آیا صحیح است که پیامبر در بهشت با مریم و آسیه و خواهر موسی ازدواج می کند؟ موضوع: بهشت و جهنم تاریخ انتشار: 2013-08-04 | بازدید: 3472

در محفل بسیار بزرگی که از طرف صوفی های خرافاتی تحت عنوان (هفته ی احیای سنت نبوی) برگزار شده بود، شیخی میگفت که در بهشت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) همرای آسیه همسر فرعون و مریم مادر عیسی علیه السلام ازدواج میکنند! از آنجایی که اینها احادیث موضوع و دروغ زیاد میگویند من هم به سخنانشان ارزش قائل نیستم و اعتماد ندارم بناءً هرگاه که حدیثی میگویند بنده در جستجوی صحت آن میشوم حالا لطف نمائید بنده را از صحت آن آگاه کنید.

 

الحمدلله،

همانطور که سوال کننده نیز گفتند؛ صوفیه و همینطور شیعیان برای توجیه خرافات زیادی که در عقیده و مذهبشان نهفته است، غالب اوقات به احادیث ضعیف و یا حتی موضوع (جعل شده) استناد می کنند، از اینرو عقل و تجربه حکم می کند در قبال استنادات آنها با تامل بیشتری برخورد نمود، چه بسا روایات مستند آنها معتبر نباشد و یا به آیات متشابه قرآن استناد کرده باشند، لذا باید تامل نمود.

صوفیه در اینجا نیز برای این ادعا که پیامبر صلی الله علیه وسلم در آخرت در بهشت با مریم مادر عیسی علیهما السلام و با آسیه زن فرعون ازدواج می کند، طبق معمول به روایات ضعیف استناد کرده اند که ذیلا بتفصیل آنها را بیان خواهیم نمود، ضمن اینکه در آن روایات ذکر شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم با کلثوم خواهر موسی علیه السلام نیز ازدواج می کند.

دلیل اول آنها : به تفسیر بریده رضی الله عنه صحابی رسول خدا صلی الله علیه وسلم در آیه 5 سوره تحریم استناد می کنند، آنجا که می فرماید : «عَسَی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِنْکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیِّبَاتٍ وَأَبْکَارًا». یعنی : «چه‌ بسا اگر او شما (ازواج نبی) را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت‏کننده، زنانی بیوه و باکره».

حال از بریده رضی الله عنه روایت شده که او در تفسیر این آیه گفته : «وَعَدَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی هَذِهِ الْآیَةِ أَنْ یُزَوِّجَهُ، فَالثَّیِّبُ: آسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ، وَبِالْأَبْکَارِ: مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ».

یعنی : «خداوند در این آیه پیامبرش صلی الله علیه وسلم را وعده داد که آسیه زن فرعون را بعنوان زن بیوه، و مریم بنت عمران را بعنوان زن باکره، به ازدواج او درآورد».

ابن کثیر در تفسیر خود  (8/166) گفته : این را طبرانی در "معجم الکبیر" با سند زیر روایت کرده : (حدثنا أبو بکر بن صدقة، حدثنا محمد بن محمد بن مرزوق، حدثنا عبد الله بن أمیة، حدثنا عبد القدوس، عن صالح بن حَیَّان، عن ابن بُرَیدة، عن أبیه ..).

و اسناد این روایت ضعیف است، زیرا "صالح بن حیان" که از راویان حدیث است معتبر نیست، چنانکه در کتاب "تهذیب التهذیب" (4/386) درباره او چنین آمده : ابوحاتم گفته : او در حدیث قوی نیست، و نسائی گفته : ثقه و مطمئن نیست، و ابن حبان گفته : احادیثی از راویان ثقه روایت می کند که شباهتی به حدیث ثابت ندارند، دوست ندارم وقتی تنها باشد به روایت او احتجاج شود.

 

همچنین از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که گفت : « دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَارِیَةَ الْقِبْطِیَّةِ سَرِیَّتِهِ بَیْتَ حَفْصَةَ بنتِ عُمَرَ، فَوَجَدَتْهَا مَعَهُ، - فذکر حدیثا طویلا ، جاء فی آخره - : فَوَعَدَهُ مِنَ الثَّیِّبَاتِ: آسِیَةَ بنتَ مُزَاحِمٍ امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ، وَأُخْتَ نُوحٍ، وَمِنَ الأَبْکَارِ: مَرْیَمَ بنتَ عِمْرَانَ، وَأُخْتَ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلامُ».

یعنی : «رسول خدا صلی الله علیه وسلم به کنیزش ماریه قبطی در خانه حفصه داخل شد و حفصه ماریه را همراه پیامبر صلی الله علیه وسلم دید - سپس حدیث طویلی نقل می کند، که در آخر آن آمده – خداوند آسیه بنت مزاحم زن فرعون، و خواهر نوح را از زنان بیوه، و مریم بنت عمران و خواهر موسی علیه السلام را از زنان باکرد را به ایشان وعده داد».

این روایت را نیز طبرانی در "المعجم الأوسط" (3/13) با سند زیر روایت کرده : (حدثنا إبراهیم ، قال حدثنا هشام بن إبراهیم أبو الولید المخزومی إمام مسجد صنعاء، قال أخبرنا موسی بن جعفر بن أبی کثیر مولی الأنصار، عن عمه، عن أبی بکر بن عبد الرحمن بن الحارث، عن أبی سلمة بن عبد الرحمن، عن أبی هریرة).

طبرانی در انتهای روایت گفته : «این حدیث جز با این سند از ابوهریره روایت نشده، و هشام بن ابراهیم راوی منفرد آن است».

و اسناد این روایت منکر است، در کتاب "لسان المیزان" (6/113) از قول امام ذهبی درباره "موسی بن جعفر" آمده : شناخته شده نیست و خبر او ساقط است. سپس حافظ ابن حجر گفته : فکر کنم ذهبی بخاطر اشتباهی که در آخر حدیث آمده حکم به بطلان آن داده، اما خود قصه ماریه طرق زیادی دارد که چنین می رساند اصلی داشته باشد. (یعنی اصل ماجرای ماریه صحیح است اما آخر آن صحیح نیست).

و امام سیوطی در کتاب "الدر المنثور" (8/216) گفته : این حدیث را طبرانی و ابن مردویه با سند ضعیف روایت کرده اند.

 

دلیل دوم آنها : به روایت ابن عمر رضی الله عنه استناد می کنند که گفت : «جَاءَ جِبْرِیلُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِمَوْتِ خَدِیجَةَ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُهَا السَّلَامَ، وَیُبَشِّرُهَا بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَب، بَعِیدٍ مِنَ اللَّهَبِ لَا نَصَب فِیهِ وَلَا صَخَب، مِنْ لُؤْلُؤَةٍ جَوْفَاءَ بَیْنَ بَیْتِ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَبَیْتِ آسِیَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ».

یعنی : «جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمد و خبر فوت خدیجه را داد و گفت : خداوند به خدیجه سلام می دهد، و او را به خانه از نیزارهای طلا و نقره و مروارید در بهشت بشارت می دهد، که از لهو و جیغ و فریاد و بیماری به دور است، و مابین خانه مریم دختر عمران و خانه آسیه دختر مزاحم است».

این روایت را ابن عساکر در "تاریخ دمشق" (70/117) با سند زیر آورده است : (أخبرنا أبو المظفر بن القشیری، وأبو القاسم زاهر بن طاهر، قالا أنا محمد بن عبد الرحمن ، أنا أبو سعید محمد بن بشر بن العباس التمیمی، أنا أبو الولید محمد بن إدریس الشامی السرخسی، نا سوید بن سعید، نا محمد بن صالح بن عمر، عن الضحاک ومجاهد، عن ابن عمر).

اسناد این روایت نیز منکر است، به چند علت، از جمله :

1- امام ذهبی در کتاب "میزان الاعتدال" (3/581) درباره "محمد بن صالح بن عمر" راوی حدیث، گفته : مجهول است.

2- بسیاری از اهل علم "سوید بن سعید الحدثانی" را تضعیف کرده اند. "تهذیب التهذیب" (4/275).

 

دلیل سوم : از ابن عباس رضی الله عنه روایت شده که : « أن النبی صلی الله علیه وسلم دخل علی خدیجة وهی فی الموت فقال : یا خدیجة! إذا لقیت ضرائرک فأقرئیهن منی السلام. فقالت : یا رسول الله، وهل تزوجت قبلی؟ قال : لا، ولکن الله زوجنی مریم بنت عمران، وآسیة امرأة فرعون، وکلثم أخت موسی».

یعنی : «وقتی که خدیجه در حال مرگ بود رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر او وارد شد و فرمود : ای خدیجه! هرگاه هَووهایت را ملاقات کردی سلام مرا به آنها برسان، خدیجه گفت : ای رسول خدا! مگر قبل از من ازدواج کرده بودی؟ فرمود : خیر، ولی خداوند مریم بنت عمران و آسیه زن فرعون و کلثوم خواهر موسی را به ازدواج من درآورده است».

این روایت را ابن عساکر در "تاریخ دمشق" (70/118) با سند زیر آورده است : (أخبرنا أبو غالب محمد بن عمرو بن محمد الشیرازی بأصبهان ، أنا أبو عبد الله محمد بن محمد بن عبد الرحمن بن عبد الوهاب المقرئ ، نا القاضی أبو بکر أحمد بن عبد الرحمن بن أحمد البردی إملاء ، أنا أبو بکر هلال بن محمد بن محمد بالبصرة ، نا محمد ابن زکریا الغلابی، نا العباس بن بکار، نا أبو بکر الهذلی، عن عکرمة، عن ابن عباس).

اسناد این روایت نیز منکر است، زیرا در کتاب "تهذیب التهذیب" (12/46) درباره " أبو بکر الهذلی " ذکر شده که محدثین به اتفاق وی را شدیدا تضعیف کرده اند، و او یک اخباری متروک الحدیث است.

و ابن کثیر در "تفسیر القرآن العظیم" (8/166) گفته : این روایت هم ضعیف است.

 

دلیل چهارم : از ابو امامه رضی الله عنه روایت است که : رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود : «أُعْلِمتُ أَنَّ اللَّهَ زَوَّجَنِی فِی الْجَنَّةِ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ، وَکُلْثُمَ أُخْتَ مُوسَی، وَآسِیَةَ امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ". فَقُلْتُ: هَنِیئًا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ».

یعنی : «به من اطلاع داده شده که خداوند در بهشت مریم بنت عمران و کلثوم خواهر موسی و آسیه زن فرعون را به نکاح من درآورده است». گفتم : مبارکتان باد ای رسول خدا!

این روایت را ابن عساکر در"تاریخ دمشق" (70/118)، و طبرانی در "المعجم الکبیر" (8/258)، و عقیلی در"الضعفاء الکبیر" (4/459)، و ابو الشیخ در طبقات المحدثین بأصبهان" (4/113)، و ابونعیم در "أخبار أصبهان" (رقم/1460)، و ابن عدی در "الکامل" (7/180) روایت کرده اند که در سند تمام آنها این سلسله است : (عبد النور بن عبد الله، حدثنا یونس بن شعیب، عن أبی أمامة).

و این سند موضوع (ساختگی) است، زیرا "عبد النور" کذاب است، چنانکه عقیلی درباره او گفته : «او در رافضی گری غالی بود، و حدیث جعل می کرد، و ذهبی نیز او را دروغگو دانسته است».

و امام بخاری درباره "یونس بن شعیب" گفته : منکر الحدیث است. و عقیلی گفته : حدیث او غیر محفوظ است، و ابن حبان در "المجروحین" (3/139) گفته : نمی دانم که او از ابو امامه سماع کرده باشد، و در هر حال احتجاج به او جایز نیست. و نگاه کنید به : "لسان المیزان" (6/332) .

و علامه البانی در "السلسلة الضعیفة" (7053) گفته : اسناد آن موضوع است.

 

دلیل پنجم : از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت : « دخل علی رسول الله صلی الله علیه وسلم مسرورا ، فقال : « یا عائشة ، إن الله عز وجل زوجنی مریم بنت عمران ، وآسیة بنت مزاحم فی الجنة » . قالت : قلت : بالرفاء والبنین یا رسول الله».

یعنی : «رسول خدا صلی الله علیه وسلم با حالتی شاد و مسرور بر من وارد شد، فرمود : ای عایشه! خداوند عزوجل مریم بن عمران و آسیه دختر مزاحم را در بهشت به نکاح من درآورده است، عایشه می گوید : به ایشان در شادیش همبستگی کردم و تبریک گفتم».

این روایت را ابن السنی در کتاب "عمل الیوم واللیلة"، و دیلمی در "مسند الفردوس" (8620) روایت کرده اند. سند ابن السنی اینگونه است : (أخبرنا أحمد بن إبراهیم المدینی بعمان، حدثنا أبو سعید الأشج، ثنا حفص بن غیاث، عن الأعمش، عن أبی إسحاق، عن عبد خیر، عن مسروق، عن عائشة رضی الله عنها).

این سند ضعیف است، زیرا ابو اسحاق السبیعی تدلیس کرده، او جزو مرتبه سوم از مدلسین است که در تصنیف حافظ ابن حجر ذکر شده است، و حدیث او پذیرفته نیست مگر تصریح به سماع کرده باشد (یعنی روایت عنعنه او مقبول نیست چون مدلس است)، علاوه بر آن درباره شیخ ابن السنی یعنی "أحمد بن إبراهیم المدینی" چیزی نیافتیم که مشخص کند او کیست و چه احوالی دارد.

 

دلیل ششم : از سعد بن جنادة روایت شده که : رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود : «إِنَّ اللَّهَ زَوَّجَنِی فِی الْجَنَّةِ مَرْیَمَ بنتَ عِمْرَانَ ، وَامْرَأَةَ فِرْعَوْنَ ، وَأُخْتَ مُوسَی».

یعنی : «خداوند عزوجل در بهشت مریم دختر عمران و زن فرعون و خواهر موسی را به ازدواج من درآورده است».

این را طبرانی در "المعجم الکبیر" (6/52) و ابن عساکر در "تاریخ دمشق" (70/118) روایت کرده اند. طبرانی سند آنرا اینگونه آورده : (حدثنا عبدالله بن ناجیة ، ثنا محمد بن سعد العوفی ، ثنا أبی ، ثنا عمی ، ثنا یونس بن نفیع ، عن سعد بن جنادة).

این سند بسیار ضعیف است، چنانکه هیثمی در "مجمع الزوائد" (9/218) گفته : «طبرانی آنرا روایت کرده، و افرادی در سند هستند که آنها را نمی شناسم».

و علامه البانی در "السلسلة الضعیفة" (7053) گفته : افرادی در سند هستند که به ضعف شناخته شده اند .. محمد بن سعد در واقع ابن محمد بن حسن بن عطیه قاضی بغداد است، ولی در مورد پدر سعد و یونس بن نفیع چیزی درباره شرح حالشان نیافتم، و عموی او (یعنی عموی محمد بن سعد) در واقع حسین بن حسن بن عطیه است، ذهبی در " المغنی " گفته : وی را تضعیف کرده اند».

 

دلیل هفتم : از ابو رواد روایت است که گفت : «دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَی خَدِیجَةَ، وَهِیَ فِی مَرَضِهَا الَّذِی تُوُفِّیَتْ فِیهِ، فَقَالَ لَهَا: بِالْکُرْهِ مِنِّی مَا الَّذِی أَرَی مِنْکِ یَا خَدِیجَةُ وَقَدْ یَجْعَلُ اللَّهُ فِی الْکُرْهِ خَیْرًا کَثِیرًا، أَمَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّهَ زَوَّجَنِی مَعَکِ فِی الْجَنَّةِ مَرْیَمَ بنتَ عِمْرَانَ وَکُلْثَمَ أُخْتَ مُوسَی وَآسِیَةَ امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ؟ قَالَتْ: وَقَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: نَعَمْ، قَالَتْ: بِالرِّفَاءِ وَالْبَنِینَ».

یعنی : «رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر خدیجه وارد شد درحالیکه وی در بیماری وفاتش بود، پیامبر صلی الله علیه وسلم به او فرمود : آنچه از تو می بینم به دلیل سخت و رنجی است که بر من وارد شده ای خدیجه، و الله متعال در سخت و رنجی خیر زیادی قرار داده، آیا می دانستی خداوند همراه تو در بهشت مریم بنت عمرا و کلثوم خواهر موسی و آسیه زن فرعون را نیز همسر من می گرداند؟ خدیجه گفت : و الله متعال چنین کرده ای رسول خدا! فرمود : آری، خدیجه به ایشان تبریک و شادباش گفت».

این را طبرانی در "معجم الکبیر" (22/451) و ابن عساکر در "تاریخ دمشق" (70/119) و ابو نعیم اصفهانی در "معجم الصحابة" (رقم/6738) و ابن جوزی در "المنتظم فی التاریخ" (1/267/ ترجمة خدیجة) از طریق زیر روایت کرده اند : (الزبیر بن بکار ، حدثنی محمد بن حسن ، عن یعلی بن المغیرة ، عن بن أبی رواد).

و اسن سند منقطع معضل است، چرا که ابن ابو رواد که همان عبدالعزیز بن عبدالحمید بن ابو رواد است، از بزرگان اتباع تابعین است و او در سال (159هـ) فوت کرده، و هیثمی در "مجمع الزوائد" (9/218) گفته : اسناد آن منقطع است، و محمد بن حسن بن زبالة ضعیف است.

 

خلاصه اینکه : تمامی احادیث وارده در این باره همگی ضعیف و منکرند، هیچیک از آنها صحیح نیست، و جایز نیست آن روایات را به رسول خدا صلی الله علیه وسلم منتسب نمود، و از آنجائیکه این مسئله جزو امورات غیبی است که از طریق کتاب و سنت صحیح به ما چیزی ذکر نشده، جایز نیست در آن مسئله فرو رفت، و واجب است آنرا به الله عزوجل واگذار کنیم.

امام ابن کثیر در "البدایة والنهایة" (2/75) – بعد از آنکه تعدادی از این احادیث را نقل می کند - می گوید : « وکل من هذه الأحادیث فی أسانیدها نظر» یعنی : «و اسناد تمام این احادیث محل نظر است».

 

والله اعلم

وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم

سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com

 

    منبع: سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت (IslamPP.Com)