دیدگاه مسلمان در مورد معاویه رضی الله عنه موضوع: اهل بیت و صحابه تاریخ انتشار: 2013-07-13 | بازدید: 1190

بسیاری از مسلمانان ترک، معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ و پسرش یزید را لعنت می‌کند آیا این عملشان درست است یا خیر؟

 

الحمدلله،

 معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ از یاران رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ و یکی از نویسندگان وحی می‌باشد.  یاران رسول خدا از بهترین مومنین می‌باشند. پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ از دشنام دادن اصحاب خویش منع کرده است چه رسد به لعنت کردن.

از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ روایت شده که فرموده است:« خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ» « بهترین مردم، کسانی هستند که در عهد و زمان من به سر می‌برند (صحابه) بعد کسانی که بعد از صحابه می‌آیند (تابعین) و سپس کسانی که بعد از تابعین می‌آیند (تبع تابعین)» بخاری (2651 ، 2652)– مسلم ( 2533 ، 2534 ).

و نیز فرموده است:« لَا تَسُبُّوا أَصْحَابِی، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ أَنْفَقَ أَحَدُکُمْ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا بلغ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلَا نَصِیفَهُ» «اصحاب مرا دشنام ندهید اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا انفاق کند با یک مد یا نصف مدی که اصحاب من انفاق می‌کنند برابری نمی‌کند (مد پیمانه‌ای است که برخی آن را به پری دو کف دست دانسته‌اند)». بخاری ( 3673) مسلم (2540 ، 2541 ).

با سند خوب از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در مورد معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ روایت است که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فرمود:« اللَّهُمَّ عَلِّمْهُ الْکِتَابَ وَالْحِسَابَ، وَقِهِ سُوءَ الْعَذَابِ »

« بار الها او را علم کتاب و حساب بیاموز و او را از عذاب بد محافظت کن.»( احمد در المسند 4/127 و در فضایل صحابه 1748-1749).

با توجه به مسائل عنوان شده، اصول عقیده اهل سنت و جماعت در مورد اصحاب رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ به شرح ذیل می‌باشد:

الف: هر کس یاران رسول خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ (معاویه یا غیر معاویه) را لعنت کند به اتفاق جمهور مسلمانان مستحق عقوبت سخت می‌باشد و در این مورد که آیا بقتل برسد یا نه اختلاف نظر دارند.

ب: سالم نگهداشتن قلب و زبان در مورد اصحاب رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ همان‌طور که خداوند توصیف کرده است.

«وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلإخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ (١٠)»

« کسانی‌که بعد از آن‌ها (مهاجرین و انصار)آمدند و می‌گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دلهایمان حسد و کینه‌ای نسبت به مومنان قرار مده. پروردگارا! تومهربان و رحیمی). «حشر / 10»

ج: اهل سنت معتقد است که آثار روایت شده در مورد کشمکش‌های میان اصحاب یا دروغ است و یا از واقعیت فاصله گرفته. نظریه صحیح این است که اصحاب در اختلافات خود معذورند و از دو حالت خارج نیست:

اول: ایشان در مسئله‌ای اجتهاد کردند و در اجتهادشان به حق رسیدند که در این صورت دو ثواب برای ایشان است.

دوم: ایشان در اجتهادشان به خطا رفته‌اند، در این صورت یک ثواب به آن‌ها می‌رسد وخطای‌شان بخشیده شده است.

اهل سنت معتقد است که اصحاب معصوم نیستند، درمجموع آن‌ها مرتکب گناه می‌شوند ولی در پرونده‌شان نیکی‌ها و فضایل زیادی موجود است که گناه و خطای آن‌ها را تحت الشعاع قرار می‌دهد، حتی گناهانی از آن‌ها بخشیده می‌شود که از دیگران بخشیده نمی‌شود، چرا که نیکی‌هایی که آن‌ها درپرونده شان دارند دیگران ندارند و نخواهند داشت.

 پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فرموده است: بهترین مردم، مردمان زمان من هستند، اگر آن‌ها به اندازه یک مد یا نصف مد صدقه بدهند، بهتر از کوه‌ها صدقه دادن شماست.

صرف نظر از این‌ها، اگر ایشان گناهی مرتکب شدند، شاید توبه کردند و بخشیده شده باشند، یا نیکی انجام دادند که باعث محو گناه شده باشد و یا با سبقت گرفتن آن‌ها در پذیرش آیین اسلام، یا با شفاعت پیامبر محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ (که اصحاب به شفاعت پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ از همه مستحق ترند) مورد مغفرت قرار گرفتند، یا با مصیبتی در این دنیا مورد آزمایش قرار گرفتند که کفاره گناهشان شده باشد.

وقتی که شریعت در مورد گناهان محرز شده این چنین راههای بخشش آن گناه را  پیشنهاد می‌کند، در مورد خطایی که اجتهاد کرده‌اند قضیه واضح است، اگر دراجتهاد به حق رسیدند برای شان دو اجر است و اگر به خطا رفتند برای‌شان یک اجر، وخطای آن‌ها بخشیده شده است.

خطای آن‌ها در کنار فضایل و محاسن ایشان از قبیل ایمان به الله و رسول الله صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وجهاد و هجرت ونصرت در راه خدا و علم نافع و عمل صالح، چیزی به حساب نمی‌آید.

د: اهل سنت و جماعت معتقدند: در مورد جریاناتی که در میان اصحاب اتفاق افتاده است میانه‌روی کردن بهترین گزینه است. یعنی اینکه نه حکم به برائت گروهی بدهیم و نه خاطی بودن گروه دیگری را صادر کنیم.

به خلاف گروه‌های انحرافی، تشیع و خوارج که در مورد هر دو گروه افراط کردند: گروهی را معصوم دانستند و گروهی دیگر را گناه‌کار که این منشأ بدعت‌هایی است که گذشتگان این‌گونه نگفته‌اند.

تشیع به استثنای عده معدودی بقیه را فاسق و کافر دانستند، هم‌چنان‌که خوارج، علی و عثمان را کافر و جنگ با این‌ها را جایز دانستند.

پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در مورد این گروه (خوارج) فرموده:« تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عَلی حین فِرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِینَ تَقْتُلُهَا أَوْلَی الطَّائِفَتَیْنِ بِالْحَقِّ» «هنگام اختلاف مسلمانان از دین خارج می‌شوند و به دست گروهی که به حق نزدیک‌تر است به هلاکت می‌رسند.» مسلم ( 1065).

این گروه به دست علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ به قتل رسیدند و مارقه گروهی هستند که بر علیه علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ شورش کردند و هر کس علی را دوست می‌داشت کافر می‌دانستند.

پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در مورد حسن بن علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما فرموده است:« إِنَّ ابْنِی هَذَا سَیِّدٌ، وَسَیُصْلِحُ اللَّهُ بِهِ بَیْنَ فِئَتَیْنِ مِنْ الْمُسْلِمِینَ»

 «این فرزند من، سردار است و شاید خداوند بوسیله او میان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح و آشتی برقرار نماید.» بخاری (2704 ، 3629 ، 3746 ، 7109).

حسن بن علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما در میان طرفداران علی و معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما صلح و آشتی برقرار نمود که این کار وی را الله و رسول الله دوست داشتند و معلوم می‌شود که این دو گروه همانند خوارج، که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حکم قتل ایشان را صادر کرده بود نیستند، و به همین علت علی در مورد جنگ با خوارج اظهار خوشحالی می‌کرد و در مورد جنگ صفین و جمل ناراحت و غمگین بود.

هم‌چنان‌که واجب است دو گروه را تبرئه کنیم، برکشته‌های آن‌ها نیز دعا کنیم. این از مسایل متفق علیه است؛ چرا که هر دو گروه مومن بودند، قرآن شهادت می‌دهد که قتال مومنین با هم آن‌ها را از دین خارج نمی‌کند،

خداوند می‌گوید: « وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا »

هر گاه دو گروه از مومنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند آن‌ها را آشتی دهید. «حجرات /9»

و این حدیث« إذَا اقْتَتَلَ خَلِیفَتَانِ فَأَحَدهمَا مَلْعُونٌ » (آنگاه که دو خلیفه با هم نزاع کنند یکی از آن‌ها ملعون است) دروغ محض است و هیچیک از اهل علم آنرا روایت نکرده است. مسلم ( 1065).

معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ادعای خلافت نکرد و هنگام جنگ با علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بر خلافت از کسی بیعت نگرفت، به عنوان خلیفه با علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ نجنگید و نه مدعی استحقاق خلافت بود و نه هم آغازگر جنگ. علی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ معتقد بود که بیعت و اطاعت مردم از ایشان واجب است، بر مردم دو خلیفه لازم نیست، و چون معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ و یارانش از اطاعت او خارج شده است لازم دانست که با معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ و یارانش بجنگد تا به واجبش عمل کرده و اتحاد مسلمین را حفظ و آن‌ها را به اطاعت خویش در آورد. در مقابل معاویه رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ و یارانش معتقد بودند که بیعت و اطاعت از علی برایشان واجب نیست تا زمانیکه حق خلیفه (عثمان رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) را از کسانی‌که بر علیه او شورش و او را به قتل رساند و هم اکنون در لشکر علی هستند، گرفته شود.

اما یزید بن معاویه، در مورد وی سه نظریه مطرح می‌باشد و بهترین گزینه این است که وی حاکمی مسلمان همچون دیگر حاکمان که در زندگیش مسبب کار خیر و شر بوده می‌باشد. در زمان خلافت عثمان به دنیا آمده کافر نبود ولی مرتکب اشتباهاتی از قبیل واقعه کربلا و فتنه اهل حره می‌باشد. نه صحابه است و نه از اولیا الله.

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌گوید: این عقیده عامه اهل علم و اهل سنت و جماعت می‌باشد. در مورد لعنت کردن وی، مردم سه گروه می‌باشند. یک گروه او را لعنت می‌کنند و گروهی دیگر به او محبت می‌کند وگروه سوم، نه او را لعن و نه نسبت به وی محبت دارند. مجموع الفتاوی (3/409 ،414 و 4/443 ، 484 ، 506 ).

شیخ الاسلام ابن تیمیه می‌فرماید: این نظریه امام احمد بن حنبل می‌باشد، و اکثریت اهل سنت بر همین نظریه هستند و مبنای این نظریه‌ی  میانه رو این است که فسق وی ثابت نیست که موجب لعن باشد و در شریعت لعنت کردن شخص معین درست نیست.

 در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُما در مورد قصه عبدالله بن حمار { بهتر است عبدالله گفته شود، لقب او حمار بوده است. صحیح بخاری 6780 – اصابه لابن حجر 2/117-1815} که چندبار مرتکب شرب خمر شده روایت شده است که پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ در باره او حکم اجرای چند ضربه شلاق را صادر کرد، بعضی از اصحاب پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ او را لعنت کردند.

 پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فرمود:« لا تَلعَنهُ، فإنه یُحِبُّ اللهَ ورسوله » « او را لعنت نکنید، چرا که او خدا و رسولش را دوست دارد. بخاری (6780 ) .

و فرموده است:«لَعنُ المومنِ کقَتلِه » «نفرین کردن مومن همانند اینست که او را به قتل رسانده است. لعن مؤمن هم‌چون قتال با وی می‌باشد.» بخاری (6047 ، 6105 ، 6652) و مسلم (110).

در شریعت در مورد خوردن مال یتیم، زنا، سرقت تهدیدهای خاصی آمده است ولی در مورد شخص معین، حکم جهنمی بودن وی نیامده است، چون احتمال توبه یا انجام کارهای نیک که باعث محو گناهان می‌شود یا مسائلی که منجر به کفاره گناهان می‌شود یا شفاعتی که مورد قبول خداوند واقع شود و دیگر اعمالی که منجر به بخشیده شدن گناهان شود وجوددارد. این مسائل در مورد منع دشنام دادن یزید مطرح می‌شود.

اما در مورد عدم محبت به وی از ایشان عمل نیکی سر نزده است که موجب محبت وی باشد، در نتیجه او یکی از حکام و سلاطین می‌باشد و محبت به این افراد در شریعت ثبت نشده است چون در زمان حکومت وی واقعه کربلا و حادثه حره اتفاق افتاده است، که مقتضی فسق وی می‌باشد.

 

وبالله التوفیق. و صلی الله علی نبینا محمد و آله و صحبه و سلم

انجمن دائم پژوهشهای علمی و افتا3/282-285

 

IslamPP.Com

 

    منبع: کتاب فتاوي علماء البلد الحرام