چرا صحابه کرام در روز یمامه ندای یا محمداه را سر می دادند لطفا حکمت و فلسفه ان را بیان فرمایید.
الحمدلله،
در هیچ حدیث صحیحی نیامده که صحابه ندای « یا محمداه » سرداده باشند، آنچه که در این زمینه وارد شده؛ گویند خالد بن ولید در روز یمامه شعار «یا محمداه » سر می دادند و بقیه نیز آنرا تکرار می کردند، ولی روایت آن ضعیف است.
زیرا اولا در سلسله راویانش شخصی بنام "محمد بن حُمید" هست که او ضعیف است ودر عقیده به وی اعتماد نمیشود
دوما: این قضیه فقط در کتب تاریخ آمده است، وکاتبان تاریخ گویند هر انچه که از هر کسی (بر و فاجر) شنیده ام نوشتیم!
سوما: بالفرض که این روایت صحت داشته باشد، این عبارت « یا محمداه » شعاری بود برای آنان و به معنی توسل و استغاثه نیامده است، بلکه مراد از این شعار آن بود که : ای محمد کجایی ببینی امتت چه شدند، چراکه در بعضی الفاظ بجای "یا محمداه" عبارت "وامحمدا" آمده است.
چهارم : چگونه صحابه رسول خدا صلی الله علیه وسلم برخلاف امر و فرموده ایشان عمل می کنند، حال آنکه در حدیث صحیح به روایت طبرانی آمده که ایشان فرمودند : « إنَّهُ لا یُستغَاثُ بی وإِنَّمَا یُستَغَاثُ باللهِ».
یعنی: همانا از من طلب کمک نخواهد شد بلکه فقط از خداوند طلب کمک خواهد شد.
این روایت طبرانی در «المعجم الکبیر» از عباده بن صامت رضی الله عنه است وهیثمی نیز در مجمع الزوائد (10/159) آورده و گفته : «رجاله رجال الصحیح غیر ابن لهیعة وهو حسن الحدیث».
و باز ثابت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود : «إذا سألت فسأل الله وإذا استعنت فاستعن بالله» ترمذی (2516).
یعنی: هر وقت چیزی خواستی ازخدا بخواه وهر وقت کمک خواستی از خدا طلب کن.
این کلام متضمن این پیام است که از خداوند بخواهیم و از غیر او طلب نکنیم، و از او استعانت بخواهیم و نه هیچ کس دیگری، بنابراین ممکن نیست که صحابه برخلاف امر رسول خدا صلی الله علیه وسلم عمل کنند، و لذا روایت « یا محمداه » یا «وامحمداه» نمی تواند صحت داشته باشد و اگر بالفرض صحت داشته باشد، مراد آنها از این لفظ چیزی بجز استغاثه از پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است، بلکه چیزی شبیه به قول « وا اسلاماه » بود.
پاسخ تفصیلی به این شبهه :
صالح بن عبدالعزیز بن محمد آل شیخ در کتاب "هذه مفاهیمنا" چنین پاسخ می دهد :
«این شعار را از ابن جریر در «تاریخ الأمم والملوک» (3/293) نقل کرده و میگوید: شعیب به نقل از سیف از ضحاک بن یربوع از پدرش از مردی از بنی سحیم برای «سری» نوشت : ... و طبری بعد از این سند قصه را با این شعار در لابلای آن نقل کرده است.
سند این حدیث ناواضح است و مسائل عقیده و توحید و بلکه احکام شرعی نیز از کتب تاریخی اخذ نمیشود، و نقل آن صرفاً برای پند و اندرز و عبرت میباشد که اجمالاً مورد تصدیق است و نه تفصیلاً. به همین علت امام احمد بن حنبل میگوید: سه دسته از اخبار بیاساسند: و اخبار غزوات را جزو آن سه دسته دانسته است.
ابهام سند نیز از سه جهت میباشد:
1- سیف که همان بن عمر و مصنف «الفتوح» و «الرده» میباشد از تعداد زیادی از راویان مجهول نقل اخبار میکند.
ذهبی در «المیزان الاعتدال» (2/255) میگوید:
ابوداود میگوید: معتبر نیست. ابوحاتم گوید: متروک است. ابن حبان گوید: متهم به زندیق بودن است، و ابن عدی گوید: اکثر احادیثش منکر هستند.
2- وجود ضحاک بن یربوع: أزدی گوید: حدیثش پایهای استوار ندارد. اضافه میکنم که: این شخص از همان راویان مجهولی است که سیف به تنهایی از او نقل حدیث کرده است.
3- مجهول بودن یربوع (پدر ضحاک) و آن مرد سحیمی.
همه این علل و عوارض باعث تضعیف حدیث میشوند. این روایت را سیف بن عمر روایت کرده و ما در مورد او به اندازهی کافی صحبت کردیم.
و نمیتوان به ابن جریر ایراد وارد کرد که چرا این روایات بیاساس را نقل کرده است، زیرا ابن جریر در مقدمه کتابش «تاریخ الأمم والملوک» (1/8) میگوید: آنچه را که خواننده این کتاب نمیپسندند و یا شنونده شنیع و بد میشمارد به خاطر این است که به هیچ وجهی آنرا صحیح و واقعی نمیپندارند: همانا کسی از گذشتگان نیامده که این اخبار را برای ما بازگو کند و بلکه از طریق ناقلانی به ما رسیده است و ما به همان شیوه که رسیده آن را بازگو کردهایم و البته مورخین بعدی نیز در نقل آن از او تبعیت کردهاند».
والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
منبع: سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com