المفید شرح کتاب التوحید: 1/114

 

 

    منبع: islamtape