
منظورایه مبارکه «الرحمن علی العرش استوی» رابیان نمایید وتوضیح دهیدعرش خالق است یا مخلوق درصورت مخلوق بودن اتکائ خالق به مخلوق نیست دراین زمینه توضیح مدلل بدهید توجیه امام ابن تیمیه رحمه الله علیه چیست؟
الحمدلله،
عرش یکی از مخلوقات الهی است، تنها الله متعال است که خالق است و تنها او با این صفت توصیف می گردد، و عرش نیز یکی از مخلوقاتش می باشد.
قرآن کریم می فرماید: «قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ * سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ» (مومنون 86).
یعنی: «(ای محمد به مشرکان) بگو: پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش بزرگ کیست؟ خواهند گفت، همه آنها از آن الله است» یعنی: آسمانها و عرش همه از آن خداست و او پروردگار آنهاست «بگو» ای محمد «پس آیا پروا نمیکنید؟».
و این آیه به وضوح بیان می دارد که عرش مخلوق است، همانگونه که آسمانهای هفتگانه مخلوق هستند. و نه تنها از بزرگترین مخلوقات خداوند بوده، بلکه بزرگترین مخلوقاتی است که می شناسیم. چون از رسول صلی الله علیه وسلم این گونه آمده است که: «ما السموات السبع و الأرضوان السبع بالنسبه الی الکرسی الا کحلقه القیت فی فلاه من الأرض و ان فضل العرش علی الکرسی کفضل الفلاه علی تلک الحلقه».
معنی: «هفت آسمان و هفت زمین در مقایسه با کرسی مانند حلقه ای است که در فلات وسیعی از زمین افتاده باشد، و نسبت بزرگی عرش به کرسی همانند نسبت بزرگی آن فلات است به آن حلقه». "السلسلة الصحیحة" (109).
و اینکه می فرماید: « الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی».
یعنی: الله متعال بر عرش استواء کرد. یعنی: «خداوند بر عرش استقرار یافت».
معنای استواء خداوند بر عرشش؛ به معنای اتکاء کردن بر آن نیست! بلکه به معنای علو و استقرار او بر آن است، و سلف آن را به علو، استقرار، صعود و ارتفاع تفسیر کرده اند.
استواء جزو صفات فعلی خداوند است که در لغت عرب به معنی بلندی و ارتفاع است، اما کیفیت استواء الهی بر ما مشخص نیست، تنها می دانیم آنگونه است که لایق به ذات الهی است بدون تشبیه با مخلوقاتش.. چنانکه می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ».
یعنی: «هیچ چیز مثل او نیست درحالیکه او شنوا و بیناست». (شوری 11).
اگر مخلوقات بر چیزی استقرار می یابند، نباید کیفیت استقرار مخلوق را با استقرار خالق قیاس و تشبیه نمود، زیرا لازمه تشبیه و قیاس آنست که ما از کیفیت صفات الهی مطلع باشیم حال آنکه جز ذات پاکش کسی از کیفیت صفاتش مطلع نیست، چنانکه در آیه 11 شوری از یک طرف می فرماید: «هیچ چیز مثل وی نیست» اما از سویی می فرماید: «او شنوا و بیناست». اگر شنوا و بیناست پس چرا مثل هیچ چیز نیست؟ و از این درمی یابیم که شنوایی و بینایی الله متعال مانند هیچ کدام از مخلوقاتش نیست و شایسته ذات پاکش است.
بنابراین کسی که بگوید: استواء الله بر عرش، به معنای اتکاء او بر آن است، این سخن از دو جهت مردود است: اول آنکه معنای استواء با اتکاء مناسبتی ندارد، ثانیا این سخن که (اتکائ خالق به مخلوق نیست) در حقیقت ناشی از آنست که گوینده، استواء الهی را در ذهنش مورد تکییف و چگونگی قرار داده، برای همین است این سوال برایش پیش آمده! درحالیکه ما کیفیت استواء الله تعالی را بر عرش نمی دانیم، پس چون کیفیت نامشخص است لذا مطرح کردن این سوال که (چطور خالق به مخلوق اتکاء می کند؟) از اساس اشتباه است.
در کل منهج اهل سنت و جماعت در مورد این آیه (و در کل در ارتباط با صفات الهی) این سخن امام مالک رحمه الله است:
روزی شخصی وارد کلاس درس امام مالک رحمه الله شد و از ایشان در مورد چگونگی "استوی" خداوند بر عرش در آیه « الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» سوال کرد، ایشان در پاسخ فرمودند: «الاستواء معلوم والکیف مجهول والإیمان به واجب، والسؤال عنه بدعة وأظنک زندیقا أخرجوه من المسجد».
یعنی: استواء خدا معلوم است، اما کیفیت آن مجهول است، و ایمان به آن واجب است، و پرسش از آن بدعت است و گمان کنم تو فرد زندیقی هستی او را از مسجد بیرون کنید. (شرح اصول اعتقاد اهل سنت 3/398 و ابن عبد البر در التمهید 7/138).
این سخن امام دارالهجره و امام مدینة النبی بعنوان یک قاعده در آمده است و اهل سنت و جماعت از آن قاعده برای تمامی صفات استفاده می کند، یعنی صفات الهی را بدون تاویل یا تحریف (معنایی یا لفظی) و بدون تعیین کیفیت و بدون تشابه و تمثیل با صفات مخلوقات می پذیرند، و در مورد صفات خداوندی کنکاش و کنجکاوی و مباحث کلامی نمی کنند.
پس بطور خلاصه: معنای صفات الهی را آنگونه که در لغت عرب است بیان می کنیم، اما کیفیت و چگونگی صفات را بیان نمی کنیم، فقط نیک می دانیم صفاتش با صفات مخلوقاتش مشابه نیست، لذا مثالی از مخلوقات برای بیان چگونگی صفات الهی نمی آوریم. و این نظر امام ابن تیمیه رحمه الله نیز می باشد.
ابن تیمیه رحمه الله خلاصه مذهب سلف صالح را در این خصوص چنین بیان می کند:
«اصل در این باب این است که خدا را با اوصافی توصیف نمود که خود یا پیامبرش او را بدان توصیف نموده اند، خواه به اثبات یا به نفی. آنچه را که خداوند برای خودش قائل بوده و اثبات نموده است، اثبات وآنچه را که خداوند از خود نفی کرده است، نفی شود.
برای همگان روشن است که روش امت و ائمه سلف، اثبات تمامی صفاتی بوده که خداوند آنها را برای خود ثابت نموده است، بدون کیفیت و تشبیه و تمثیل و بدون تحریف و تعطیل». مجموع الفتاوی: (3/3).
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
منبع: سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت (IslamPP.Com)