
قرار گرفتن خدا بر عرش به چه معنی است؟
الحمدلله،
ما چگونگی و نحوه استقرار خداوند بر عرش را نمیدانیم، زیرا ما از کیفیت ذات الهی خبر نداریم، اما معنی و مفهوم استقرار را در لغت عرب میدانیم. عربها، وقتی که (ماده استوی) را بوسیله "علی" متعدی کنند، یکی از چهار معنی زیرا را قصد می کنند، چنانکه تحقیقات علامه ابن قیم نشانگر آن است :
1ـ استقراریافتن، 2ـ بلند و بالا بودن 3ـ فزونی و شدت یافتن 4ـ صعود و بالا رفتن
ابوالحسن اشعری در "مقالات الاسلامیین" ص211،157 نقل کرده که معتزلیها استوی را به استولی به معنی (چیره شدن و تسلط یافتن) تفسیر کردهاند. پس کسانی که استواء را این چنین تاویل کرده اند، در واقع پیرو معتزلیها بوده و چه سلف بدی دارند.
اما اهل سنت و اصحاب حدیث، استواء علی العرش را برای خدا ثابت دانسته، نه آن را نفی می کنند و نه کیفیتی برای آن قائل شده اند، چنانکه ابوالحسن اشعری رضی الله عنه از اهل سنت و اصحاب حدیث اینچنین نقل نموده است، "مقالات الاسلامیین" ص290، 211.
اهل لغت برای ما نقل کردهاند که علماء و دانشمندان زبان و لغت عربی، آنانی که فطرت شان با فلسفه آلوده نشده است، هرگز استواء را به استولی تفسیر نکردهاند.
ابوداود بن علی اصفهانی می گوید: نزد ابن الاعرابی بودم. مردی به محضر او آمد و سؤال کرد: معنی «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» چیست؟ ابن الاعرابی در جواب گفت: معنی آن - چنانکه خودش خبر داده- این است: خداوند بالای عرش است. آن مرد گفت: ای اباعبدالله (کنیه ابن الاعرابی است) استواء به معنی استولی (چیره وغالب) است. ابن الاعرابی گفت: تو از کجا میدانی؟ هرگز عرب، (استولی علی شیء) نمی گویند، مگر زمانی که آن شیء ضدی داشته باشد، که هرگاه یکی از آنها بر دیگری پیروز شود و غلبه پیدا کند، میگویند: (استولی علیه) بر دیگری چیره و پیروز شد. مگر قول نابغه را نشنیده ای که می گوید:
الا لمثلک أومن أنت سابقه سبق الجواد إذا استولی علی الامد
لسان العرب:2/249.
این منهج و روش یعنی شناخت، معنی استواء و عدم آگاهی به کیفیت آن و نهی از بحث و جدال در مورد آن، روش و شیوه سلف صالح است. وقتی که از امام مالک سؤال شد، استوی در این آیه « الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» چگونه است؟ امام مالک سر را پائین انداخت، بگونه ای که پیشانیش عرق کرد، سپس سر را بلند کرد و فرمود:آری درست است «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» یعنی خداوند بر عرش قرار گرفته است، همانطور که خود را بدان متصف کرده است، اما نباید گفت: چگونه؟ زیرا کیفیت آن نامعلوم است و تو اهل بدعت هستی، (سپس) دستور داد آن مرد را بیرون کنند. روایت از بیهقی ،وذهبی آن را صحیح دانسته: نگاه "مختصر العلو للعلی الغفار" تألیف: ذهبی: ص141 حدیث شماره 131.
در روایت دیگر از امام مالک چنین آمده است:
«الکیف غیر معقول: الاستواء منه غیر مجهول و الایمان به واجب والسوال عنه بدعة».
(کیفیت آن در دایره عقل نمی گنجد، واستواء برای او ثابت وقطعی است، ووایمان به آن واجب است و سؤال در مورد آن بدعت است.) "مختصر العلو: ص141 حدیث شماره142 .
این که امام مالک میگوید: (غیر مجهول) یعنی معلوم است. معنی معلوم هم مشخص است، زیرا معلوم در لغت عرب معنی دارد که عربها به آن آگاه اند و عالم می تواند آن را ترجمه و تفسیرکند. لذا بسیاری ازآنهایی که این سخن را از امام مالک نقل کردهاند، آن را دانسته و گفتهاند: که امام مالک این سخن را در جواب آن مرد سائل گفته است. در واقع معنی (معلوم) با (غیر مجهول) فرق نمیکند و هردو کلمه یک مفهوم را می رسانند، پس (الاستواء معلوم) با (الاستواء غیر مجهول) از لحاظ معنی هر دو یکی هستند.
قرطبی میگوید: سلف و گذشتگان صالح رضی الله عنهم جهت را از خداوند نفی نکرده و چنین سخنی را نگفتهاند، بلکه همه آنها جهت را برای خدا ثابت دانسته اند. همانطور که کتاب خداوند آن را ثابت کرده و رسولش بدان خبر داده است.
اینکه خداوند بر عرش قرار دارد واقعی است و هیچ کس آن را انکار نکرده است و عرش را به استوا اختصاص داده اند زیرا عرش از بزرگترین آفریدههای خداوند است و اما اینکه از کیفیت استواء اظهار بی علمی کردهاند، بدین جهت است که هیج کس حقیقت آن را نمیداند.
امام مالک می فرماید: استواء به اعتبار لغت معلوم است و نحوه آن مجهول است و سوال درباره آن بدعت است. ام سلمه رضی الله عنها نیز چنین فرموده است و در این رابطه همین اندازه که بیان شد، کافی است. تفسیر قرطبی: 2/219.
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین
منبع: منبع: کتاب «عقیده و ایمان»؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.