قواعد شناخت صفات الهی چیست؟ موضوع: اسماء و صفات الهی تاریخ انتشار: 2013-07-31 | بازدید: 2403

قواعد شناخت صفات الهی چیست؟

 

الحمدلله،

شیخ محمد امین شنقیطی می فرماید: از قرآن مجید چنین استنباط می شود که بحث صفات بر 3 پایه استوار ‏است، که هر کس به تمام این پایه ها عمل کند، حق را دریافته و عقیده اش مطابق با عقیده رسول الله ‏صلی الله علیه وسلم، و صحابه کرام و سلف صالح است و هر ‏کس یکی از این 3 پایه و اصول را نقص کند، بدون شک او گمراه شده است.‏

‏ شیخ شنقیطی می فرماید: این سه اصل برگرفته از قرآن هستند:‏

اصل اوّل: پاک و منزه دانستن پروردگار از اینکه یکی از صفاتش مشابه با صفات بندگان باشد. این اصل ‏برگرفته از آیه های زیر است: « لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»الشوری: ١١‏

‏(هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین می‌ماند و ‏نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌مانند) و او شنوا و بینا است (و پیوسته بر ‏کارگاه جهان نظارت می‌نماید.))‏

‏« وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ» الإخلاص: ٤‏‎ ‎

‏ (و کسی همتا و همگون او نمی‌باشد.) ‏ ‏

‏« فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» النحل: ٧٤‏

‏(پس برای خدا شبیه و نظیر قرار مدهید.)‏

 

اصل دوّم: ایمان آوردن به تمام آنچه که خداوند در وصف خود فرموده است، زیرا هیچ کسی نمی تواند ‏او را مانند خودش وصف کند: «قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ» البقرة: ١٤٠‏‎ ‎

‏(بگو: آیا شما بهتر می‌دانید یا خدا؟) ‏

ایمان آوردن به آنچه که رسول الله صلی الله علیه وسلم خدا را بدان وصف نموده است. زیرا بعد از ‏خداوند، هیچ کس خدا را از پیامبر صلی الله علیه وسلم بهتر نمیشناسد، چنانکه خداوند درباره رسول الله ‏صلی الله علیه وسلم می فرماید:

‏« وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * ‎إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی» النجم: ٣ - ٤‏‎ ‎‏ ‏

و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. ‏آن (چیزی که با خود آورده است و با شما در میان نهاده است) ‏جز وحی و پیامی نیست که (از سوی خدا بدو) وحی و پیام میگردد. ‏ ‏ ‏

گمراهی کسانی که به یکی از این دو اصل عمل کرده و اصل دیگری را رها می کنند

شیخ شنقیطی کسانی را که یکی از این دو اصل را پذیرفته و اصل دوم را نفی می کنند، بشدت نکوهش کرده ‏و نفی صفتی که خداوند آن را برای خود ثابت کرده است، جسارتی بس عظیم دانسته است.‏

شیخ می فرماید: گمراهی برتر و بزرگ تر از آن نیست که یکی از صفات جلال و کمال را از خداوند نفی ‏کنید که خداوند آن را برای خود ثابت کرده است، زیرا این کار بدین معنی است که این بنده مسکین به زبان ‏حال خود می گوید: این صفتی که تو برای خود ثابت کرده ای شایسته تو نیست ومستلزم نقص و عیب ‏است، لذا من این صفت را تأویل نموده وآن را نفی می کنم و از جانب خودم صفتی را بجای آن معرفی می ‏کنم، بدون اینکه مدرک و دلیلی از کتاب الله و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم داشته باشد.‏

‏ نیزکسی که صفاتی را برای خداوند ثابت می کند امّا آنها را با صفات مخلوق تشبیه می نماید، گمراه ‏است.‏

رستگار و پیروز کسی است که معتقد به هر دو اصل باشد و میان این دو اصل تفاوتی قائل نباشد و به ‏تمام صفاتی که خداوند آنها را برای خود ثابت کرده است، ایمان بیاورد و در عین حال خدا و صفاتش را از ‏مشابهت با صفات مخلوق پاک و منزه بداند، چنین کسی مؤمن، منزه و سالم بوده و از پرتگاه گمراهی و ‏تشبیه و تعطیل بدور است.‏

آیه زیر دال بر این اصل است:‏

‏« لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ»الشوری: ١١‏

‏ (هیچ چیزی همانند خدا نیست (و نه او در ذات و صفات به چیزی از چیزهای آسمان و زمین می‌ماند، و ‏نه چیزی از چیزهای آسمان و زمین در ذات و صفات بدو می‌ماند) و او شنوا و بینا است (و پیوسته بر کارگاه ‏جهان نظارت می‌نماید.)‏

‏ خداوند در این آیه در حالی که صفت "سمع و بصر" را برای خود ثابت می کند، درعین حال هر گونه ‏تشبیه و تشابه با مخلوق را از خود نفی می کند، این به صراحت نشان میدهد که مخلوق نباید صفت سمع و ‏بصر را از خداوند نفی کند. بدلیل اینکه مخلوق که حادث است نیز صفات سمع و بصر را دارد و اثبات این ‏صفات منجر به تشبیه خداوند با مخلوقات می شود.

معنی درست این آیه، این است که خداوند متصف به سمع و بصر است اما سمع و بصر خداوند، هیچگونه ‏تشابهی با سمع و بصر مخلوقات ندارد، سمع و بصر خداوند شایسته جلال و کمال او هستند و سمع و بصر ‏مخلوقات نیزمناسب با حال آنها است، بنابراین هیچگونه تشابهی میان صفات خداوند و صفات مخلوقات ‏وجود ندارد.‏

 

اصل سوّم: که بنابر گفته شیخ شنقیطی محور مباحث صفات است، امید به درک حقیقت کیفیت خدا را ‏قطع میکند، زیرا درک واقعیت کیفیت خداوند محال است وخداوند در این آیه، بر محال بودن درک واقعیت ‏کیفیت خود، نص نهاده است.

‏«یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» طه: ١١٠ ‏

‏ (خدا می‌داند آنچه را که (مردمان) در پیش دارند و (در آخرت بدان گرفتار می‌آیند، و می‌داند) آنچه را که ‏‏(در دنیا انجام داده‌اند و) پشت سر گذاشته‌اند، ولی آنان از (کار و بار و حکمت) آفریدگار آگاهی ندارند.) ‏

یحیطون فعل مضارع است و فعل مشتقی که به مضارع امر و ماضی نام گذاری شده است، نزد نحویین از ‏‏(مصدر و زمان) نشأت گرفته اند.‏

‏  علماء بلاغه نیز در بحث استعاره تبعیه می گویند که آن، از(مصدر، زمان و نسبت) تشکیل شده است. ‏پس بنابر رأی و نظرتمام علمای نحو و بلاغه، مصدر در مفهوم فعل مضمر و پنهان است، لذا "یحیطون" ‏مفهوم و معنی "الاحاطه" را در بر دارد. ‏

بنابر این نفی (لا) بر مصدری که نهان در فعل لایحیطون است نیز داخل است و مصدر که مدخول لا نفی ‏است بمنزله نکره مبنی بر فتح است، در نتیجه معنی آیه "لایحیطون" چنین می شود: «لا احاطة للعلم البشری ‏بربّ السّموات و الارض» (علم انسان قادر به درک کیفیت پروردگار آسمانها و زمین نیست.)‏

پس این آیه جنس انواع احاطه از کیفیت صفات را نفی می کند، لذا هرگونه احاطه علمی از پروردگار منفی ‏است.‏

‏ آنچه را که شیخ می گوید مبنی بر محال بودن شناخت کیفیت خداوند، یا شناخت کیفیت یکی ازصفات ‏پروردگار، سخن معقول و منطقی است؛ زیرا عقل بشر هراندازه از تیزبینی و توانایی ادراک بهرمند باشد، باز از ‏معرفت حقیقت اشیاء قاصر است.‏

بی تردید انسان از معرفت حقیقت روح که در بدن او وجود دارد عاجز است و از شناخت حقیقت ‏روشنایی که بسیار واضح و ظاهر است نیز ناتوان است، ازدرک حقیقت ماده و حقیقت اتم که ماده از آن ‏ترکیب شده است ناتوان است. با این حال چگونه در صدد درک حقیقت ذات و صفات خداوند است؟!‏

در این خصوص به کتاب "منهج دراسات لآیات الاسماء والصفات"نوشته عشیخ محمد امین شنقیطی رحمه الله مراجعه شود.‏

 

والله اعلم

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین

 

    منبع: منبع: کتاب "عقیده و ایمان"؛ دکتر عمر سلیمان اشقر.‏